کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» (2016) توضیح میدهد که چطور با اهمیت دادن به چیزهای کمتر، زندگی بهتری داشته باشیم. اگر از چند قانون ساده پیروی کنید، میتوانید زندگی شادتر و کماسترستری را تجربه کنید.
مارک منسن نویسنده و وبلاگنویس مشهوری است. در چند سال گذشته، وبلاگ او به نشانی www.markmanson.net دنبالکنندههای چند میلیونی پیدا کرده است. او در شهر نیویورک زندگی و کار میکند.
یاد بگیرید روی چیزهای مهم زندگی تمرکز کنید و بیخیال بقیه شوید!
ما در دوران فرصتها زندگی میکنیم. در انتخاب شغل، شریک زندگی یا بهترین منبع خبری، گزینههای بیشماری پیشروی ما قرار دارد. پس چرا زندگی کردن سعادت محض نیست؟ چرا بسیاری از ما مضطرب و ناراضی هستیم؟ با این همه امکانات، ما باید هرچه را میخواهیم داشته باشیم!
دلیلش این است که میخواهیم به همهی کارها برسیم. آنقدر گزینههای مختلف پیشروی ماست که همیشه روی انتخابها و فرصتهای گوناگون خود تمرکز میکنیم. بهطور خلاصه، با این کار هم انرژی خود را هدر میدهیم و هم خود را از پا میاندازیم. اما راه چاره چیست؟
خلاصه کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها نشان میدهد که ما باید ابتدا چیزهای مهم زندگی خود را پیدا کنیم و سپس روی آنها متمرکز شویم. و باقی چیزها؟ اصلاً نباید برایمان مهم باشند! نکات این خلاصه کتاب به شما کمک میکند کشف کنید کدام چند مورد محدود در زندگی، ارزش اهمیت دادن را دارند.
واقعاً از زندگی چه میخواهید؟ به عبارت دیگر، هدف نهایی شما چیست؟ آن دستاوردی که میخواهید روی سنگ قبرتان بنویسند؟ پاسخ به این سؤال چندان هم آسان نیست، مگر نه؟ البته خیلی از ما ادعا میکنیم که خوشبختی، یک خانوادهی مهربان و شغلی را میخواهیم که از آن لذت ببریم؛ اما اینها هدفهای بسیار مبهمی هستند. هدفهای مبهم مشکلساز هستند؛ چون شما را برای تلاش و رسیدن به موفقیت تشویق نمیکنند.
متأسفانه برای پیشرفت در زندگی، راهی جز تحمل سختیها نیست. برای رسیدن به هدفهایتان باید سخت کار کنید و استقامت داشته و مطمئن باشید که در این راه با موانع و مشکلات روبهرو میشوید. اگر هدفی نداشته باشید که برایش بجنگید، در مواجهه با این مشکلات تسلیم خواهید شد. بیایید فرض کنیم هدف شما این است که مدیرعامل شوید. بالاخره مدیرعامل بودن با آن همه قدرت و مسئولیت، بسیار جذاب به نظر میرسد. بااینحال، این جایگاه شغلی سختیهای زیادی دارد.
مدیرعاملها بهطور معمول هفتهای شصت ساعت کار میکنند، مجبورند تصمیمهای سختی بگیرند و باید آمادگی این را داشته باشند که بارها افراد را اخراج کنند. اگر واقعاً مصمم نباشید که مدیرعامل شوید، از پس کار سخت آن برنمیآیید و احتمال موفقیت شما بسیار کم خواهد بود. چالش در زندگی حتمی است؛ پس باید چیزی را پیدا کنید که ارزش جنگیدن داشته باشد. باید تشخیص دهید که از چه کاری واقعاً لذت میبرید. کار کردن روی چیزی که شما را شاد میکند، باعث میشود نهتنها از مبارزهی مداوم خسته نشوید، بلکه عاشق آن شوید.
به خود نویسندهی این کتاب نگاه کنید. او متوجه شد که نوشتن دربارهی آشنایی و قرار عاشقانه را دوست دارد؛ برای همین تصمیم گرفت وبلاگی برای مشاوره در این زمینه بنویسد. اوایلش کار سخت بود؛ اما چون به کارش علاقه داشت، از مشکلات انگیزه گرفت. در نهایت، تلاشهایش به ثمر نشست. وبلاگ او صدها هزار دنبالکننده پیدا کرد و درآمدش به اندازهای بود که بتواند آن را به شغل اصلی خود تبدیل کند.
به دنبال یک زندگی راحت و بیدردسر گشتن، بیفایده است. شما فقط زمانی پیشرفت میکنید که هدفی پیدا کنید که حاضر باشید برای آن بجنگید. بااینحال، به همان اندازه اهمیت دارد که به همهی سختیها و وظایفی که به شما حس خوبی نمیدهند، نه بگویید. بیرحم باشید و از دنبال کردن چیزهایی که خوشحالتان نمیکند، دست بردارید. تمرکزتان را بر آن چند چیز فوقالعاده بگذارید و به هر چیز دیگری بیاعتنا باشید.