کتاب میلیاردرهای بیتکوین (2019) داستان هیجانانگیز برگشت کامرون و تایلر وینکلواس را به دنیای کسبوکار روایت میکند. این دو برادر دوقلو که بیشتر بهخاطر جنگ حقوقیشان با مارک زاکربرگ بر سر فیسبوک شهرت دارند، بهدنبال فرصتی برای اعادهی حیثیت بودند. این کتاب، ماجرای ورود آنها به دنیای پرآشوب و ناشناختهی ارزهای دیجیتال را دنبال میکند؛ سفری که با برخوردی اتفاقی در ایبیزا آغاز شد و آنها را به یکی از بزرگترین سرمایهگذاران بیتکوین تبدیل کرد.
بن مزریک نویسندهای پرکار است که بهخاطر آثار غیرداستانی جذابش شهرت دارد. او در کتابهایش سفرهای خارقالعادهی نوآوران جوانی را روایت میکند که با ثروت، اخلاق و جاهطلبی سر و کار دارند. مزریک با فروش بیشتر از چهار میلیون نسخه از شانزده کتابش، به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است؛ از جمله آثار برجستهی او میتوان به «میلیاردرهای تصادفی» اشاره کرد که داستان شکلگیری فیسبوک و الهامبخش فیلم برندهی اسکار «شبکه اجتماعی» بود.
داستان دوقلوی میلیاردر که از فرش به عرش رسیدند!
کامرون و تایلر وینکلواس چهار هفته بعد از پایان دوران حرفهای ورزشیشان در المپیک، با هیجان وارد سیلیکونولی شدند. آنها بعد از نبرد حقوقی مشهورشان با مارک زاکربرگ و دریافت میلیونها دلار غرامت، آماده بودند تا فصل جدیدی را در جایگاه سرمایهگذاران خطرپذیر آغاز کنند. اما سیلیکونولی که زمانی رؤیایشان بود، به آنها روی خوش نشان نداد. آنها با عنوان «کالای آسیبدیده» یا همان مهرههای سوخته شناخته میشدند؛ نامشان با نبرد تلخ بر سر فیسبوک گره خورده بود و هیچ کارآفرین جوانی جرئت نمیکرد با پذیرش سرمایهشان، خشم امپراتوری زاکربرگ را برانگیزد. آنها در دنیایی که به ساختنش کمک کرده بودند، به غریبه تبدیل شده بودند.
آنها در اوج ناامیدی، سفری تفریحی به ایبیزا داشتند؛ جزیرهی مهمانیهای بیپایان. این سفر همه چیز را تغییر داد. در هیاهوی یک کلوپ شبانه، غریبهای آنها را شناخت و ایدهای انقلابی را گفت؛ ایدهای دربارهی یک ارز دیجیتال غیرمتمرکز به نام بیتکوین. آن غریبه فیسبوک را «تشکیلات حاکم» نامید و از انقلابی جدید صحبت کرد که میتوانست خودِ پول را دگرگون کند. دوقلوها که حس میکردند اولین انقلاب را از دست دادهاند، این برخورد اتفاقی را جرقهای برای رستگاری دیدند.
کتاب میلیاردهای بیتکوین، داستانِ تلاش آنها برای بازگشت است؛ داستانی برای اثبات خود، نه در سایهی گذشته، بلکه در خط مقدم انقلابی که آیندهی پول را برای همیشه تغییر میداد.
دوقلوهای وینکلواس بعد از حلوفصل دعوای حقوقی با مارک زاکربرگ و دریافت ۶۵ میلیون دلار پول نقد و سهام فیسبوک، بهدنبال یک «پردهی دوم» بودند. آنها که در باطن خود را سازنده میدانستند، نمیخواستند به حاشیه رانده شوند. آنها با تأسیس شرکت «وینکلواس کپیتال»، از نیویورک به سیلیکونولی رفتند تا وارد دنیای سرمایهگذاری خطرپذیر شوند. آنها پول، شهرت و تجربهی دستاول از ساخت یک غول فناوری را داشتند؛ اما خیلی زود با واقعیتی تلخ روبرو شدند: در سیلیکونولی، آنها مهرههای سوخته بودند.
خاطرهی نبرد حقوقی با فیسبوک مانند سایهای سنگین بر سرشان افتاده بود. کارآفرینان جوان میترسیدند که پذیرش سرمایهی آنها به معنای قرار گرفتن در مقابل امپراتوری زاکربرگ باشد. این طرد شدن در «اوزیس»، یک همبرگرفروشی محبوب در منلو پارک، به اوج رسید. آنها با کارآفرین جوانی به نام «جیک» قرار ملاقات داشتند که قبل از این برای دریافت سرمایهشان ابراز اشتیاق کرده بود. اما جیک با خبری ناامیدکننده سر قرار حاضر شد: خیلیها میخواستند در کسبوکار او سرمایهگذاری کنند و او مجبور بود پیشنهاد آنها را رد کند.
جیک صادقانه توضیح داد که در اکوسیستم سیلیکونولی، همه چیز به ارتباطات و جایگاه افراد بستگی دارد و فیسبوک در مرکز این شبکه قرار داشت. او گفت: «دلارهای شما شاید سبز باشند؛ اما نشاندار هستند.»
این جمله، ضربهی نهایی بود. کامرون که همیشه خوشبینتر بود، در بهت و تعجب فرو رفت. آنها فهمیدند که ثروتشان در این دنیا ارزشی ندارد؛ زیرا نامشان آنها را به افرادی سمّی تبدیل کرده بود. این شکست تحقیرآمیز، انگیزهی آنها را برای پیدا کردن راهی جدید و اثبات خودشان دوچندان کرد. آنها بهدنبال میدانی بودند که هنوز غولهای سیلیکونولی تسخیر نکرده باشند؛ یک قلمرو جدید که بتوانند از ابتدا در آن نقشی اساسی ایفا کنند. این جستوجو برای رستگاری، آنها را ناخواسته بهسوی مرز بعدی فناوری برد.