کتاب نارکونومیکس (2016) نگاهی عمیق به صنعت جهانی مواد مخدر به ارزش 300 میلیارد دلار میاندازد. از منابع انسانی و روابط عمومی این صنعت گرفته تا فرانچایزینگ و متنوعسازی، این کتاب نشان میدهد که چگونه کارتلهای مواد مخدر شبیه به کسبوکارهای موفق عمل میکنند. با بررسی پدیدههای اقتصادی پشت پرده مشکل جهانی مواد مخدر، نویسنده بینشهای جدیدی در مورد چگونگی شکست دادن این سیستم ارائه میدهد.
تام واینرایت سردبیر بریتانیایی مجله اکونومیست است. او همچنین به عنوان روزنامهنگار و خبرنگار، قبلاً مسئولیت مکزیک و آمریکای مرکزی را در اکونومیست برعهده داشته است. نوشتههای او در تایمز و گاردین منتشر شده است.
در مورد صنعت جهانی مواد مخدر بیشتر بدانید.
دولت مکزیک تخمین میزند که در این کشور و در بین سالهای 2007 تا 2014، بیش از 164000 نفر در جنگ علیه کارتلهای مواد مخدر، جان خود را از دست دادند. علیرغم تلاشهای گسترده برای مبارزه با مواد مخدر، کارتلها به شرکتهای عظیمی تبدیل شدهاند که نه تنها به فروش مواد مخدر میپردازند، بلکه نقش مهمی در قاچاق انسان نیز ایفا میکنند. اما این کارتلها چگونه کار میکنند؟ چگونه به چنین مشکل بزرگی تبدیل شدند؟ این سوالات دقیقاً همان چیزی است که در بخشهای بعدی به دنبال پاسخ آن هستیم، با نگاهی دقیق به صنعت مواد مخدر، هم از نظر نحوه عملکرد اعضای آن و ارتباط با چالشهای بازار و هم چالشهایی که دولتها برای متوقف کردن آنها دارند.
اولین نکته این است که تلاشهای دولت آمریکا برای حمله به عرضه مواد مخدر ناکام بوده است. در سال 1971، ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، جنگ علیه مواد مخدر را آغاز کرد. از آن زمان تاکنون، نرخ زندانی شدن به دلیل مواد مخدر در ایالات متحده به طور تصاعدی افزایش یافته است، اما میزان تولید و مصرف مواد مخدر در سطح جهانی کم نشده است.
در واقع، در حال حاضر پول بیشتری در بازار مواد مخدر نسبت به هر زمان دیگری میچرخد. چگونه این موضوع امکانپذیر است؟ ظاهراً دولت آمریکا میخواست مشکل مواد مخدر را از ریشه حل کند. به همین منظور، سیاستهایی برای حمله به صنعت مواد مخدر در یک حوزه، یعنی سمت عرضه، طراحی شد. مثل سمپاشی محصولات کشاورزی در آمریکای جنوبی.
کشورهای آمریکای جنوبی تولید کننده بخش مهمی از مواد مخدری هستند که وارد ایالات متحده میشوند. بنابراین دولت ایالات متحده با این کشورها توافقاتی را برای توقف کشت برگ کوکا با سمپاشی آنها منعقد کرد، یعنی پاشیدن آفتکشها بر روی محصولات کشاورزی با هواپیماهای کمارتفاع برای از بین بردن آنان. این تکنیک به نظر یک راه حل منطقی است، نه؟ از این گذشته، اگر صنعت مواد مخدر عرضه کافی برای پاسخگویی به تقاضا نداشته باشد، کارش سختتر خواهد بود. متأسفانه، اوضاع به این سادگی نیست. این رویکرد منجر به پدیدهای شده که محققان آن را اثر بادکنک مینامند. این پدیده نام خود را از این واقعیت میگیرد که وقتی یک قسمت از یک بادکنک فشرده میشود، هوای داخل آن حرکت میکند، اما حجم هوای داخل آن کاهش نمییابد.
مانند هوای داخل یک بادکنک، کارتلها نیز میتوانند جابهجا شوند. در این مورد خاص، از یک منطقه در آمریکای جنوبی به منطقهای دیگر. وقتی یک دولت محصولات کوکا را از بین میبرد، کارتلها فقط به کشور دیگری نقل مکان میکنند. در نتیجه، مشکل همچنان وجود خواهد داشت و هرگز واقعاً از بین نمیرود. این تنها مشکل دولت آمریکا نیست. حمله آنها به سمت عرضه، کشاورزان را هدف قرار میدهد بدون اینکه هرگز مستقیماً با کارتلها یا مصرف، دو جنبهای که بدون آنها صنعت مواد مخدر وجود نخواهد داشت، روبرو شود.
کارتلها را میتوان به عنوان یک انحصارگر توصیف کرد. کارتلها تصمیم میگیرند که چقدر پول به کشاورزان بپردازند. با هدف قرار دادن کشاورزان فقیر و نه خود کارتلها، جنگ آمریکا علیه مواد مخدر به سختی به ریشه واقعی مشکل میرسد. علاوه بر این، وقتی عرضه کاهش مییابد، مصرفکنندگان فقط پول بیشتری پرداخت میکنند. بنابراین، سود سالانه حاصل از مواد مخدر حتی اگر عرضه کاهش یابد، ثابت میماند یا حتی رشد میکند.