جلد کتاب ویل اسمیت

کتاب ویل اسمیت

درس‌های الهام بخش زندگی یک ستاره

نویسندگان:
ویل اسمیت و مارک منسن
(Will Smith with Mark Manson)
163 نفر در حال مطالعه این کتاب هستند.

کتاب ویل اسمیت(2022) یکی از جذاب ترین داستآن‌های دست اول و پر ماجرای کار در‌ هالیوود است. در این داستان ویل اسمیت در کنار موفقیت‌های بی شمارش، از چالش‌ها، کمبود‌ها و فرصت‌هایی که در مسیر رسیدن به اهدافش با آن‌ها روبرو شده سخن می‌گوید.

ویل اسمیت در فیلم‌های پرفروش و پربیننده پسران بد، روز استقلال، مردان سیاه پوش و علاءالدین به بهترین شکل نقش آفرینی کرده و همچنین موفق به دریافت جوایز بسیاری مثل جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد، گرمی‌ و جایزه انجمن ملی پیشرفت رنگین ‌پوستان شده است.

مارک منسن نیز نویسنده موفق کتاب‌هایی نظیر هنر ظریف بی خیالی و همه چی به فنا رفته است که میلیون‌ها نسخه فروش در سراسر دنیا داشته‌اند.

خلاصه کتاب ویل اسمیت

حاوی 7 ایده کلیدی
Will Smith
Inspiring Observations and Life Lessons
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر کتاب ویل اسمیت

ویل اسمیت را بهتر بشناسیم.

سرگذشت زندگی شخصیت این داستان، پر از فراز و نشیب‌های غیرمنتظره و مملو از سختی‌هایی است که هر کسی نحوه مواجه با آن‌ها را بلد نیست ولی ویل هر طور که بود، این روزهای سخت را سپری کرد.

پدر ویل صاحب مغازه قدیمی ‌بود که دیوارش هر لحظه امکان داشت فرو بریزد. دیواری 6 متری که پدر ویل نمی‌خواست جز پسرانش کس دیگری را برای تعمیرش به کار بگیرد که این کار برای ویل و برادرش هری، کار یک عمر بود و ویل گفت برای به سرانجام رساندنش امیدی ندارند.

پدر دنبال راه حل بود. به پسرها گفت:به جای اینکه چشمتون کار کنه، دستتون باید کار کنه.

یعنی به جای نگاه به دیوار، فقط آجری که در دستتان هست را نگاه کنید، به آن سیمان بزنید، حالا سر جایش قرار دهید. این کار را برای آجرهای بعدی و بعدی تکرار کنید.

این زیباترین شباهتی است که می‌توان بین ساختن دیوار و ساختن زندگی در نظر گرفت.
در این کتاب با خاطرات و تجربیات ویل اسمیت آشنا می‌شویم که افراد زیادی این خاطرات را بهترین خاطراتی دانستند که در طول عمرشان خوانده‌اند.

خاطرات ویل از غرب فیلادلفیا آغاز می‌شود. نوشتن زندگی ویل نیاز به یک طومار دارد ولی ما می‌خواهیم در این کتاب، هفت لحظه سرنوشت ساز از زندگی ویل را مرور کنیم.

ایده کلیدی 1

1آینده ویل

در سال 1985 ویل 17 ساله در فیلادلفیا، در یک محله متوسط و سرسبز وینفیلد زندگی می‌کرد.

پدر ویل یک الکلی بدجنس بود که خانه را پادگان کرده بود و شخصیت بی اعصاب و بد اخلاقی داشت که زندگی را برای خانواده سخت کرده بود.

ولی اخلاق مادر ویل کاملا برعکس پدرش بود و موفقیت تحصیلی ویل برایش اهمیت بالایی داشت. ویل هم توانست با عملکرد خوبش در مدرسه این خواسته مادر را تا حدی برآورده کند و با نتایجی که بدست آورده بود، انتظار می‌رفت که در یک کالج خوب پذیرفته شود.

مادر ویل تجربه‌های سختی در زندگی داشته است. خانواده فقیر و زندگی در محله بد، روزهای دردناکی را به او هدیه داده بود و تنها چیزی که او را خوشحال می‌کرد، رفتن ویل به کالج بود.

روزی ویل خسته و گرسنه از مدرسه برگشته ولی بر خلاف همیشه، مادر را با چهره‌ای درهم و کمی‌ عصبی می‌بیند که سر میز آشپزخانه نشسته است. افت نمرات ویل، باعث شده بود اوقات مادرش تلخ شود.

در آن دوران هیپ‌هاپ و رپ در فیلادلفیا طرفداران زیادی پیدا کرده بود. بر همین اساس پسر عموی ویل از او خواست که رپ بخوانند و همینجا بود که ویل با هیپ‌هاپ آشنا شد.

هیپ‌هاپ موج جدیدی بود که از فیلادلفیا شروع شد و حتی به نیویورک هم رسید. او برای خودش لقب «شاهزاده جدید» گذاشت و با دی جی جزی جف که شهرت امروزش را نداشت، گروهی تشکیل دادند و سوار بر این موج شدند.

ویل کم کم علاقه‌اش به این حرفه بیشتر می‌شد و می‌خواست این شغل را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد. تمام فکرش به حدی درگیر شده بود که نمره‌هایش روز به روز کمتر می‌شد.

مادرش با این مسیر ویل مخالفت می‌کرد چرا که هیپ‌هاپ را یک سرگرمی‌ می‌دانست و نه یک شغل. امنیت شغلی برای مادر ویل فقط در دانشگاه تعریف می‌شد و موسیقی جایگاهی نداشت.

در همینجا بود که بحث و چالش بین ویل و مادرش پر رنگ شده بود و هر دو آن‌ها روی تفکرات و علاقه‌هایشان پافشاری می‌کردند. برای مادرش تحصیلات ارزشمند و مهم بود و آن را نشانه پیشرفت می‌دانست. حتی در صحبت کردنش هم به ظرافت سخن اهمیت می‌دهد و واژه‌های آکادمیک به کار می‌برد. پس شنیدن این که ویل قصد ندارد که به دانشگاه برود، او را بهم ریخته بود.

اما پدر کاملا برعکس مادرش فکر و رفتار می‌کرد. برای او انجام کار سنگین ارزش محسوب می‌شد، به ادامه تحصیل ویل اهمیتی نمی‌داد و فقط در به کار بردن کلمات و جملات ناسزا استادانه عمل می‌کرد، گویی دکترای فحاشی داشت!

پدر ویل آرزوی شغلی دیگر را داشت؛ آرزویی که پدر و مادرش او را از آن دور کردند. او دوست داشت عکاس شود ولی پدر و مادرش او را مجبور کرده بودند دوربینش ر ا بفروشد. می‌توان حدس زد که با چنین سرگذشتی، پدر ویل با موسیقی موافق است تا شاید ویل بتواند زندگی نزیسته پدر را زندگی کند.

با این حال، ادامه دادن مسیر موسیقی برای ویل را به یک شرط قبول کردند و آن شرط موفق شدن ویل در طول یک سال است؛ در غیر این صورت او باید مسیر دانشگاه را دنبال کند.

ایده کلیدی 2

2شاهزاده جدید وارد می‌شود

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 3

3میلیونر بدبخت

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 4

4فصل تازه

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 5

5مبنای کار

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 6

6پدر و پسر

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 7

7خداحافظی

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
نظرات و دیدگاه‌های شما
61 دیدگاه

61 پاسخ

  1. جالب بود، اما خاص و متفاوت از بقیه نیست، خیلیا مسیرشون مشابه‌عه و درد و رنج و سختی زیادی داشتند. ممنون از شما

  2. خیلی خلاصه بیان شده بود و بنظرم کتابهای زندگینامه بهتره ک خلاصه نشود و تمام کتاب خوانده شود تا بتوان خود را در زندگی اون شخص قرار داد.

  3. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که تا اشتباه نکنی و از حاشیه امنت خارج نشی خیلی از موفققیت ها اتفاق نمیوفته…

  4. مشکلات مالی، روابط شکست خورده و یک خانواده ناکارآمد. اما چیزی که ویل را به ویل اسمیت امروز تبدیل کرد نحوه مبارزه رو در روی او با مشکلاتش است.
    سپاس از شما

  5. مشکلات در زندگی های همه انسان ها وجود داره اما اینکه انسان ها چطور بتونن با اون مشکلات مواجه بشن خیلی مهمه.
    داستان جالبی بود

  6. میشه گفت حتی معروف ترین افراد هم زندگی پر فراز و نشیبی رو پشت سر گذاشتن.
    درسته که زندگی و مشکلات ما مثل هم نیست ، ولی هرکسی به نوبه ی خودش لازمه که با مشکلاتش رو در رو بشه (:

    1. درد و غم و مشکلات جزئی از زندگی هستند،مهم نحوه برخورد با آنهاست

  7. جالب و درسی برایمان که پس از اولین شکست سرسختانه به مبارزه ادامه دهیم

  8. سی پنجم تمام
    کتاب جالبی بود و تقریبا داستان زندگی انسان که به اشکال مختلف دارای فراز و نشیب است و این ما هستیم که باید در شرایط مختلف خود را سازگار کنیم

  9. ما عاشق این نوع داستان‌ها هستیم که قدرت، بی رحمی ‌و ذهنیت سخت کوشی را به ما القا کند. اما این تمام ماجرا نیست

  10. جالب بود
    به نظرم زندگی نامه ها جزو خواندنی ترین دلستان ها هستند چون نوع برخورد افراد را با شرایط نامطلوب و انتخاب هایی که در تغییر مسیر زندگی شون تاثیرگذار بوده را نشان میدن و می‌تونه برای خواننده الهام بخش باشه
    من خواندن کتاب شور زندگی که زندگینامه ونسان ونگوک هست را هم پیشنهاد میدم

  11. جدای از تمام مسائلی که نوشته بود، به نظرم هر پدری به شنیدن این احتیاج داره که پدر خوبی بوده. حتی اگه واقعا اینطور نبوده باشه….
    به نظرم کتاب هم جذاب بود و هم آموزنده

  12. پول نبود که به ویل اسمیت کمک کرد
    نحوه مقابلش با مشکلات و رودررو شدنش با مسائل بود که چنین ادمی ساخت

  13. تجربه های سرگذشت بازیگران سینما خود یک فلسفه است و درس های بسیاری دارد.
    تشکر از شما

  14. زندگی سخت و پر رنج گاهی انسان هایی قوی متولد می‌کند
    که شنیدن داستان زندگی آنها انگیزه ای برای ادامه به دیگران میده

  15. خداروشکر
    چه اتفاقی می‌افتد که انسان‌ها حتی در حالی که ثروت زیادی دارند احساس بدبختی می‌کنند؟
    برای یکبار خوندن بد نبود.
    ممنونم.

  16. ما وقتی پولی نداریم و فقیر هستیم، داشتن خانه و زندگی وماشین لوکس و ولخرجی کردن به نظرمان خیلی باشکوه میاد و به این فکر می‌کنیم که “اگه ثروتمند شوم، حالم عالی می‌شود”. ولی نکته اینجاست که می‌شود ثروتمند بود ولی همچنان از درون حس بیچاره بودن داشت؛ چون به این فکر می‌کنیم که شاید مشکل از خودمان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر مایکل باتنیک
اثر جیمز ماهافی
لوگوی اکوتوپیا کامل