کتاب هنر پیشبینی (2015) به هنر و علم پیشبینی میپردازد و نشان میدهد که چگونه اکثر افراد، حتی کارشناسان، اغلب در پیشبینی خود دچار خطا میشوند. از طریق داستانهای جذاب و همچنین مصاحبه با پیشبینیکنندههای برجسته، این کتاب رازهای پشت پرده پیشبینی را آشکار می کند: ترکیبی از تفکر مبتنی بر شواهد عینی، استدلال احتمالی، مسئولیتپذیری و سازگاری.
فیلیپ ای. تتلاک، استاد دانشگاه آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا است. او یکی از مدیران پروژه قضاوت خوب و نویسنده کتاب قضاوت سیاسی و آزمایشهای فکری خلاف واقع در سیاست جهانی است. او در طول زندگی حرفهای خود، بیش از 200 مقاله منتشر کرده است.
دن گاردنر نویسنده کتابهای پرفروش نیویورک تایمز است که به خاطر نوشتههایش در زمینه روانشناسی و تصمیم گیری شهرت دارد. کتابهای او به شهرت جهانی دست یافتهاند و در 25 کشور منتشر و به 19 زبان ترجمه شدهاند. گاردنر قبل از موفقیتش به عنوان نویسنده، حرفهای درخشان در روزنامهنگاری داشت و جوایز متعددی را به دست آورد. او بعدها به سخنرانی در مورد پیشبینی، ریسک و تصمیمگیری روی آورد.
برای تبدیل شدن به یک ابرپیشبینیکننده چه چیزهایی لازم است؟
همه پیشبینیکننده هستند.
شما پیشبینیکننده هستید، من پیشبینیکننده هستم، همه هستیم.
یک لحظه در مورد آن فکر کنید. در زندگی روزمره، زمانی که به فکر تغییر شغل، خرید خانه جدید، نقل مکان به کشور جدید، بازنشستگی یا هر تصمیم مهم دیگری هستید، پیشبینی میکنید که بعد از این تصمیم، آینده برای شما چه شکلی خواهد بود.
اما این ادعا به این معنا نیست که همه ما در هنر پیشبینی خوب هستیم. حتی کارشناسان هم در پیشبینی خوب نیستند. احتمالا شنیدهاید که یک «متخصص» معمولی اغلب در پیشبینی بهتر از یک شامپانزه عمل نمیکند. اما گویا برخی افراد واقعا در این کار مهارت دارند. این افراد میتوانند پیشبینیهایی انجام دهند که 60 درصد دقیقتر از پیشبینیهای معمولی است. با مطالعه این کتاب با ابرپیشبینیکنندهها آشنا شوید.
بیل فلاک، یک بازنشسته 55 ساله که برای وزارت کشاورزی ایالات متحده در آریزونا کار میکرد، اوقات فراغت زیادی داشت. او مقداری از آن زمان آزاد خود را به پیشبینی اختصاص میداد.
او به سؤالاتی مهم پاسخ میدهد. سوالاتی که شرکتها، بانکها، سفارتها و آژانسهای اطلاعاتی میپرسند. سوالاتی از این قبیل: «آیا روسیه در سه ماه آینده مناطق جدیدی از اوکراین را فتح خواهد کرد؟» یا «آیا یکی از کشورهای اتحادیه اروپا تا سال آینده از یورو خارج خواهد شد؟»
نکته جذابی که در مورد بیل فلاک وجود دارد این است که شاید او وقتی برای اولین بار چنین سؤالاتی را میبیند پاسخی نداشته باشد، اما تحقیقات خود را انجام میدهد و قبل از اینکه پاسخی بدهد، تا آنجا که میتواند در مورد موضوع اطلاعات به دست میآورد.
تمام پاسخهای فلاک توسط دانشمندان مستقل مستند و از نظر صحت بررسی شده است. میزان دقت او قابل توجه است. اما متاسفانه هیچ کس بر اساس پیشبینیهای فلاک تصمیمگیری نمیکند و بیل فلاک فقط یکی از هزاران نفری است که به یک سوال پاسخ میدهند. همه آنها داوطلب هستند و فقط دو درصد از آنها در پیشبینی کردن به خوبی فلاک هستند. این افراد از همه اقشار جامعه هستند و در پروژه قضاوت خوب یا GJP مشارکت میکنند، یک پروژه تحقیقاتی که توسط فیلیپ تتلاک و دو استاد دیگر در دانشگاه پنسیلوانیا ایجاد شده است.
GJP بخشی از یک پروژه تحقیقاتی بزرگتر است که توسط Intelligence Advanced Research Projects Activity یا IARPA انجام شد. این موسسه یک تورنمنت پیشبینی را راه اندازی کرد. GJP یکی از پنج پروژهای بود که در یک دوره چهار ساله به 500 سوال در مورد مسائل جهانی پاسخ داد. در سال اول، 60 درصد از این افراد بهتر از گروه کنترل عمل کرده بودند. در سال دوم، این میزان به 78 درصد افزایش یافت.
از این تحقیق دو نتیجه کلیدی حاصل شد:
پیشرفت در پیشبینی بیشتر به نحوه فکر کردن، جمعآوری اطلاعات و به روزرسانی باورهای شما مربوط میشود. مهارتهایی که هر فرد باهوش و متفکری میتواند یاد بگیرد.
ابرپیشبینیکنندگان استعداد ذاتی یا IQ خیلی بالا ندارند. در عوض، آنها یک رویکرد سیستماتیک دارند: تقسیم سوالات به اجزای کوچکتر، جستجوی فعال دیدگاههای مختلف و به روزرسانی پیشبینیها با دسترسی به اطلاعات جدید.
ابرپیشبینیکنندهها، با روشهای استدلالی دقیق و مبتنی بر شواهد، ذهن باز فعال و دقت در پیشبینیها مشخص میشوند. این افراد فقط به شهود خود متکی نیستند، بلکه از یک تکنیک ساختاریافته و مبتنی بر شواهد عینی برای دستیابی به دقت قابل توجه استفاده میکنند.
عوامل کلیدی در موفقیت این افراد عبارتند از توانایی آنها برای کنار گذاشتن تعصبات، تمرین به روز رسانی تدریجی و حفظ طرز فکر رشدی.
طرز فکر رشدی یعنی این باور که تواناییها را میتوان از طریق تلاش یاد گرفت. تجربه عملی و بازخورد مداوم برای تقویت این مهارتها ضروری است.
در نهایت، هنر پیشبینی بر اهمیت نحوه تفکر، جمعآوری اطلاعات و بهروزرسانی باورها تاکید میکند، نه بر استعدادهای ذاتی افراد.