کتاب کشتن آفتاب تابان (سال ۲۰۱۶) داستان جنگ اقیانوس آرام را میگوید. این جنگ بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ رخ داد و کشورهای آمریکا و ژاپن طرفهای اصلی آن بودند. این کتاب از حملهی پرل هاربر تا جنگهای خونین در ژاپن و ساخت اولین بمب اتمی جهان میگوید. همچنین نشان میدهد که جنگ جهانی دوم چقدر وحشتناک بود و آمریکا چگونه در نهایت پیروز شد.
بیل اوریلی یک روزنامهنگار و شخصیت تلویزیونی است. او بیشتر بهخاطر برنامهی سیاسی «عوامل اوریلی» که از شبکهی فاکسنیوز پخش میشد، شناخته شده است. او نویسندهی چندین کتاب دیگر از جمله «کشتن کندی»، «کشتن ریگان» و «کشتن عیسی» نیز هست.
مارتین دوگارد یک نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی است. از جمله کتابهای او میتوان به «آخرین سفر کلمبوس»، «کشتن کندی»، «کشتن ریگان» و «کشتن عیسی» اشاره کرد.
آشنایی با وحشیگری اتمی در جنگ اقیانوس آرام
بیشتر از هفتاد سال از زمانی میگذرد که آمریکا اولین و تنها بمبهای اتمی را که تا آن زمان در جنگ استفاده شده بود، بر سرزمین ژاپن انداخت. بمبارانهای هیروشیما و ناکازاکی از آن زمان به نماد وحشتناک جنگ جهانی دوم تبدیل شدهاند. خلاصه کتاب کشتن آفتاب تابان دربارهی پیشزمینههای این کشتار وحشیانه میگوید و جزئیاتی را دربارهی چگونگی ورود اجباری آمریکا به جنگ بعد از حملهی ژاپن به پرل هاربر و نحوهی تسلیم شدن ژاپن آشکار میکند.
شما در این کتاب تاریخ تاریک و وحشتناک جنگ اقیانوس آرام بین آمریکا و ژاپن را از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ و نحوهی ساخت اولین بمبهای اتمی جهان و سپس انداختن آنها بر هیروشیما و ناکازاکی را خواهید خواند.
در هفتم دسامبر سال ۱۹۴۱، آمریکا هیچ راه دیگری نداشت. ارتش ژاپن میخواست قدرت خود را در منطقهی اقیانوس آرام نشان دهد؛ بنابراین خیلی ناگهانی به ناوگان دریایی آمریکا در پرل هاربر در هاوایی حمله کرد و نزدیک به ۲۵۰۰ نفر را کشت. قبل از این هرگز چنین حملهای به آمریکا نشده بود؛ بنابراین تردیدی دربارهی ادامهی جنگ نبود. این کشور علیه ژاپن اعلام جنگ کرد و به نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم پیوست.
به پاییز سال ۱۹۴۴ میرسیم؛ زمانی که متفقین داشتند در جنگ پیروز میشدند. فقط ارتش مقاوم و سرسخت ژاپن در مقابل آنها ایستاده بود. ژنرال داگلاس مکآرتور آماده بود تا ضربهی نهایی را وارد کند و قصد داشت آن را در ۲۰ اکتبر سال ۱۹۴۴ اجرا کند. این روز «روز حمله» یا به اختصار «روز آ» نامیده میشد و بیشتر از صدهزار سرباز آمریکایی تحت فرماندهی مکآرتور به سواحل و جنگلهای فیلیپین فرستاده شدند. با توجه به نزدیکی فیلیپین به ژاپن، این حمله ضروری و مهم بود. دلایل مکآرتور برای خوشبینی زیاد بود. گزارشهای اطلاعاتی، مقاومت کم دشمن را پیشبینی کرده بودند. اما پس از هفتهها جنگ خونین و مقاومت شدید، زود مشخص شد که تمام کردن جنگ اقیانوس آرام آسان نیست. اتفاقی مشابه در حدود هفتصد مایلی شرق، در جزیرهی کوچک پللیو افتاد.
آمریکاییها برای گرفتن یک باند فرودگاه در این نقطهی کوچک در اقیانوس آرام بسیار مصمم بودند. بار دیگر گزارشهای اطلاعاتی دلیلی برای خوشبینی بودند. اما نیروهای ژاپنی زیادی در آنجا مستقر شده بودند و بدون وارد کردن تلفات سنگین به مهاجمان آمریکایی، حتی یک اینچ هم عقبنشینی نمیکردند. نیروهای آمریکایی نمیدانستند که ارتش امپراتوری ژاپن با فلسفهی بوشیدو میجنگد؛ یکی از قویترین باورهای ساموراییها که تسلیم شدن را یک ننگ بزرگ میداند. بنابراین نبردی که قرار بود چهار روز طول بکشد، دوازده هفته طول کشید و بیشتر از ۶۵۰۰ سرباز آمریکایی کشته شدند؛ اما سرانجام آمریکا جزیره را اشغال کرد.