کتاب امپراتوری (۲۰۰۳) تاریخ جذاب امپراتوری بریتانیا را کامل بررسی میکند؛ از زمانی که دیرهنگام شکوفا شد (قرن هفدهم) تا وقتی که در قرن بیستم از بین رفت. با خواندن این کتاب، هم با بیرحمیها و هم با موفقیتهای بزرگ بریتانیا آشنا میشوید، میفهمید که چطور این امپراتوری توانست نزدیک به یکچهارم جهان را کنترل کند و چرا هنوز هم آثار آن دوران در جهان دیده میشود.
نیل فرگوسن نویسنده و مورخی است که اکنون پژوهشگر ارشد خانوادهی میلبانک در مؤسسهی هوورِ دانشگاه استنفورد است. او قبل از این، استاد تاریخ بینالملل در دانشگاه هاروارد بود. او نویسندهی چند کتاب پرفروش است؛ از جمله کتاب «برج و میدان» و «تاریخ برآمدن پول».
سفری در طول چهار قرن؛ از اوج بیسابقه تا سقوط امپراتوری بریتانیا.
در قرن بیستویکم، ما هنوز با مشکلاتی روبهرو هستیم که استعمار برای جهان به وجود آورد. شکی نیست که استعمارگران بریتانیا ظلم و ستم زیادی کردند؛ اما به گفتهی نیل فرگوسن، تشکیل امپراتوری بریتانیا فوایدی هم داشت. ارتباط بین قارهها، گسترش دموکراسی و داروهای نجاتبخش فقط چند نمونه از این خوبیها هستند. امپراتوری بریتانیا و تجارت بینالمللی و ثروتی که تولید کرد، میراثی به جا گذاشته که نه کاملاً بد است و نه کاملاً خوب. حتی قبل از آنکه از بین برود، شاید جهان را از دست فاشیستها نجات داد. کتاب امپراتوری داستان چگونگی به وجود آمدن این حکومت و دلیل نابودیاش است.
وقتی صحبت از استعمار میشد، انگلستان دیرتر از بقیه وارد این عرصه شد. تا اوایل قرن شانزدهم، کشورهای اروپایی مثل اسپانیا و پرتغال قبلاً ادعای مالکیت بخشهایی از آمریکا را کرده بودند. در آن زمان، انگلستان امپراتوری مهمی نداشت. برای مدتی، انگلستان نقش کسی را بازی میکرد که نظم را به هم میزد.
این کشور بهخوبی از دستاوردها و ثروتهایی خبر داشت که اسپانیا از طریق فتوحات در سرزمینهای دور به دست میآورد. هدف اولیهی انگلستان برای ورود به این بازی، بیشتر دزدیدن غنائم اسپانیا بود تا استعمار کردن. در قرن شانزدهم، شکی نبود که انگلستان نگران اسپانیا بود. موفقیت اسپانیا در غارت آمریکا و به دست آوردن ثروت زیاد نقره و طلا، آشکار بود؛ اما این واقعیت را هم نمیشد انکار کرد که اسپانیا مذهب کاتولیک را در سراسر جهان گسترش میداد و انگلستان ترجیح میداد همه پروتستان باشند. برای مقابله با اسپانیا و کم کردن نفوذ جهانی روبهرشد آن، انگلستان به دزدان دریایی روی آورد.
انگلیسیها دزدان دریایی را بهطور رسمی، دریانوردی خصوصی یا استفاده از جنگ دریایی خصوصی مینامیدند. واقعیت ساده این بود که وقتی کشتیهای انگلیسی برای پیدا کردن ثروت به دنیای جدید میرفتند، دست خالی برمیگشتند. برای اینکه این تلاش ارزشمند باشد، آنها مجبور بودند از اسپانیاییها دزدی کنند. حکومت انگلستان تلاش میکرد تا پایگاهی واقعی در قارهی آمریکا به دست آورد؛ در نتیجه ملکه الیزابت تصمیم گرفت دزدی دریایی را به یک قانون رسمی تبدیل کند. هدف کشتیهای انگلستان حالا حمله و دزدی از مستعمرات و کشتیهای اسپانیا بود. با این قانون، غارتگران سرکش مثل هنری مورگان و کریستوفر نیوپورت به افراد رسمی دربار تبدیل شدند.
این کار خیلی سودآور بود. پیشرفت در توپخانه، ناوبری و قابلیت مانور باعث شد تا در قرن هفدهم کشتیهای انگلیسی بالاخره به قدرت دریایی اسپانیا برسند. همهی این امکانات به کریستوفر نیوپورت کمک کرد تا با غارت یک مستعمرهی اسپانیایی در تاباسکو در مکزیک در سال ۱۵۹۹ ثروتمند شود. او یک دستش را از دست داد؛ اما با ثروت زیادی فرار کرد. غارتهای هنری مورگان تأثیری بیشتر از به دست آوردن ثروت داشت. او همچنین زمینه را برای شکلگیری اولین مستعمرات امپراتوری فراهم کرد.
مورگان خیلی ماهرانه غارت میکرد. در سال ۱۶۶۸ او به مستعمراتی در کوبا، پاناما و ونزوئلای امروزی حمله کرد. مورگان منابع زیادی نداشت؛ اما توانست ثروت قابلتوجهی به دست آورد. اما برخلاف دیگر دزدان دریایی، مورگان به سرمایهگذاری علاقه داشت. او از غنائم خود برای خرید زمین در جامائیکا استفاده کرد. وقتی مشخص شد این زمین برای کشت نیشکر خیلی مناسب است، انگلستان از منابع خود برای محکم کردن استفاده و جامائیکا را به یک مستعمرهی رسمی تبدیل کرد. کسی جز مورگان برای فرمانداری آنجا مناسب نبود.