کوین روس به مدت سه سال زندگی هشت جوان فعال در والاستریت را زیر نظر گرفت تا بفهمد بحران سال 2007 و عواقب آن چه تأثیری بر صنعت مالی گذاشته است. کتاب پول جوان تصویری بسیار ناخوشایند از تحلیلگران جوانی ترسیم میکند که هرچند درآمدهایی با ارقام بالا دارند؛ ولی در یک گرداب تمامنشدنی از شبکاریها و فشار روانی شدید گرفتار شدهاند.
کوین روس، نویسندهی کتاب «شاگرد نامحتمل»، در نشریاتی مثل نیویورک تایمز و New York Magazine نوشته و اکنون دبیر ارشد و یکی از تهیهکنندگان شبکهی Fusion (وابسته به ABC و Univision) است.
با واقعیتهای کار یک تحلیلگر جوان در والاستریت آشنا شوید.
بحران مالی سال 2007 در والاستریت آغاز شد؛ اما دامنهی آن به سراسر جهان کشید. در سالهای بعد، فشارهای عمومی، گردانندگان بزرگ مالی را مجبور کرد تا امپراتوری کوچک خود در منهتن را از نو سازماندهی کنند. پول جوان، والاستریت را از دید تحلیلگران مالی جوانی روایت میکند که مستقیماً از دانشگاههای معتبر پا به این عرصه میگذارند؛ اما خیلی زود متوجه میشوند که کار در والاستریت آنچنان هم راحت نیست. آنها حقوقهای هنگفتی میگیرند؛ اما برنامههای کاری طاقتفرسایی که به آنها محول میشود، این سؤال را در ذهن ایجاد میکند: آیا این همه سختی به درآمدش میارزد؟
در نگاه اول، پیدا کردن شغل در والاستریت افتخاری بزرگ به نظر میرسد؛ اما درواقع، شرکتهای والاستریت به همان اندازه که فارغالتحصیلان مشتاق ورود به این صنعت هستند، به جذب افراد باهوش و جوان علاقهمندند.
این شرکتها خیلی زود وارد عمل میشوند تا بتوانند بهترین دانشجویان را قبل از فارغالتحصیلی جذب کنند. قبل از آنکه بیشتر حوزهها حتی به فکر برنامهریزی برای مصاحبه بیفتند، شرکتهای مالی در دانشگاهها حاضر میشوند و به سراغ دانشجویان میروند. در پاییز سال آخر تحصیل، بیشتر این شرکتها فرصتهای شغلی را به دانشجویان معرفی میکنند. آمارها هم این موضوع را تأیید میکنند. مثلاً در سال 2006، حدود 46 درصد از فارغالتحصیلان دانشگاه پرینستون که قبل از پایان تحصیل پیشنهاد شغلی داشتند، وارد بخش مالی شدند. این رقم در هاروارد در سال 2008، حدود 28 درصد بود.
شرکتهای برتر والاستریت برای جذب ذهنهای درخشان، از هیچ هزینهای دریغ نمیکنند و تلاش میکنند فرآیند استخدام را تا حد ممکن ساده و جذاب کنند. البته این سادگی، جلوی شدت و جدیت این روند را نمیگیرد. آنها در دانشگاهها برنامههای معرفی برگزار میکنند و گاهی حتی از ویدئوهایی استفاده میکنند که سبک و سیاق تبلیغات خوانندگان را دارد. مثلاً مورگان استنلی در مدرسهی کسبوکار وارتون دانشگاه پنسیلوانیا، ارائهای داشت که در آن عباراتی مثل «مرزها شکسته میشوند» و «در دنیای مالی، هر روز یک شروع تازه است» با پسزمینهی موسیقی پاپ راک پخش میشد.
در کنار این ارائهها، کارگاههایی برای آمادگی مصاحبه برگزار میشود، شامهای گرانقیمت برای داوطلبان ترتیب داده میشود و تماسهای پیگیری نیز گرفته میشود. درواقع، رفتارشان با دانشجویان نخبه شبیه یک پیگیری مؤدبانه و مداوم است. شاید تصور کنید این ارائههای پرزرقوبرق کسی را تحتتأثیر قرار نمیدهد؛ اما اگر بدانید چند نفر مجذوب آنها میشوند، شگفتزده خواهید شد.