در دنیای اقتصاد و بازارهای مالی، گاهی شایعات و هیجانات جای منطق و تحلیل را میگیرند. یک خبر ساده موجی از رفتارهای غیرمنطقی ایجاد میکند و افراد تصمیمهایی میگیرند که در نهایت باعث ضررشان میشود. داستان «احمق بزرگتر» یکی از پدیدههای روانشناختی و اقتصادی است که نشان میدهد چگونه طمع و احساسات بازارها را به ورطهی آشوب میکشانند. در این مقاله، با نگاهی به یک داستان تمثیلی دربارهی نعل اسب، این مفهوم را بررسی میکنیم و درسهایی از آن برای تصمیمگیریهای مالی میگیریم.
داستان نعل اسب و حباب مالی
زمانی خبری منتشر شد که چون تولید بهصرفه نیست، کارگاهها و کارخانههای نعل اسب دیگر نعل تولید نمیکنند و قرار است نعل اسب بسیار گران شود.
طبیعتاً تعداد کمی از افراد جامعه اسب داشتند. آنها وقتی این خبر را میشنوند، برای احتیاط هم که شده، چند نعل خریداری میکنند. اما قبل از آنها، تولیدکنندگان نعل و نزدیکانشان که میدانند قرار است چه اتفاقی بیفتد، پیش از انتشار خبر، تمام نعلهای بازار را به قیمت پایین میخرند و احتکار میکنند.
در نتیجهی چنین وضعیتی، واقعاً نعل اسب در بازار کمیاب میشود و قیمتش روزانه بالا میرود. گروهی از مردم که حتی اسب ندارند، وقتی میبینند نعل اسب هر روز گرانتر میشود، تصمیم میگیرند نعل اسب بخرند تا بتوانند آن را گرانتر بفروشند.
هجوم مردم به بازار برای خرید، باعث میشود نعل هم گرانتر شود و هم کمیابتر. این عده که به قصد سود، نعل خریدند، شروع میکنند به تعریف کردن از تجارت نعل. همچنین، دربارهی این افراد و سود کردن آنها صحبت میشود؛ مثلاً میگویند: «فلانی دو ماه پیش نعل خرید. اکنون زندگیاش از این رو به آن رو شده است!»
همین حرفها باعث میشود که بهتدریج همه به فکر خرید نعل اسب به امید پولدار شدن بیفتند؛ کاسب و کارمند، پیر و جوان، محصل و بیکار، همه و همه به فکر خرید نعل هستند. پول قرض میکنند، نعل میخرند تا گران شود و سود کنند. اگر از آنها بپرسیم: «نعلها را به چه کسی میخواهید بفروشید؟»، با پوزخند میگویند: «یک احمق دیگر پیدا میشود که این را از من گرانتر بخرد!»
این روند افزایش قیمت نعل اسب تا روزی که «احمق بزرگتر» پیدا نشود که بتوان به او نعل فروخت، ادامه دارد و روزی که دیگر خریداری پیدا نشود، حبابها میترکند. در آن روز، احمقها نعل اسب دارند و زرنگها پول احمقها را.
درسهایی از نظریهی احمق بزرگتر
این داستان «احمق بزرگتر» در تمام بازارهای مالی برقرار است. وقتی احساس جای منطق را میگیرد، وقتی بهجای پذیرش واقعیت، در رویا سیر میکنیم که اکنون سود میکنیم و پولدار میشویم، ناخواسته به احمق بزرگتر تبدیل میشویم.
جمعبندی
نظریهی «احمق بزرگتر» هشداری است برای همهی ما که در دام هیجانات بازارهای مالی گرفتار نشویم. داستان نعل اسب نشان میدهد که چگونه شایعات، طمع و رفتارهای تودهوار حبابهای اقتصادی ایجاد میکنند. در این میان احمقها ضرر میکنند و زرنگها سود. برای دوری از این دام، باید تصمیمهایمان را بر اساس تحلیل منطقی و اطلاعات معتبر بگیریم؛ نه بر احساسات زودگذر یا وعدههای سودهای کلان. در دنیای پرنوسان اقتصاد، تنها کسانی موفق میشوند که به جای دنبالهروی از جمع، با دقت و آگاهی قدم بردارند.