این کتاب که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده، راهنمای درک استراتژیها و اصولی است که سالهاست چارلی مانگر، شریک مالی وارن بافت و یکی از موفقترین سرمایهگذاران جهان، از آنها پیروی میکند. این کتاب به شما کمک میکند تا با موارد زیر آشنا شود:
ترن گریفین مدیر ارشد فعلی مایکروسافت و نویسنده کتاب تحسین شده “مذاکره کننده جهانی” است. این کتاب، راهنمایی جامع برای مذاکره در سطح بینالمللی به شمار میرود. گریفین پیش از این، شریک شرکت سرمایهگذاری خصوصی Eagle River بوده است. این شرکت در حوزه نرمافزار، مخابرات و سایر سرمایهگذاریهای فناوری تخصص دارد.
به دنبال ارتقاء مهارتهای سرمایهگذاری خود هستید؟ با درک عمیقتر استراتژیهای هوشمندانه چارلی مانگر، به این هدف دست یابید.
این کتاب فرصت استثنائی برای همنشینی و کسب دانش از یکی از موفقترین سرمایهگذاران حال حاضر به شما ارائه میدهد.
این چکیده، دعوتنامهای شخصی برای ورود به ذهن درخشان چارلیمانگر، سرمایهگذار افسانهای و شریک مالی وارن بافت است.
موفقیتهای چارلیمانگر، نایب رئیس شرکت برکشایر هاتاوی، گویای همه چیز است. این چکیده نگاریها، رازهای موفقیت او را برایتان آشکار میکند و با ترسیم گامهای روشن، به شما میآموزد که چگونه دانش خود را تقویت کرده و به یک سرمایه گذار هوشمند، باتجربه و موفق مانند چارلی مانگر تبدیل شوید.
در دنیای سرمایهگذاری، نام چارلی مانگر، شریک مالی وارن بافت، غول سرمایهگذاری، برای همگان شناخته شده است.
باید خاطر نشان کرد که آقای مانگر علاوه بر شهرت در عرصه سرمایه گذاری، معاونت ریاست هیئت مدیره شرکت برکشایر هاتاوی را نیز بر عهده دارد. بدیهی است که مدیریت هوشمندانه این دو شخصیت کلیدی، عامل اصلی موفقیت چشمگیر برکشایر هاتاوی به شمار میرود.
برکشایر هاتاوی، به عنوان پنجمین شرکت بزرگ جهان، فعالیتهای گستردهای را در حوزههای مختلف از جمله بیمه، امور مالی، انرژی، زیرساخت، حملونقل ریلی، تولید و خدمات در بر میگیرد. مالکیت کامل زنجیره فست فود دیری کوئین، برند پوشاک فروت آف دِ لوم و شرکت هواپیماهای شخصی نتجت تنها بخش کوچکی از داراییهای متنوع این شرکت را تشکیل میدهد.
علاوه بر موارد مذکور، برکشایر هاتاوی سهام قابل توجهی در شرکت خدمات مالی American Express، غول فناوری اطلاعات IBM و شرکت کوکاکولا دارا میباشد.
در بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE)، سهام عادی برکشایر هاتاوی با نمادهای BRK.A و BRK.B معامله میشود.
بد نیست بدانید که در دسامبر ۲۰۱۴، هر سهم این شرکت با رکوردشکنی، به بیش از ۲۲۰۰۰۰ دلار به فروش رسید. درآمد سالانه برکشایر هاتاوی نیز در سال ۲۰۱۵ به رقم قابل ملاحظه ۲۰۰ میلیارد دلار رسید.
اما پرسش اساسی این است که راز موفقیت برکشایر هاتاوی چیست؟
بدون شک، استراتژیهای سرمایهگذاری هوشمندانه و نگرش تحلیلی تیزبین آقایان مانگر و بافت، عوامل اصلی موفقیت این شرکت به شمار میروند.
آقای مانگر، موفقیت خود به عنوان یک سرمایهگذار را مدیون اشتیاق بی پایانش به یادگیری و کسب دانش جدید میداند.
در واقع، مانگر تجسم کامل این باور است که سرمایه گذاران موفق باید به «ماشینهای یادگیری» تبدیل شوند.
اختصاص ۸۰ درصد از زمان کاری آقایان مانگر و بافت به مطالعه، گواه روشنی بر اهمیت فوقالعاده کسب دانش گسترده در فعالیتهای آنهاست.
خود آقای مانگر بارها اشاره کرده که باهوش به دنیا نیامده، بلکه مهارتهای سرمایهگذاری خود را طی سالها با صرف ساعتها مطالعه و جذب اطلاعات روزانه پرورش داده است.
برخلاف تصور عموم، موفقیت در عرصه سرمایه گذاری لزوما نیازمند تحصیلات عالیه در رشته اقتصاد نیست. بسیاری از چهرههای شاخص این حوزه، از جمله چارلی مانگر، وارن بافت، ایروینگ کان و سث کلارمن، از یک سیستم واحد پیروی میکنند: سیستم سرمایهگذاری بر اساس ارزش بنیادی گراهام.
این سیستم را بنجامین گراهام، اقتصاددان و سرمایهگذار آمریکایی، ابداع کرده است.
محبوبیت فراگیر این سیستم در میان نخبگان عرصه سرمایهگذاری، ناشی از ماهیت ساده آن است. هدف نهایی سیستم گراهام، تمرکز بر فعالیتهایی است که فرد سرمایهگذار به درستی از آنها آگاهی دارد. همانطور که وارن بافت میگوید، سرمایهگذاری ذاتا ساده است، اما لزوما آسان نیست.
به جای ورود به معاملات پیچیده و خارج از حوزه دانش خود، سرمایهگذاران باید محدودیتهای شناختی خویش را بپذیرند و بر فرصتهای باثبات و قابل اطمینان متمرکز شوند. این رویکرد، منجر به کسب نتایج به مراتب مطلوبتری خواهد شد.
شرکت برکشایر هاتاوی بر اساس سیستم گراهام، فرصتهای بالقوه سرمایهگذاری را به سه دسته تقسیم میکند: «مناسب»، «نامناسب» و «بسیار پیچیده».
دسته «مناسب» شامل فرصتهای سرمایهگذاری ارزشمند است که البته کوچکترین دسته نیز به شمار میرود.
دسته «نامناسب» متمرکز بر فرصتهای کمبازده و فاقد جذابیت است.
دسته «بسیار پیچیده» شامل فرصتهایی است که علیرغم جذابیت ظاهری، در حال حاضر خارج از حوزه تخصص و دانش برکشایر هاتاوی قرار دارند.
پیروان سیستم گراهام، بر خرید سهامهایی با قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی تمرکز میکنند.
اما نکته اینجاست که کسب بازدهی از این استراتژی، مستلزم برخورداری از صبر و تحمل است، چرا که سهام مذکور برای رسیدن به ارزش واقعی خود، به زمان نیاز دارد.
همانطور که سث کلارمن اشاره میکند، سرمایهگذاری شبیه انتظار کشیدن در ایستگاه اتوبوس است، حتی اگر از زمان رسیدن اتوبوس اطلاعی نداشته باشید.
وظیفه سرمایهگذار، تمرکز بر نتایج بلندمدت به منظور به حداکثر رساندن بازدهی است. در این فرآیند، صبر برای بازیابی ارزش سهامهای ارزنده، امری ضروری تلقی میشود.
علاوه بر این، انتخاب زمان مناسب برای سرمایهگذاری جدید، از اهمیت به سزایی برخوردار است. لزومی ندارد که با هر فرصت پیشآمده وارد معامله شوید. نکته کلیدی، آمادگی برای بهرهمندی از فرصتهای استثنائی و باارزش است.
به عبارت دیگر، یک سرمایهگذاری موفق مستلزم رویکردی واقعبینانه، توام با صبر و شجاعت است.
چارلی مانگر معتقد است که سادگی و سهولت بهکارگیری راهکارهای سیستم گراهام، باعث میشود تا تقریبا هر کسی بتواند از این متد پیروی کند. خود مانگر نیز از چهار اصل کلیدی تبعیت میکند که هر سرمایهگذاری قادر به انجام آنها است:
اصل اول، مالکیت سهام را مثل مالکیت یک کسبوکار در نظر بگیرید.
درک ارزش سهام، مستلزم شناخت عمیق شرکتی است که در آن سرمایهگذاری کردهاید. ارزیابی هر سهام، باید با ارزیابی بنیادین آن کسبوکار آغاز شود.
اصل دوم، با تخفیف خرید کنید تا از حاشیه امنیت برخوردار شوید.
حاشیه امنیت، به مابهالتفاوت بین قیمت فعلی سهام در بازار و ارزش ذاتی آن اشاره دارد.
این اصل را میتوان با مفهوم «فاصله ایمنی» در رانندگی مقایسه کرد. حفظ فاصله مناسب با خودروی جلویی، امکان پیشبینی و واکنش به حرکات ناگهانی را تسهیل میکند. در نقطه مقابل، رانندگی با فاصله کم، احتمال بروز خطا و وقوع حوادث را افزایش میدهد. به همین ترتیب، در سرمایهگذاری نیز اولویت با خرید سهام با قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی آن است تا در صورت نوسانات بازار، از امنیت مالی بیشتری برخوردار باشید.
اصل سوم، همواره با رویکردی منطبق بر ارزش ذاتی در بازار حضور داشته باشید.
یک سرمایهگذار به روش گراهام میداند که چگونه داراییهای با قیمتگذاری اشتباه را شناسایی کند و رفتارهای غیرقابل پیشبینی و گاه متناقض «آقای بازار» را درک نماید. «آقای بازار» تجسمی از رفتارهای هیجانی و گلهای سرمایهگذاران در بازار است. گاهی اوقات این رفتارها به صورت فروش داراییها با قیمتی پایینتر از ارزش واقعیشان (افسردگی) و گاهی به صورت خرید بیش از حد سهام (هیجان) خود را نشان میدهد.
اگر بتوانید اشتباههای ناشی از هیجانات بازار را تشخیص دهید، میتوانید آنها را به فرصتهای سرمایهگذاری سودمند تبدیل کنید.
چهارمین و مهمترین اصل، حفظ عقلانیت در تصمیمگیری است.
این اصل، دشوارتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. انتخاب فرصتهای سرمایهگذاری باید فارغ از احساسات و هیجانات انجام شود. تصمیم گیری در زمانی که وضعیت روحی مناسبی ندارید، اقدام نسنجیده و خطرناک تلقی میشود.
برای اینکه مطمئن شوید که در زمان سرمایهگذاری، تصمیم گیری منطقی و عقلانی میگیرید، یک چکلیست برای خود تهیه کنید.
این چکلیست به شما کمک میکند تا فرآیند سرمایهگذاری را به بخشهای کوچکتر تقسیم کرده و در هر مرحله، صحت و عقلانیت تصمیمات خود را ارزیابی کنید. همانطور که چارلی مانگر میگوید، عقلانیت مهارتی آموختنی است و تلاش برای حفظ خونسردی، از بروز اشتباهات ناشی از هیجانات جلوگیری خواهد کرد.
داشتن یک چارچوب سرمایهگذاری، تنها شرط لازم برای دستیابی به موفقیت پایدار در بازارهای مالی تلقی نمیشود. پرورش ویژگیهای شخصیتی کلیدی همچون صبر، شجاعت و تفکر مستقل، موارد مهمی در این مسیر هستند.
چارلی مانگر، معتقد است که صبر و شجاعت، عنصر جدایی ناپذیر هر سرمایهگذار ارزشی موفق است.
بهترین فرصتهای سرمایهگذاری زمانی پدیدار میشوند که بازار دچار ترس و وحشت عمومی (Panic) میگردد. به خاطر سپردن این نکته، برای انجام سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
با این حال، پیشبینی دقیق زمان بروز نوسانات منفی در بازار، غیرممکن است.
رویکرد سرمایهگذاری ارزشی با اتخاذ رویکرد “انتظار فعال” (Active Waiting) در تضاد قرار دارد.
سرمایهگذاران ارزشی، در دورهی انتظار برای ظهور فرصتهای خرید با تخفیف، بر غنیسازی دانش و مهارتهای تحلیلی خود تمرکز میکنند.
به عبارت دیگر، در فلسفه سرمایهگذاری ارزشی، رویکرد “اقدام به هر قیمتی!” با مفهوم “انضباط سرمایهگذاری” در تضاد است. جابهجاییهای مکرر سهام در بازار، نه تنها منجر به افزایش ریسک ناشی از نوسانات کوتاهمدت میشود، بلکه با افزایش مالیات، کارمزد و هزینههای جانبی همراه است.
علاوه بر صبر، یک سرمایهگذار ارزشی موفق، باید فرد شجاعی نیز باشد.
تصمیم گیری جسورانه برای سرمایهگذاری در داراییهای باارزش اما کمطرفدار، در شرایطی که سایر بازیگران بازار با احتیاط عمل میکنند، مهارتی کلیدی به شمار میرود.
چرا که بیشترین زمانی که میشود در بازار سود بدست آورد، زمانی است که هیجانات و اشتباهات جمعی افزایش پیدا میکند.
با پرهیز از رفتارهای گلهای و پیروی کورکورانه از نوسانات هیجانی بازار، سرمایهگذاران ارزشی میتوانند به بازدهی بالاتر از میانگین بازار دست پیدا کنند.
استراتژی سرمایهگذاری ارزشی، شباهتهای زیادی به بازی پوکر دارد. در پوکر، اگر رویکردی مستقل و محاسباتی داشته باشید، شانس بردتان نیز افزایش پیدا میکند.
در دنیای سرمایهگذاری نیز، دستیابی همهی افراد به بازدهی بالاتر از بازار، از لحاظ ریاضی غیرممکن است. بنابراین، سرمایهگذاران ارزشی موفق، با پرورش تفکر مستقل و توانایی تحلیل بنیادی، میتوانند فرصتهای سرمایهگذاری مغفول مانده را شناسایی کرده و از نوسانات هیجانی بازار به نفع خود بهرهبرداری کنند.
در پایان، لازم به ذکر است که هیچ فردی کامل نیست و حتی سرمایهگذاران باتجربهای همچون چارلی مانگر یا وارن بافت نیز ممکن است دچار اشتباه شوند. اما با پرورش انضباط و شجاعت و تلاش برای یادگیری مستمر، میتوانیم به طور مداوم دانش و مهارتهای خودمان را افزایش دهیم و شاهد رشد و سودآوری سرمایهگذاریهایمان باشیم.
چارلی مانگر، فراتر از اتکا کردن به سیستم سرمایهگذاری ارزشی گراهام عمل میکند. او در تمامی تصمیمات سرمایهگذاری خود، از اصل «حکمت میانرشتهای» نیز استفاده میکند.
حکمت میانرشتهای، رویکردی منحصربهفرد است که از مجموعهای از «چارچوبهای ذهنی» یا شیوههای تفکر در حوزههای علمی مختلف، بهره میگیرد.
به عبارت دیگر، این رویکرد بر لزوم تلفیق دانش و بینش حاصل از علوم گوناگون (روانشناسی، تاریخ، ریاضیات، فیزیک، فلسفه و زیستشناسی)، به منظور تصمیم گیری آگاهانهتر در حوزهی سرمایهگذاری، تاکید میکند.
مانگر بر این باور است که هر یک از این رشتههای علمی، «حکمتی» دارند که به ما کمک میکنند تا از شیوه منحصربهفردی به جهان نگاه بیندازیم.
یک سرمایهگذار هوشمند با بهکارگیری این لنزهای متفاوت تحلیلی، قادر به کشف شباهتها و الگوهایی در رفتارهای بازار خواهد بود که از دید سرمایهگذاران فاقد نگرش میانرشتهای، پنهان میماند.
این امر، منجر به سرمایهگذاری کارآمدتر و با ریسک کمتر میشود.
اما چگونه میتوانیم حکمت میانرشتهای را در فرآیند سرمایهگذاری نهادینه کنیم؟ اینکه بخواهیم زمان زیادی را صرف کنیم تا به انبوهی از حقایق و اطلاعات در رشتههای مختلف برسیم، رویکرد مناسبی نیست. رویکرد مناسب این است که بر روی درک «مفاهیم بنیادین» هر علم تمرکز کنیم.
در مرحله بعدی نوبت به برقراری ارتباط میان این «ذخایر حکمت» از رشتههای مختلف میرسد. این فرآیند، به شما کمک میکند تا تصمیمهای آگاهانهتر و مبتنی بر تحلیلهای چندوجهی بگیرید.
برای مثال، فرض کنید قیمت کالایی زیاد شده باشد اما همچنان فروش آن با رونق همراه باشد. آیا این اتفاق، نقض قانون اقتصادی عرضه و تقاضا به شمار میرود؟ بله، اما از سوی دیگر، این رویداد با الگوی «کالای گیفن» در علم روانشناسی نیز مطابقت دارد. کالای گیفن، کالایی است که با افزایش قیمت، تقاضا برای آن نیز افزایش مییابد. چرا که مصرفکنندگان، این افزایش قیمت را به منزلهی انحصاری و باارزش بودن کالا تلقی میکنند.
بهرهمندی از حکمت میانرشتهای، میتواند یک مزیت رقابتی قابل توجه برای سرمایهگذاران ایجاد کند. یک سرمایهگذار فاقد نگرش میانرشتهای، با مشاهده افزایش قیمت کالا، ممکن است تصمیم به خروج از سرمایهگذاریهای مرتبط با آن محصول بگیرد. اما یک سرمایهگذار با حکمت میانرشتهای، ماهیت کالای گیفن را تشخیص داده، برخلاف جهت جریان هیجانات بازار عمل کرده و به سرمایهگذاری خود ادامه میدهد.
به طور خلاصه، با جدی گرفتن حکمت میانرشتهای، میتوانید با دیدی وسیعتر و جامعتر بازار را ببینید، ریسکهای سرمایهگذاری خود را به حداقل رسانید و در نهایت، به سودآوری پایدار دست یابید.
رمزگشایی از حکمت سرمایهگذاری چارلی مانگر
موفقیت خیرهکنندهی چارلی مانگر در عرصه سرمایهگذاری، نه محصول رازی سر به مهر، بلکه حاصل بهکارگیری رویکردی شفاف و مبتنی بر اصول است.
به اصول محوری چارلی مانگر شامل موارد زیر است:
با پایبندی به این اصول، سرمایهگذاران در تمامی سطوح میتوانند خود را برای دستیابی به موفقیتهای بزرگتر در بازار مجهز سازند.