اپیزود شماره 3
فصل اول

اقتصاد فقیر

فقرا مقصر نیستند

کاور اپیزود سوم پادکست اکوتوپیا - فقر از نگاه دیگر

معرفی اپیزود اقتصاد فقیر

تقریبا اکثر افراد برای فقرا دلسوزی می‌کنند و دوست دارند فقر ریشه‌کن بشه، ولی در عین حال باور و تفکرات غلطی نسبت به ریشه‌های فقر دارند؛ مثلا بعضی از مردم فقرا رو افراد نابخردی تصور می‌کنند که تصمیم‌های اشتباه‌شون باعث شرایط فعلی‌ و فقرشون شده! از طرفی راه‌حل‌هایی هم که برای برطرف کردن فقر مطرح می‌کنن بی‌فایده‌ست و تاثیر خاصی نخواهند داشت.

در این اپیزود سعی کردیم دیدگاه درستی که باید نسبت به فقر و فقرا داشته باشیم را با هم بررسی کنیم.

فایل صوتی اپیزود 3

 در مورد فقر تا الان خیلی صحبت شده. فیلم‌های زیادی در مورد فقر ساختن، مثل در تعقیب خوش‌بختی، انگل و میلیونر زاقه‌نشین. رمان‌هایی که با محوریت فقر نوشته شدن، مثل بینوایان، ببر سفید و الیور تویست. سلبریتی‌ها هر ساله کمپین‌هایی برای کمک به فقر راه‌اندازی می‌کنن. روسای جمهور برای پایان دادن به فقر سخرانی می‌کنن. بنیادهای خیریه در تلاشن که به فقرا کمک کنن. سازمان‌های بین‌المللی و مردم نهاد در این زمینه فعالیت می‌کنن. اما جمعیت مردم فقیر از سال 1820 تا الان، در حدود همون یک میلیارد نفر باقی مونده. درسته که درصد کمتری از مردم زمین امروز از فقر رنج می‌برن، اما تعداد فقرا کاهش چندانی نداشته. با وجود این همه تلاش و کار و سرمایه‌گذاری، عجیب نیست که نتونستیم مشکل فقر رو در جهان حل کنیم؟

این نکته واقعا تکون دهنده است. طی دویست سال پیش تمام اعداد روی کره زمین تغییر کردن. جمعیت زمین، میزان تولید ناخالص، سرعت ارتباطات، حتی دمای هوای کل کره زمین هم دچار تغییر شده. اما مشکل فقرا تقریبا بدون راه حل باقی مونده. اگر به نمودار جمعیت فقرا نگاه کنید ممکنه یک کاهش در ده سال اخیر رو ببینید که ناشی از رشد اقتصادی چینه. وگرنه در خاورمیانه، آفریقا، آسیای جنوبی، آمریکای لاتین و حتی اروپا، جمعیت فقرا تغییر چشمگیری نداشته.  چرا؟ بنرجی و دوفلو، برنده‌های نوبل اقتصاد و نویسنده‌های کتاب اقتصاد فقیر معتقدن چون ما برای فقر، سوال‌های بیش از حد کلی می‌پرسیم. مثلا آیا کمک‌های بین‌المللی می‌تونه به کاهش فقر کمک کنه؟ اما سوال‌های اساسی مثل این که چی کار کنیم وضعیت تغذیه فقرا بهتر بشه، توی دانشکده اقتصاد طرفدار زیادی ندارن. این نوع پرسشگری دلایل زیادی داره. اما مارتین راوالیون، نویسنده کتاب اقتصاد فقر، توضیح می‌ده که اندازه‌گیری در جهان فقرا بسیار دشواره. فقرا کارت اعتباری ندارن، خرید آنلاین نمی‌کنن، توی شبکه‌های اجتماعی عضو نیستن و در موارد متعدد علاقه‌ای به شرکت در نظرسنجی هم ندارن. 

وقتی می‌گیم فقیر، خیلی‌ها ممکنه تصور درستی از فقر نداشته باشن. شاید اصلا فکر کنیم ما هم فقیر هستیم. یا بگیم بیشتر مردم تهران امروز در طبقه فقیر قرار می‌گیرن. ببینید، ما سه نوع فقر داریم. فقر احساسی، مثلا یک نفر که دلش می‌خواد ماشین خارجی و آیفون 13 و خونه ویلایی بخره، اما چون نمی‌تونه توی دلش احساس فقر می‌کنه. فقر نسبی، مثلا فردی که توی لندن یا توی تهران از پس هزینه‌هاش بر نمیاد، اما شاید در یک شهرستان دیگه با همین میزان سرمایه و درآمد بتونه از فقر نجات پیدا کنه. گروه سوم که موضوع بحث امروز ما هستن، فقر مطلقه. کسی که روزانه کمتر از 1.9 دلار درآمد داشته باشه دچار فقر مطلق، فقر عمیق یا فقر حاده. 

با دلار 26 تومن می‌شه ماهی 1.5 میلیون برای هر نفر. مثلا برای یه خانواده 4 نفره، 6 میلیون تومن درآمد خانوار. مثلا در ایران، حدود 30 درصد جمعیت کشور درآمد سرانه کمتر از این مقدار دارن. 

از عدد و رقم که بگذریم، فقیر مطلق یعنی کسی که در تامین نیازهای ضروری حیاتی، مثل آب، غذا، بهداشت و آموزش دچار مشکل باشه. این حرف از نظر اقتصادی خیلی عجیبه. چون توی اقتصاد می‌گیم کالای ضروری، کالایی‌یه که اگر درآمد فرد کاهش پیدا کنه مصرف اون کالاها کم نمی‌شه. مثلا هرقدر درآمد ما کم بشه، باز هم غذا یا داروهای ضروری رو از سبد خریدمون حذف نمی‌کنیم. ولی در دنیای فقرا این طوری نیست. 

 ببینید در دنیای فقرا، همه چیز خیلی گرونه. همه چیز. شما تصور کن که 1.9 دلار در روز به پول الان میشه حدود 50 هزار تومن. 50 هزار تومن برای همه چیز حتی مسکن. یه قرص نون 10 هزار تومنی، یک پنجم کل بودجه روزانه این فرده. برای یک فقیر مطلق، حتی مجانی هم خیلی گرونه. مثلا بیمارستان رایگان، برای ما رایگانه. برای یک فقیر همین بیمارستان به شدت گرونه. چون یک روز باید کار رو کنار بگذاره، با اتوبوس بره تا بیمارستان. اونجا یک چیزی برای خوردن پیدا کنه و حالا کافیه یه خرج کوچیک هم براش پیش بیاد. مثلا یه سرنگ رو مجبور بشه خودش بخره. درآمد چند روز این فرد از بین می‌ره برای این که خدمات رایگان دریافت کنه. می‌خوام چی بگم؟ می‌خوام بگم ما تصور درستی از فقرا نداریم وقتی که فکر می‌کنیم یارانه نقدی، تحصیل رایگان، بیمه تکمیلی، سهام عدالت و کمک‌هایی از این دست می‌تونه باعث فقرزدایی بشه. 

قبل از این که رسما وارد بحث اصلی بشیم این نکته رو هم بگم که یه مشکل جدی فقرا اینه که بقیه مردم، به خصوص سیاست‌مدارها اون‌ها رو نابخرد فرض می‌کنن. مثلا می‌گن پول نقد بهشون ندیم چون می‌رن باهاش سیگار می‌خرن، بیایم کوپن غذا بدیم بهشون. نکته اینه که فقرا، به اندازه تمام مردم دیگه نابخردی دارن. ما هم ممکنه در حالی که دندون خراب داریم و باید بریم دندون‌پزشکی، این کار رو نکنیم که تلویزیون بزرگ‌تر بخریم. آیا ما دوست داریم که دولت بیاد بگه بجای پول بهتون از این به بعد کالاهایی می‌دم که از نظر خودم خردمندانه‌تره؟ در واقع اگر خوب بهش فکر کنیم، این که به ما وجه نقد بدن و بتونیم خودمون نیازهای خودمون رو انتخاب کنیم هم یک نیاز ضررویه. یعنی در کنار غذا و مسکن و پوشاک، آزادی هم یک نیاز اساسیه که هر بشری، چه فقیر چه غنی بهش نیاز دارن. 

اولین چیزی که در مورد فقر به ذهن آدم می‌رسه، غذا است. اطعام فقرا، نذر کردن خوراکی و دادن کوپن مواد غذایی از جمله مواردیه که مردم در مورد فقر به ذهنشون می‌رسه. اما چیزی که کمتر کسی بهش توجه داره اینه که مشکل فقرا گرسنگی نیست. بیشتر فقرا بالاخره یه چیزی پیدا می‌کنن که بخورن. مشکل اصلی اون‌ها غذای مقوی، با ویتامین و پروتئین کافیه. 

مطالعات نشون می‌ده که ببیشتر غذای فقرا رو کربوهیدرات‌های ساده تشکیل می‌ده. آرد سفید، شکر، سیب‌زمینی و حتی برنج از جمله غذاهاییه که سهم بیشتری در بشقاب فقرا داره تا مثلا آجیل، گوشت، میوه و  سبزیجات و ماهی‌ها. حالا چی می‌شه اگر به فقرا کمک نقدی کنیم یا بن خرید ارزاق بدیم؟ اون‌ها، تقریبا مثل هر انسان دیگه‌ای، تلاش می‌کنن غذاهای خوشمزه‌تر بخرن نه الزاما غذاهای مقوی‌تر. 

اطلاعات 18 کشور فقیر نشون می‌ده که فقرا در صورت نیاز می‌تونن پول بیشتری برای غذا خرج کنن. حتی درصد زیادی از فقرا برای خرید غذای مقوی هم پول کافی دارن. با این وجود غذای خوشمزه، به خصوص شیرینی رو به غذای مقوی مثل کلم ترجیح می‌دن. تاکید می‌کنم، تقریبا مثل بقیه آدم‌های دیگه. 

برخلاف تصور عموم، آهن و ید خیلی بیشتر برای فقرا مشکل‌سازه تا نداشتن یه بشقاب غذای گرم. به خصوص بچه‌ها و زنان باردار فقیر به میزان کافی آهن و ید دریافت نمی‌کنن. اما مرد خونه که معمولا وظیفه تامین معاش رو برعهده داره هم به همین اندازه به آهن نیاز داره. توی اندونزی اومدن به سرپرست خانوار مکمل آهن دادن، این فرد تونست بیشتر کار کنه و درآمد خونواده افزایش پیدا کرد. 

یه مشکل دیگه تاثیر تغذیه بر بهره هوشیه. فقرا به دلیل تغذیه نامناسب مزمن، با این خطر مواجهن که فرزندانی به دنیا بیارن که با یه تغذیه بهتر می‌تونستن تیزهوش‌تر بشن. همین طور به خاطر مصرف زیاد قندهای ساده، ممکنه بچه‌های فقیر با دیابت به دنیا بیان. مشکل زمانی جدی می‌شه که دولت وقتی می‌خواد مشوق برای فرزندآوری بگذاره، مشوق‌هایی رو انتخاب می‌کنه که برای فقرا جذابیت داره. مثلا یارانه نقدی، وام ارزون، زمین رایگان و غیره… طبقه متوسط و مرفه خیلی بعیده که با این مشوق‌ها بخوان به فکر فرزندآوری بیفتن. افزایش تعداد فرزند در یک خونواده فقیر، باز هم وضعیت تغذیه رو بدتر می‌کنه. نتیجه این که با این سیاست‌گذاری فعلی، چاه فقر برای فقرا عمیق‌تر می‌شه. 

نکته چیه؟ نکته اینه که تامین آهن برای کل جامعه فقیر خیلی خیلی ساده‌تر و ارزون‌تر از تامین روزانه سه وعده غذای گرمه. برای مثال ایران تجربه خوبی از غنی کردن نمک با ید داشته. مکمل‌های دیگه مثل ویتامین دی هم می‌تونه به همین شکل در دسترس عموم قرار بگیره. 

یک لحظه به تصویر کلیشه‌ای فقر فکر کنید. بعد از گرسنگی چه چیزی یادتون میفته؟ یه مردی که از یه بیماری رنج می‌بره، بچه مریض داره یا همسرش باید هر ماه پول زیادی رو برای درمان بپردازه. سلامت، یک عامل بسیار کلیدی برای مبارزه با فقره. از یک طرف افراد بیمار به سختی می‌تونن کار کنن و با فقر مواجه می‌شن. از طرفی، داشتن یک فرد مریض در خونه، تهدیدی جدی برای سلامت پولی و مالی اون خونواده س. 

نکته اینه که امروزه بسیاری از شهرهای ایران مراکزی مثل بهداری و خانه بهداشت دارن که خدمات رایگان بهداشتی ارائه کنه. همین طور بیمه می‌تونه بخش زیادی از هزینه‌های درمانی رو پوشش بده. ولی فقرا از این امکانات استفاده نمی‌کنن. چرا؟ واضحه. چون این مراکز خوب نیستن! 

کمتر پیش میاد که مراکز بهداشت و درمان روستایی، درست شبیه به یه بیمارستان خصوصی توی تهران، تمیز و مرتب باشه. کمتر پیش میاد رو هم گفتم برای احتیاط. ولی واقعا بعیده. خیلی وقتا نیروهای کاری که به این مراکز فرستاده می‌شن، انگیزه کافی برای تلاش و خدمت رسانی ندارن. به زبان ساده، اگر راه داشته باشه بپیچونن، می‌پیچونن. خیلی وقتا فقرا چند بار به مرکز مراجعه می‌کنن، مرکز بسته است، دکتر نیست، دستگاه خرابه و هزار بهانه دیگه. برای مثال در هندوستان نرخ غیبت پرسنل در مراکز درمانی ویژه فقرا، 35 درصده. 

از طرف دیگه آموزش هم نقش مهمی در سلامت داره. آموزش‌هایی مثل کنترل کالری دریافتی، دریافت کافی ریزمغذی‌ها، فعالیت بدنی موثر، استفاده از مکمل‌ها، کنترل قند و فشار خون، پرهیز از دخانیات و چربی ترانس… آموزش‌هایی به همین سادگی به شدت لوکس هستن. تصور کنید که فقرا، بسته کمک‌های غذایی رو قبول نکنن چون در اون‌ها از چربی‌های ترانس استفاده شده بوده. یعنی آموزش دیده باشن که آینده مصرف این چربی‌ها، سرطانه. 

یه مثال جالب، شهر اودی‌پور در هندوستانه. مردم این شهر به اسهال دچار بودن. اومدن فکر کردن که اگر داروی تزریقی توزیع کنن، با توجه به مشکلات تزریق ممکنه فقرا استقبال نکنن از این دارو. گفتن بیایم بهشون شربت خوراکی بدیم. استقبال از شربت بسیار ناامیدکننده بود. چرا؟ چون مردم اون منطقه باور نداشتن که شربت خوراکی رایگان دقیقا به اندازه آمپول‌های پولی موثر هستن. 

موضوع سوم، انگیزه است. فقرا، درست مثل همه آدم‌ها، بیشتر به انگیزه‌های کوتاه‌مدت توجه دارن تا منافع بلندمدت. برای همین ممکنه در مقابل طرح‌های پیشگیرانه مثل واکسیناسیون بی‌انگیزه باشن یا حتی مقاومت کنن. 

توی هندوستان زمانی که اومدن برای هر نوبت واکسن یه مشوق کوچیک مالی در نظر گرفتن، نرخ کامل کردن دوره واکسیناسیون از 6 درصد، به 38 درصد افزایش پیدا کرد. 

نکته چیه؟ باید از نزدیک و دقیق متوجه بشیم که چرا فقرا از خدمات رایگان بهداشتی و درمانی استفاده نمی‌کنن و اون مشکلات رو برطرف کنیم. 

بهبود وضعیت تغذیه و بهداشت، می‌تونه به ارتقای کارایی و افزایش درآمد منجر بشه. اما تاثیرش روی درآمد خانوار هرگز به اندازه تحصیلات نیست. یعنی یه نیروی کار تحصیل‌کرده، از یک مرتبه درآمدی بالاتری برخوردار می‌شه تا مثلا فردی فاقد سواد ابتدایی. یعنی آموزش، یکی از قدرتمندترین و موثرترین ابزارها در راستای فقر زداییه. 

توی کشور ما، موانعی مثل شناسنامه، مانع تحصیل جمعیت زیادی از فقرا به خصوص در مورد اتباع خارجی می‌شه. در حالی که امروزه کشورها تلاش می‌کنن که مطمئن بشن که بچه‌های فقیر حتما مدرسه می‌رن. اما این حساسیت روی مدرسه رفتن بچه‌ها، تقریبا بی‌فایده است. مهم نیست که بچه‌ها مدرسه می‌رن یا نه. مهم اینه که آیا توی مدرسه چیزی یاد می‌گیرن یا نه. درست شبیه به خانه‌های بهداشت، مدارس روستایی، خوب نیستن. معلم‌های باکیفیت، کتاب‌های کمک آموزشی، کلاس‌های خلوت و مجهز و تدریس و ارزیابی استاندارد توی این مدرسه‌ها به ندرت پیدا می‌شه. نرخ غیبت معلم‌ها توی این مدرسه‌ها به شدت بیشتره تا مدارس غیرانتفاعی تهران. برای هندوستان که پوریا گفت کادر درمان نرخ غیبت 35 درصد دارن، برای معلم‌ها در مناطق محروم بالای 50 درصده. اون 50 درصدی که هستن هم چندان به کیفیت آموزشی اهمیتی نمی‌دن. 

شاید بگید این طوری نیست. فلان بچه از روستای محروم رتبه ده کنکور شد. این خودش یه مشکله. ببینید در بهترین حالت، توی کل کشور قراره 1000 نفر توی هر رشته رتبه زیر هزار بیارن. اما نظام آموزشی تلاش می‌کنه، میلیون‌ها کودک رو برای کنکور مهندسی و پزشکی آموزش بده. این بچه‌ها مهارت حرفه‌ای که برای خروج از تله فقر مناسب باشه آموزش نمی‌بینن. رویکرد نظام آموزشی ما، نخبه‌گراییه. نه آموزش‌های کاربردی برای ایجاد کسب‌وکارهایی کوچک زودبازده.

مشکل کجا است؟ بچه‌ای رو تصور کنید که درس خوندن دوست نداره. دانشگاه دوست نداره. از ریاضی و تاریخ بدش میاد. این بچه به طور کامل از نظام آموزشی جدا می‌شه و نمی‌تونه مسیر خودش رو در یک مسیر عملی و کاربردی ادامه بده. 

یه نظرسنجی در جامعه فقیر  نشون داد که بیشتر والدین فکر می‌کنن اگر تمام پولشون رو خرج باهوش‌ترین بچه کنن، بهتره تا پول رو بین همه بچه‌ها تقسیم کنن و مطمئن بشن بچه‌ها تحصیلات پایه‌ای رو به طور مساوی دریفات می‌کنن. همین طور شانس دختران فقیر برای ادامه تحصیل کمتره تا پسرها. این هم از جمله موارد اشتباهیه که باید حواسمون باشه اتفاق نیفته و تحصیل یک بچه، مانع تحصیل بچه‌های دیگه نشه. 

از طرف دیگه، تحصیل رایگان بچه‌ها، می‌تونه برای فقرا گرون به نظر بیاد. این بچه‌ها در حال عادی کار می‌کردن و درآمد کسب می‌کردن. قطع شدن این درآمد برای فقرا به شدت سخته. 

نکته چیه؟ نکته اینه که برای مبارزه با فقر باید مطمئن باشیم تمام کودکان فقیر؛ مهارت‌های کاربردی لازم برای خروج از تله فقر رو از طریق یک نظام آموزشی کارا دریافت می‌کنن. 

فقر فقط همخانواده گرسنگی و بیماری نیست. برای خیلی از افراد فقر، معادل بی‌پولی و نداشتن سرمایه است. یه نفر حتی اگر سالم، سیر و تحصیل کرده باشه، اگر پول نداشته باشه، فقیره. مشکل چیه؟ مشکل اینجا است که نظام پولی و مالی ما به هیچ عنوان حامی فقرا نیست. یه مثال ساده‌ش همین بورس. حداقل خرید در هر سفارش در بازار سرمایه 500 هزار تومنه. برای این که شما بتونید با ده نماد سبد سهام‌تون رو متنوع کنید، باید دست کم 5 میلیون تومن سرمایه داشته باشید. خیلی از فقرا، کد بورسی ندارن. دسته‌چک ندارن. وثیقه و فیش حقوقی و ضامن برای دریافت وام ندارن. برای مثال یه فقیر، به سختی می‌تونه از نظام پولی و مالی استفاده کنه که 200 هزار تومن وام بگیره. 

یا حتی وام‌های کوچیک که بهش میکروکردیت می‌گن که شاید برای خرید بیل، فرغون یا یه چرخ دستی کافی باشه. وسیله‌ای که شاید بتونه واقعا برای خروج یک خانواده از تله فقر موثر باشه. 

با این وجود حتی تجربه میکروکردیت هم در خیلی از کشورها از جمله هند شکست خورد. 

اول، خیلی از فقرا اومدن از این اعتبارها استفاده کردن، کسب‌وکارهایی رو هم راه انداختن، اما برای مراحل بعدی کار به وام‌های بزرگ‌تری نیاز داشتن. این وام‌ها چون دیگه حامی فقرا نبودن، بهره زیاد داشتن و تقریبا تمام سود بنگاه رو بلعیدن. 

دوم این که این وام‌ها برای مشاغل خاصی در نظر گرفته شده بودن. مثلا حوزه کشاورزی. افراد سراغ این مشاغل می‌رفتن چون گزینه دیگه‌ای نداشتن. مشاغل خلاقانه، مهارت‌های فردی و مهم‌تر از همه، علاقه، توی این نظام دیده نشده بودن. 

از طرف دیگه بازارهای مشکل مثل بورس کالا هم خدمات زیادی برای فقرا ندارن. شما می‌تونی سیمان رو از بورس کالا بخری، حتی امکان خرید نسیه و سلف هم وجود داره. اما برای ده تن. نه به اندازه‌ای که برای تعمیر سقف خونه در زمستان نیاز باشه. در مقابل محصول کشاورزی یک باغ کوچیک هم قابل عرضه در بورس کالا نیست. 

همین طور نظام بیمه. فقرا انگیزه خیلی کمی برای استفاده از بیمه دارن. اونا ترجیح می‌دن مخارج الانشون رو پرداخت کنن تا این که بخوان حق بیمه بدن. در حالی که در غنا، وقتی مردم بیمه رو تجربه کردن و دیدن واقعا می‌تونه در شرایط اضطراری به کمکشون بیاد، نرخ استفاده از بیمه به شدت افزایش پیدا کرد. 

پس اگر می‌خوایم با فقر مبارزه کنیم، باید نظام بورس، بانک و بیمه رو برای حمایت از فقرا بازطراحی کنیم. 

یک مشکل دیگه فقرا، ماهاییم. ماها که درک درستی از فقرا نداریم. مثلا فکر می‌کنیم که فقرا بیشتر از بقیه مرتکب جرائم خشن می‌شن. در حالی که بررسی‌ها نشون داده نقش فاصله طبقاتی در جرایم خشن بیشتره تا تاثیر فقر. 

یا مثلا ممکنه در ادبیاتمون فقر رو شبیه به یه بیماری ببینیم. یا فکر کنیم که فقرا الزاما افرادی تنبل یا کم هوشن. فکر کنیم که اگر فقیرها فقیر هستن، دلیلش اینه که به اندازه کافی تلاش نکردن یا باور ثروتمند بودن نداشتن. ممکنه فکر کنیم فقر بخش طبیعی از اقتصاده و باید باهاش کنار اومد. حتی هستن کسایی که فکر می‌کنن وجود فقرا برای جامعه لازمه. 

واقعیت اینه که بین تموم عوامل ممکن، مطالعات ثابت کردن که بیشترین چیزی که می‌تونه باعث فقیر شدن افراد بشه، اینه که در یک خانواده فقیر به دنیا بیان. 

سیاست‌های حامی فقرا اون‌قدرها پییچیده نیستن. در کنار توجه به تغذیه، سلامت، آموزش و نظام پولی و مالی، یک پیشنهاد موثر اینه که کارمندهای دولت از بین فقرا انتخاب بشن. از طرف دیگه در نظام مالیاتی، در مقابل مالیاتی که امروز از کارمندها گرفته می‌شه، می‌شه که برای فقرا مالیات منفی در نظر گرفت. 

اما پیام اصلی  امروز این بود که برای مبارزه با فقر، الزاما نیاز نیست منتظر تحویل بنیادین سیاسی یا قانون‌های دور از ذهن مثل مالیات منفی بمونیم. حتی افزودن مکمل آهن به نمک هم اقدامی بسیار موثر برای مبارزه با فقره. لازمه ارائه چنین طرح‌های موثری اینه که فقرا رو از نزدیک ببینیم، بشناسیم و بر اساس تجریح‌های خودشون براشون برنامه پیشنهاد کنیم. 

اگر دوست دارید در مورد فقر بیشتر بخونید، کتاب اقتصاد فقیر، نوشته بنرجی و دوفلو منبع خوبیه. کتاب اقتصاد فقر نوشته راوالیون هم یک منبع بی‌نظیره. 

به زودی منابع اضافه می گردند ...

یک پاسخ

  1. ممنون از دیدگاه خوبی که درقبال مشکلات اقتصادی به ما میدهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود به این سوال مهم جواب می‌دهیم که چه مسیری طی شد تا مردم توانستند به آزادی فکر کنند و آن را حق خود بدانند و در جست و جوی آزادی …
در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
در این اپیزود می‌خواهیم از تجربیات یک پوکرباز معروف به نام خانم آنی دوک استفاده کنیم و یاد بگیریم که چطور می‌توانیم با تصمیم‌گیری بهتر، زندگی …
در این اپیزود درباره مغالطه‌ها و باورهای عمومی اشتباهی مرتبط با خیریه حرف می‌زنیم و اصول و آسیب‌های جدی بررسی می‌کنیم …
لوگوی اکوتوپیا کامل