کتاب یک ساعته محتوا

راهنمای عملی برای ایجاد محتوای جذاب

می‌گویند محتوا پادشاه است. برای یک وبلاگ‌نویس توانمند هم هیچ مقامی بالاتر از این وجود ندارد. اما یک سوال در مورد تولید محتوا وجود دارد، به خصوص برای کسانی که تازه وارد این بازی شده‌اند: راز تولید محتوای جذاب چیست؟

خوشبختانه، تولید محتوای جذاب و در نهایت سودآور، یک فن آموختنی است.

یک داستان کهن وجود دارد که می‌گوید دادن ماهی به یک انسان گرسنه، برای یک روز او را سیر می‌کند، اما آموزش ماهیگیری تا آخر عمر او را سیر خواهد کرد. رویکرد این کتاب هم همین است. به جای لقمه‌های خوشمزه و آسان، در اینجا به جزئیاتی خواهیم پرداخت که به ما امکان می‌دهد بر این حرفه تسلط پیدا کنیم.

این کتاب قرار است به شما کمک کند که در بین هزاران وبلاگ موجود، بالاترین جایگاه را کسب کنید و در یک کلام، بهترین باشید.

هر تولید کننده محتوایی دوست دارد که بتواند از طریق نوشتن امرار معاش کند. اما برای کسب درآمد، شما به مخاطب نیاز دارید. یعنی قبل از هر چیز باید به این فکر کنید که چطور به مخاطب‌ها دسترسی پیدا کنید. برای این کار لازم است ارزش پیشنهادی و هدف وبلاگ خود را تعریف کنید.

ارزش پیشنهادی یعنی وبلاگ شما دارد به چه کسی کمک می‌کند، در حالی که هدف با این سوال تعریف می شود که چرا اصلا چنین وبلاگی وجود دارد. شاید مثلا بگویید که هدف شما کمک به زنان برای برنامه ‌ریزی وعده‌های غذایی است. این پاسخ، ارزش پیشنهادی و هدف شما است.

اما بیایید همین تعریف را هم محدودتر کنیم. شاید مخاطب شما همه زنان نباشند. شاید مخاطب شما مادرانی باشند که در خانه می‌مانند و می‌خواهند یاد بگیرند که چگونه غذای سالم با بودجه کم بپزند.

وقتی مشخص کردید که می‌خواهید برای چه کسی بنویسید، وقت آن است که یک سوال دیگر بپرسید: در زندگی مخاطب خود می‌خواهید چه تغییری ایجاد کنید؟ یک راه مفید برای فکر کردن در مورد این سوال، استفاده از مدل Driver of Change یا DOC است.

این مدل راهی برای نمایش وضعیت مخاطبان شما، قبل و بعد از درگیر شدن با یک محتوا نشان می‌دهد. به این فکر کنید که اگر مخاطب از توصیه‌های شما پیروی کند، در حالت ایده آل چه چیزی در زندگی آن‌ها تغییر خواهد کرد؟

در این روش سه عامل وجود دارد که باید در نظر بگیرید: خوانندگان شما چه مشکلی دارند، چه احساسی دارند و به چه فکر می‌کنند؟

مثلا بیایید همین کتاب را بررسی کنیم. قبل از اینکه این کتاب منتشر شود، خوانندگان می‌خواستند برای وبلاگ خود ایده پیدا کنند. آن‌ها احساس می‌کردند که گم شده‌اند و متقاعد شده بودند که وبلاگشان موفق نخواهد بود. اما پس از خواندن این کتاب، فهمیدند چگونه وقت و تلاش خود را متمرکز کرده و نسبت به تولید محتوا، احساسی مثبت داشته باشند.

در مرحله بعد، باید دسته‌هایی را تعریف کنید که به شما کمک ‌کنند طرز فکر و احساس خوانندگان خود را تغییر دهید. شما می‌توانید تا هفت دسته مطلب داشته باشید. مثلا اگر هدف وبلاگ شما کمک به زندگی مالی جوانان است، ممکن است به دسته‌هایی مانند «سرمایه گذاری»، «پس انداز» و «بودجه‌بندی» فکر کنید.

فرقی نمی‌کند مدیر شما باشد یا شریک زندگی‌تان، اگر می‌خواهید کسی را تحت تاثیر قرار دهید، باید بدانید که او چه چیزی دوست دارد. این حرف در مورد خوانندگان وبلاگ شما نیز صدق می‌کند.

در مورد آن‌ها چه چیزهایی را باید بدانید؟ به دوستانتان فکر کنید. آنچه در مورد آن‌ها می‌دانید همان چیزی است که باید در مورد خوانندگان خود هم بدانید. چه چیزی برای آن‌ها مهم است؟ چه چیزی لبخند بر لبان آن‌ها می نشاند؟ رویای آن‌ها چیست؟ دانستن این موضوعات به شما اطمینان می‌دهد که آن‌ها مطالب شما را دوست خواهند داشت.
اما چطور می‌توانید خوانندگان خود را بشناسید؟ یک راه موثر «جاسوسی» است. نگران نباشید؛ ماجرا آنقدرها هم بد نیست.

شما می‌توانید به وبلاگی مشابه وبلاگ خود نگاه کنید و ببینید خوانندگان در بخش نظرات چه می‌گویند. این کار به شما در مورد خواسته‌ها، اهداف و ترس‌های آن‌ها دید خوبی می‌دهد.

نویسنده این کتاب بعد از بررسی وبلاگ‌های متعدد، متوجه شد که فریلنسرها و وبلاگ‌نویس‌ها یک مشکل بزرگ دارند: آن‌ها نمی‌توانند برای مطالب جذاب خود مخاطب پیدا کنند.

یک مقاله که در آن سوالاتی مطرح می‌شود، خوانندگان را ترغیب می‌کند که در بحث شرکت کنند. برای انجام این کار، از سوالاتی که با «بله» یا «خیر» پاسخ داده می‌شوند، خودداری کنید. نپرسید «آیا نگران هستید که رژیم غذایی گیاهی به اندازه کافی پروتئین نداشته باشد؟» در عوض سوالاتی مانند این را امتحان کنید: «نگرانی اصلی شما در مورد گیاه‌خواری چیست؟»

مهم‌ترین سوال هر نویسنده این است که چگونه می‌شود ایده‌هایی جدید و هیجان‌انگیز پیدا کرد؟ در این قسمت، دو استراتژی مهم را یاد خواهید گرفت که به شما در انجام این کار کمک می‌کند.

اولین تکنیک «ساختن زیرشاخه» است. در این روش شما مطالب خود را به زیرشاخه‌ها و موضوعات تخصصی تقسیم می‌کنید. این کار باعث می‌شود خواندن مطالب رضایت‌بخش باشد، چون به مخاطب اجازه می‌دهد تا به راحتی دسته‌بندی محتوای مد نظر خود را پیدا کند.

در وبلاگ شما هر دسته‌بندی، دارای زیرشاخه‌هایی است که به خوانندگان امکان می‌دهد تا در موضوعاتی خاص عمیق‌تر شوند. فرض کنید می‌خواهید یک وبلاگ برای مادران خانه‌داری ایجاد کنید که دنبال دورکاری هستند. یک دسته ممکن است در مورد روش‌های کاریابی باشد. در این قسمت، می‌توانید زیرشاخه‌هایی ایجاد کنید که در مورد رزومه‌نویسی و یا ایجاد یک صفحه لینکدین جذاب حرف بزند.

چطور می‌توان به این زیرمجموعه‌ها رسید؟ به این فکر کنید که خوانندگان شما برای تسلط بر یک مقوله خاص باید چه چیزهایی بدانند. بعد از این مرحله، می‌توانید برای هر زیرشاخه‌ها موضوعات مقالات را یادداشت کنید.

برای مثال به موضوع «روش‌های معرفی محصول» فکر کنید. با همین موضوع می‌توانید ایده‌های جالب زیادی پیدا کنید. مقالاتی مانند «معرفی محصول برای عموم» یا «ده ترفند برای جذاب نشان دادن محصول».

تکنیک دوم «روش اهداف» است. این روش شامل نگارش محتوا در راستای اهداف وبلاگ است. لازمه این کار تعیین اهداف و پایبندی به آن‌ها است. در ساده ‌ترین حالت می‌توانید از خود بپرسید که می‌خواهید تا سه ماهه آینده کجا باشید.

فرض کنید که می‌خواهید تا سه ماه آینده 250 مشترک جدید پیدا کنید. می‌توانید از این هدف برای تولید محتوا استفاده کنید. برای رسیدن به هدف خود چه کاری باید انجام دهید؟ شاید لازم باشد اشتراک در وبلاگ را آسان‌تر کنید، در سایت دیگر تبلیغ کنید یا تعداد مقالات خود را افزایش دهید.

ایجاد محتوای جذاب یک بحث است، استفاده از آن برای فروش محصولات بحثی دیگر. چگونه می‌توانید خوانندگان خود را متقاعد کنید که روی دکمه خرید کلیک کنند؟

روش پیشنهاد برای همین منظور طراحی شده است. روش پیشنهاد، تکنیکی برای طراحی محتوا است که به خوانندگان می‌گوید چگونه محصول شما می‌تواند مشکل آن‌ها را حل کنند. این فرآیند پنج مرحله دارد.

اولین کاری که باید انجام دهید این است که توجه خوانندگان خود را به یک مشکل جلب کنید. حتی اگر آن‌ها این موضوع را به عنوان یک مشکل جدی تصور نکرده باشند. بعد نشان دهید که راه حل این مشکل در دست شما است. یک راه خوب برای این کار، برجسته کردن مشکلاتی است که خوانندگان شما با آن مواجه می‌شوند فقط به این دلیل که موضوعی وجود دارد که آن‌ها از آن بی‌اطلاع هستند. عناوینی مثل «ده اشتباهی که هر روز انجام می‌دهید» می‌تواند جذاب باشد.

در مرحله دوم خوانندگان شما از مشکلی آگاه هستند، حالا باید به آن‌ها اطلاعات بیشتری بدهید. در این مرحله، باید توجه آن‌ها را به اطلاعات بیشتر جلب کنید. یک رویکرد مفید این است که بگویید شما یک راه حل سریع و بدون دردسر سراغ دارید. یک میان‌بر ارزان که کنجکاوی آن‌ها را تحریک کند، بنابراین از عباراتی مانند «پنج میان‌بر ساده برای درست کردن غذاهای خوشمزه گیاهی» می‌تواند جذاب باشد.

در این مرحله، خوانندگان شما از وجود مشکل و مزایای خدمات شما مطلع شده‌اند. حالا شما باید آخرین فشار را به آن‌ها وارد کنید. نظرات مشتریان و تجربه سایر خوانندگان می‌تواند به این امر کمک کند. به آخرین تجربه خرید آنلاین خودتان فکر کنید. مردم، حتی زمانی که آماده خرید هستند، سوالاتی دارند. بخش پرسش‌های متداول یا چت زنده با پشتیبان، راه‌هایی مناسب برای رفع پرسش‌هایی است که مانع از زدن دکمه خرید می‌شود.

در آخرین مرحله، باید مطمئن شوید که خوانندگانی که از شما خرید کرده‌اند، برای اطلاعات بیشتر دوباره به شما مراجعه می‌کنند. نکته کلیدی در اینجا نگه داشتن آن‌ها در حلقه مشتریان است. مثلا می‌توانید از آن‌ها بخواهید که در یک گروه عضو شوند تا از محصولات جدید شما مطلع شوند.

تصور کنید هر بار که با دوستانتان صحبت می کنید صدایتان تغییر کند و از اصطلاحات متفاوتی استفاده کنید. احتمالا آن‌ها متعجب خواهند شد. در مورد برند هم همینطور است. اگر می‌خواهید مردم هویت برند شما را بشناسند، باید لحنی ثابت داشته باشید.

برای این منظور، باید یک «صدای برند» ایجاد کنید تا نحوه ارتباط شما را پوشش ‌دهد. صدای برند یعنی داشتن یک لحن خاص و استفاده مداوم از یک نوع کلمه و عبارات است. مثلا اگر قرار است شوخ باشید، نباید ناگهان خیلی جدی شوید، یا برعکس. ناهماهنگی، خوانندگان را گیج می‌کند و از ارزش وبلاگ شما می‌کاهد.

سه مرحله برای ایجاد لحن منحصر به فرد وجود دارد:

1. کار را با بررسی مطالبی که قبلا نوشته‌اید شروع کنید. آیا پست‌های قدیمی شما صدای ثابتی دارند؟
2. کمی زمان بگذارید و به برند خود فکر کنید. کدام ویژگی‌ها، برند شما را به بهترین نحو توصیف می‌کنند؟ آیا وبلاگ شما هنری، جذاب و دلسوزانه است یا تحلیلی، دقیق و پرانرژی؟ تعریف ویژگی‌های کلیدی برند به شما کمک می‌کند تا بتوانید یک سبک انتخاب کنید. می‌توانید با استفاده از فرمول ADDE ویژگی‌های برند خود را انتخاب کنید. این کلمه مخفف ویژگی‌ها، بایدها، نبایدها و اصلاحات است. فرض کنید که یکی از ویژگی‌های انتخابی شما «جسورانه» باشد. باید از خود بپرسید که داشتن صدای برند جسورانه به چه معنا است. شاید بگویید که جسورانه یعنی به چالش کشیدن ایده های مرسوم. به این ترتیب شما بایدهای خود را تعریف می‌کنید. حالا از خود بپرسید که جسورانه با چه چیزهایی در تضاد است. به عنوان مثال، جسور بودن با استفاده از عبارات توجیه‌کننده در تضاد است. این‌ موارد نبایدهای شما هستند.
3. مرحله آخر این است که تصمیم بگیرید کدام عبارت‌ها به بهترین وجه با صدای برند شما مطابقت دارند، کلمات و عبارات خاص یا حتی ایموجی‌های مرتبط با برند شما.

راه‌های زیادی برای ایجاد محتوای جذاب وجود دارد. شما به یک استراتژی برای تولید ایده نیاز دارید. ایده‌هایی که توجه مخاطب را جلب کند و آن‌ها را مجاب کند که روی دکمه خرید کلیک کنند.

توصیه عملی:

محتوای خود را تبلیغ کنید.

راه‌های زیادی برای تبلیغ وبلاگ وجود دارد و رسانه‌های اجتماعی یکی از آن‌ها است. برای مثال می‌توانید تصاویر وبلاگ خود را با یک کپشن مناسب در Pinterest به اشتراک بگذارید. راه دیگر این است که به کسانی که در پست خود از آن‌ها نام برده‌اید ایمیل بزنید و از آن‌ها بخواهید که پست شما را به اشتراک بگذارند.