خاورمیانه امروزه کانون خشونت و جنگ است. چه جنگ داخلی سوریه باشد یا مناقشه ابدی عربی-اسرائیلی. به نظر میرسد صلح در این منطقه یک رویای دور است. اما چگونه خاورمیانه تا این اندازه ناپایدار شد؟ در کتاب ” صلحی که همه صلحها را بر باد داد” (۱۹۸۹)، خواهید آموخت که بلندپروازیهای استعماری اروپا در طول جنگ جهانی اول عاملی بود که منجر به بحرانهای امروزی شد.
دیوید فرامکین استاد بازنشسته روابط بینالملل در دانشگاه بوستون است. قبل از اینکه تاریخدان شود، به عنوان وکیل و مشاور سیاسی فعالیت میکرد. از جمله کتابهای متعدد او میتوان به “آخرین تابستان اروپا” و “پادشاه و گاوچران” اشاره کرد.
چرا خاورمیانه اینقدر درگیر جنگ است؟
امپراتوری عثمانی زمانی یک نیروی قدرتمند بود. در اوج خود در سال ۱۶۸۳، این امپراتوری از دروازههای وین تا سومالی امروزی در جنوب و بینالنهرین در شرق امتداد داشت. پایتخت امپراتوری عثمانی که شامل کشورهای امروزی مانند عراق، عربستان سعودی، سوریه و ترکیه میشد، قسطنطنیه بود.
این کتاب به پایان امپراتوری عثمانی در اوایل قرن بیستم میپردازد، اما نه تنها داستان یک امپراتوری را روایت میکند. بلکه انگیزهها و تاریخ یک هژمونی امپریالیستی قدرتمند دیگر، یعنی امپراتوری بریتانیا را نیز بررسی میکند. به طور کلی، این قدرت بزرگ استعماری، همراه با فرانسه، در پایان دادن به حکومت عثمانی نقش داشت. با بررسی تصمیمات و سرنوشتهای این دو ابرقدرت جهانی، خواهید آموخت که چگونه یکی از مناطق سیاسی ناپایدار جهان، خاورمیانه، به لانه زنبور امروزی تبدیل شده است.
در آغاز قرن بیستم، پیشرفت ناشی از انقلاب صنعتی کشورهای اروپای غربی را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فناوری به رشد و توسعه رسانده بود. در همین حال، امپراتوری عثمانی به “مرد بیمار اروپا” معروف بود. این امپراتوری یک خلافت یا یک پادشاهی اسلامی بود که نه بر اساس ملیت بلکه بر اساس دین بنا شده بود.
به عبارت دیگر، در حالی که امپراتوری از نظر قومی متنوع بود، اکثریت جمعیت آن مسلمان بودند. دین نقش مرکزی در زندگی روزمره مردم داشت. حتی برای اقلیتهای مسیحی و یهودی امپراتوری، هویت مترادف با دین بود. با این حال، برای مردم اروپای غربی، امپراتوری عثمانی مانند یک موزه به نظر میرسید، با زندگی روزمره رعایای آن که در قرون گذشته مانده بود. به عنوان مثال، قسطنطنیه در سال ۱۹۱۲ برای نخستین بار از چراغهای برقی در خیابان استفاده کرد، اختراعی که مدتها در شهرهای بزرگ اروپایی رایج بود. در مقایسه با امپراتوریهای اروپایی مانند امپراتوری فرانسه یا بریتانیا، قدرت سیاسی عثمانی چندان فراتر از قلب ترکیه امروزی گسترش نیافته بود و تنها بخش کوچکی از امپراتوری را پوشش میداد.
برخی از گردشگران از سازماندهی امپراتوری تعجب کردند و متوجه شدند که اکثریت قریب به اتفاق استانهای غیرترک، علیرغم حضور نیروهای نظامی عثمانی، خودمختار بودند. این آرایش سیاسی کمکی به عثمانیها برای حفظ قلمرو نکرد. در اوایل قرن بیستم، امپراتوری، مناطق قابل توجهی را به اروپا تقدیم کرده بود. در اکتبر ۱۹۱۲، ایتالیا تنها قلمرو آفریقایی باقیمانده امپراتوری عثمانی را (لیبی امروزی)، تصرف کرد. در آن زمان، اکثریت سرزمینهای اروپای جنوب شرقی، واقع در بالکان، یونان و بلغارستان، نیز از دست رفته بود. بنابراین در آغاز جنگ جهانی اول، تنها چیزی که از امپراتوری بزرگ عثمانی باقی مانده بود، ترکیه، لبنان، اردن، اسرائیل، عراق، سوریه و بخش زیادی از شبه جزیره عربستان بود.
38 پاسخ
راهبری دیدگاهها
کتاب جالبی بود از افول امپراطوری عثمانی گرفته و اتحاد با کشور آلمان و آعاز جنگ با متفین که در نهایت در پایان جنگ جهانی اول صلح بریتانیا و فرانسه به نام توافق سایکس – پیکو که برای استعمار همه صلح ها را به باد داد و تشکیل دولت صهیونیستی توسط بریتانیا
خیلی تلخ بود درعین عالی بودن کتاب
همیشه باید از تاریخ درس گرفت
واقعا توی این صد سال گذشته چقددددر اتفاقات زیادی تو این منطقه افتاده، و واقعا جای تاسف داره که ما تاریخ خودمون و منطقمون رو نمیدونیم.
ممنون از زحماتتون.
به نظرم باید این کتاب رو دوباره خوند
کتاب پیچیده ای بود
خیلی کتاب سنگینی بود .
آیا مردم بریتانیا و فرانسه آن موقع از حاکمانشون می پرسیدند ما در لبنان سوریه فلسطین عربستان چه میکنیم چرا هزینه می دهیم و..؟!
راهبری دیدگاهها