کتاب مهارت تصمیمگیری مسائل اصلیای را مشخص میکند که معمولاً مانع تصمیمگیری میشوند: نگاه محدود به مشکلات، احساسات کوتاهمدت و اعتمادبهنفس بیشازحد در پیشبینی آینده. این کتاب نکتههای آگاهانهای دربارهی چگونگی شکلگیری تصمیمهای ما و راههای دوری از گرفتن تصمیمهای بد دارد.
دن هیث پژوهشگر ارشد در دانشگاه دوک است که از کارآفرینان اجتماعی حمایت میکند. چیپ هیث استاد در مدرسهی عالی کسبوکار دانشگاه استنفورد است. این دو برادر نویسندگان پرفروش کتابهای «تغییر» و «ایده عالی مستدام» هستند.
تصمیم گرفتن سخت است. یاد بگیرید چطور درست تصمیم بگیرید
تصمیمگیری بخشی از همهی کارهایی است که انجام میدهیم. و هرچه انتخابهای ما بهتر باشد، زندگی ما هم بهتر خواهد شد؛ چه انتخاب میان کاپوچینو یا لاته ماکیاتو باشد، یا میان دو شریک عشقی.
در کتاب مهارت تصمیمگیری، چیپ و دن هیث توضیح میدهند که چرا در بسیاری از موقعیتها فرایند تصمیمگیری ما ایدئال نیست: ما خیلی محدود فکر میکنیم؛ تحتتأثیر انتخابهای قبلی، ارزشهای شخصی و احساسات کوتاهمدت هستیم و دربارهی تصمیمهایمان بیشازحد مطمئنایم.
کتاب مهارت تصمیمگیری همچنین نشان میدهد که چگونه گرفتن تصمیمهای بد یا اصلاً تصمیم نگرفتن اثرات چشمگیری دارد؛ همانطور که در مثال کداک دیده میشود؛ تولیدکنندهی سابق پیشتاز فیلم عکاسی.
کداک از همان سال ۱۹۸۱ میدانست که عکاسی دیجیتال احتمالاً عکاسی آنالوگ را کنار خواهد زد؛ اما هیچ کاری نکرد. تا سال ۲۰۰۲، زمانی که فروش دوربینهای دیجیتال از دوربینهای آنالوگ سبقت گرفت، کداک از صحنه کنار رفت.
کتاب مهارت تصمیمگیری به این پرسشها پاسخ میدهد:
• چه انتخابهای جایگزینی دارم و چگونه میتوانم آنها را پیدا کنم؟
• چگونه میتوانم از گرفتن تصمیم صرفاً بر اساس آنچه دوست دارم، پرهیز کنم؟
• چگونه میتوانم نگذارم احساسات موقتی مانع یک تصمیم عاقلانه شوند؟
• چگونه میتوانم برای نتایج خوب و بد انتخابهایم آماده باشم؟
ما اغلب تصمیمهای خود را بهصورت انتخاب میان دو گزینه میبینیم. درواقع، بیشتر وقتها در این وضعیت گیر میکنیم که «آیا فلان کار را بکنم یا نه؟» اما وقتی تصمیم را یک انتخاب سادهی دوتایی میبینیم، معمولاً گزینههای دیگر را در نظر نمیگیریم.
وقتی خود را در چنین شرایطی میبینید، به همهی گزینههای جایگزین فکر کنید.
به نوجوانان فکر کنید. آنها اغلب در تصمیمگیری گیر میافتند: سیگار بکشم یا نه؟ به مهمانی بروم یا نه؟
واضح است که اینها تصمیمهایی نیستند که جایگزینهای متعددی داشته باشند. آنها فقط رأی موافق یا مخالف برای یک گزینهاند. مثلاً اگر نوجوان در نظر بگیرد که میتواند به سینما برود یا یک بازی فوتبال تماشا کند، تصمیم رفتن یا نرفتن به آن مهمانی، خیلی آسانتر میشود.
راه دیگری که به شما کمک میکند یک تصمیم سخت بگیرید، در نظر گرفتن «هزینه فرصت» انتخاب است. بهعبارت دیگر، با انجام این انتخاب چه چیزی را از دست خواهید داد؟
فرض کنید میان خرید یک نمایش خانگی لوکس به قیمت هزار دلار یا یک دستگاه سادهتر و کاربردیتر به قیمت هفتصد دلار گیر کردهاید.
برای در نظر گرفتن هزینهی فرصت، فکر کنید با سیصد دلاری که با خرید دستگاه ارزانتر پسانداز میکنید، چه کار دیگری میتوانید انجام دهید. برای نمونه آیا ترجیح میدهید دستگاهی با طراحی زیبا و صدای عالی داشته باشید یا دستگاهی صرفاً کاربردی بههمراه سیصد دلار صفحهی موسیقی؟
عجیب است که ما اغلب هزینهی فرصت را فراموش میکنیم. یک مطالعه نشان داد وقتی به افراد گزینهی خرید ویدئوی موردعلاقهشان ۱۴.۹۹ دلار داده شد، فقط 25 درصد آن ویدئو را نخریدند. اما وقتی گزینهی منفی به این شکل بازنویسی شد: «۱۴.۹۹ دلار را برای خریدهای دیگر نگه دارید»، 45 درصد آن را نخریدند.
خود انتخاب در هر دو حالت همان بود. این مثال نشان میدهد که حتی اشارهی بسیار کمی به یک جایگزین دیگر کافی است تا تصمیمگیری ما بهتر شود.