کتاب صراحت تمامعیار، منتشرشده در سال ۲۰۱۷، برای مدیرانی نوشته شده است که به دنبال ساختن رابطهای مثبت و مؤثر با کارکنانشان هستند. این کتاب نشان میدهد چگونه محیطی بسازیم که در آن خلاقیت شکوفا شود، استعدادها رشد کنند و کارمندان از کار کردن با مدیرشان حس خوبی داشته باشند.
کیم اسکات، مدیرعاملی باتجربه است که برای شرکتهای مختلفی در سیلیکونولی مثل توییتر، دراپباکس و گوگل کار کرده و حالا مدیرعامل شرکت کندور (Candor) است؛ شرکتی که خود او برای کمک به مدیران و مدیرعاملها تأسیس کرده تا منابع بیشتری در اختیار آنها بگذارد.
یاد بگیرید چگونه رئیسی با صراحت تمامعیار باشید.
«سلام، امکانش هست یک دقیقه وقتتان را بگیرم؟»؛ اما کیم اسکات واقعاً فرصتی نداشت.
او تازه از آسانسور دفتر مرکزی شرکت «جوس سافتور» (Juice Software) بیرون آمده بود؛ جایی که مدیرعامل آن بود. آن روز صبح، او احساس استرس میکرد. باید یک تصمیم مهم دربارهی قیمتگذاری میگرفت و باید همین حالا این کار را انجام میداد؛ اما کارمندی که به او نزدیک شده و پرسیده بود آیا یک دقیقه وقت دارد، پریشان به نظر میرسید و دلیل خوبی هم داشت. معلوم شد که او یک مشکل جدی سلامتی دارد و این موضوع واقعاً او را تحت فشار قرار داده بود. گفتوگو یک ساعت طول کشید و کیم موفق شد به او اطمینان دهد که اشکالی ندارد برای تمرکز بر سلامتیاش از کار مرخصی بگیرد.
او بعد از آن گفتوگو، میتوانست خودش را سریع به میز کارش برساند و شاید هنوز برای تصمیمگیری وقت باقی مانده بود؛ اما درست در همین لحظه، همکار دیگری با مسئلهای فوری جلو آمد. تا ظهر، تمام وقتش صرف رسیدگی به این اتفاقها شد. سردرگم و خسته، با منتورش، لزلی کوچ، تماس گرفت و با ناراحتی گفت: «من حالا یک مدیرعاملم یا پرستار احساسات بقیه؟» لزلی جواب داد: «این کار پرستاری نیست؛ بهش میگن مدیریت. و این شغل توئه.»
این جملهها راهنمای کیم در ادامهی مسیر حرفهایاش شدند؛ زیرا کاری که آن روز انجام داد، دقیقاً همان چیزی بود که باید میکرد. ساختن رابطه با اعضای تیم و نشان دادن اینکه فقط بهعنوان کارمند به آنها نگاه نمیکند؛ بلکه بهعنوان انسان برایشان ارزش قائل است.
این گفتوگوها حاشیه نبودند؛ بلکه قلب کار او بودند. ساختن رابطه برای موفقیت یک رهبر، حیاتی است. چه مدیرعامل باشید، چه اولین تجربهی مدیریتتان باشد، وظیفهی شما این است که فرهنگ راهنمایی ایجاد کنید، تیمی قوی بسازید و بهترین نتیجهها را رقم بزنید. اگر فکر میکنید بدون رابطهی خوب این کارها را انجام میدهید، خودتان را گول میزنید. برای ساختن این رابطههای قوی، باید برای همکارانتان اعتماد ایجاد کنید؛ اما اعتماد یکشبه ساخته نمیشود. باید واقعاً برای آدمهایی که با شما کار میکنند، اهمیت قائل باشید. باید شخصاً برایشان مهم باشید.
این صراحت، رادیکال است؛ زیرا ریشهای و اساسی است. چه با مدیر کار کنید، چه همرده باشید، چه کسی زیردستتان باشد، باید این رویکرد را داشته باشید. این صراحت، کمیاب است؛ زیرا معمولاً یا اهمیت میدهیم یا انتقاد میکنیم، نه هر دو با هم. و صراحت است؛ زیرا قرار است شفاف و با فروتنی ارتباط برقرار کنیم.
در ادامهی کتاب صراحت تمامعیار، خواهید دید که چرا این مفهوم باید راهنمای همهی رفتارهای شما در نقش رهبر، همکار یا کارمند باشد. صراحت تمامعیار فقط مخصوص مدیران نیست. در نهایت یاد میگیرید چگونه با کمک آن رابطههای کاریتان را محکمتر کنید، تیم را راهنمایی کنید، آنها را به عملکرد بهتر تشویق کنید و البته کارها را به سرانجام برسانید.
برای شروع، بیایید نگاهی دقیقتر بیندازیم به جنبهی اول صراحت تمامعیار: اهمیت دادن شخصی.
طبیعی است که برای افرادی که با آنها کار میکنید، اهمیت قائل باشید؛ اما وقتی پای شنیدن واقعیتهای زندگی آنها وسط میآید یا حتی زمانی که قرار است کمی از آسیبپذیریهای خودتان را به اشتراک بگذارید، ممکن است فکر کنید این دیگر زیادی است. شاید با خودتان بگویید: این که دیگر حرفهای نیست؛ اما حقیقت این است که این کار یکی از مؤثرترین اقدامات برای ایجاد محیطی است که در آن افراد احساس امنیت و مورد توجه بودن کنند.
داستان کیم اسکات و آن همکاری که نگران سلامتیاش بود را به یاد بیاورید. کیم به حرفهایش گوش داد، برایش وقت گذاشت و به او نشان داد که احساساتش محترم شمرده میشوند و اینکه یکی از ویژگیهای یک تیم فوقالعاده این است که اعضایش در مشکلات خارج از کار، پشت یکدیگر هستند. خلق فضایی که افراد در آن جرئت آسیبپذیر بودن را داشته باشند، حس امنیت را تقویت میکند و پایههای اعتماد را محکم میسازد؛ اما مهم است که اجازه ندهید بهخاطر این همدلی حقایقی را نگویید که افراد برای پیشرفتشان باید بدانند. و اینجاست که به جنبهی دوم میرسیم: «به چالش کشیدن مستقیم».
کیم در اوایل کارش در گوگل، جلسهی ارائهای با مدیرعامل و بنیانگذاران داشت. با وجود اضطراب، به نظر میرسید همهچیز بهخوبی پیش رفته است؛ اما بعد از جلسه، رئیسش او را برای قدم زدن تا جلسهی بعدی دعوت کرد. ضمن تحسینهای بهجا و صادقانه، به یک نکته اشاره کرد: کیم بیشازحد از کلمهی «اوم» استفاده کرده بود. شنیدن این نقد در آن لحظه خوشایند نبود؛ اما کیم میدانست که رئیسش به او اهمیت میدهد و پیشنهاد کمکش برای تقویت مهارت ارائه را با قدردانی قبول کرد. پس هر وقت زمینهای برای بهبود در عملکرد یکی از اعضای تیمتان دیدید، او را مستقیماً به چالش بکشید؛ البته با مهربانی، تشویق و دلسوزی.
بدون حاشیه رفتن حرفتان را بزنید. وقتی کارمندان ببینند که شما صمیمانه میخواهید رشد کنند و برای این هدف، آمادهی به چالش کشیدنشان هستید، بسیار بیشتر به شما اعتماد میکنند تا زمانی که از بیان حقیقت طفره بروید.
حالا که با دو جنبهی صراحت تمامعیار و نقش کلیدی آنها در روابط کاری آشنا شدید، بیایید به رابطهی مهم دیگری بپردازیم: رابطهی شما با خودتان. میگویند تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید، دیگری را دوست نمیدارید. این اصل در محیط کار هم کاربرد دارد. برای اهمیت دادن به دیگران، ابتدا باید به خودتان اهمیت دهید.
منظور چیست؟ منظور این است که راهی برای حفظ آرامش و تمرکز درونیتان پیدا کنید؛ بهویژه وقتی تحت فشار هستید. هر کسی روش خاص خودش را برای حفظ تعادل دارد. برای نمونه، کیم با هشت ساعت خواب، ورزش منظم و غذا خوردن با کسانی که دوستشان دارد، تعادلش را حفظ میکند. این روش کیم است.
روش شما چیست؟ شاید این کارها جزئی به نظر بیایند؛ اما برای سلامت و حال خوب شما ضروری هستند. پس سعی کنید به آنها پایبند بمانید و زمانی را در برنامهتان برای این فعالیتها در نظر بگیرید. وقتی شما به خودتان اهمیت میدهید، به دیگران هم اهمیت میدهید و برای تیمتان به یک الگو تبدیل میشوید. این نقش الگو بودن بسیار مهم است؛ زیرا همانطور که در ادامه خواهید دید، راهنمایی کردن دیگران بخش اساسی صراحت تمامعیار است.