کتاب اقتصاد خیر عمومی که در سال ۲۰۱۷ نوشته شد، نگاهی عمیق میاندازد به اقتصاد در دوران معاصر. کتاب سرشار است از نظریهها و آزمایشهای کاربردی. ژان تیرول به مقابله با دو قطبی دولت و بازار میپردازد و تصویری جدید از همکاری این دو در مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، حقوق مالکیت و اقتصاد دیجیتال رسم میکند.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
ژان تیرول اقتصاددان مشهور فرانسوی در سال ۲۰۱۴ برندهی نوبل اقتصاد شد. تحقیقات او در زمینهی تنظیم رفاه باعث شد که این جایزه به او برسد. تیرول علاوه بر مطالعه دربارهی مقررات آب و برق، کتابهای متعددی در زمینهی جمله تئوری مالی شرکتی، بحرانهای مالی و سیستم پولی بینالمللی تألیف کرده است.
اقتصاد را با برندهی جایزهی نوبل بخوانید!
هرچند که اقتصاد پر است از اتفاقهای عجیب، اما گاهی اوقات اسم اقتصاد را علم «ناامیدکننده» میگذارند. اقتصاد هرچه که باشد، هرگز حوصلهسربر نیست.
ژان تیرول، اقتصاددان برندهی جایزهی نوبل در جایگاه یک نظارتکنندهی تیزبین، در کتاب اقتصاد خیر عمومی از دهها سال تجربهی اقتصادی خود استفاده میکند تا جهان را به شکلی غیرمنتظره، توصیف کند.
در این کتاب میخوانیم که سازمانهای حفاظت محیط زیست نباید عاج فیلهای مصادره شده را بشکنند؛ بلکه باید آنها را در بازار بفروشند. در کنار این موضوع، کتاب دربارهی بحران بدهی در جنوب اروپا نیز بحث میکند. در یک کلام، کتاب اقتصاد خیر عمومی آیندهی بشریت را تغییر میدهد و درعینحال به این سؤالات بحثبرانگیز هم جواب میدهد:
باورهای شما به این بستگی دارد که چطور به دنیا نگاه کنید. ما به چیزهایی توجه میکنیم که نظرات قبلی ما را تأیید کنند. ما همیشه روزنامهای را میخوانیم که همسو با افکار ما باشد. ما بهدنبال دوستانی میگردیم که حرفهایشان از جنس خودمان باشد.
در علم اقتصاد هم وضعیت به همین شکل است. ما با باورهایی که از قبل داشتهایم، به همه چیز نگاه میکنیم.
این سوگیری باعث میشود که تصمیمهایی عاقلانه نگیریم.
بهجای آن که به شواهد نگاه کنیم و بر اساس وضع موجود تصمیم بگیریم، معمولاً بهدنبال قوانین سادهای میگردیم که همهجا به کارمان بیاید. کشف این قوانین منطقی ما را گمراه میکند؛ چون اقتصاد اغلب غیرمنطقی است.
تصور کنید یک سازمان غیردولتی دارد با شکار غیرقانونی مقابله میکند. آنها بهتازگی یک محموله از عاج پیدا کردهاند. عاجها برای فیلهایی است که در حال انقراض هستند و از راه شکار غیرقانونی به دست آمدهاند. این سازمان باید با عاجهای توقیفشده چه کار کند؟
اگر بخواهیم با احساساتمان تصمیم بگیریم، ممکن است بگوییم که تجارت غیرقانونی عاج نباید تأیید شود؛ پس باید عاجها را از بین برد.
اما استدلال اقتصادی میگوید بهترین کار این است که همان کاری را انجام دهید که شکارچیان غیرقانونی میخواستند انجام دهند؛ یعنی عاجها را بفروشید!
شاید بگویید که با این کار، سازمان مبارزه با شکار غیرقانونی خودش در جایگاه قاچاقچیان عاج قرار میگیرد؛ اما نکته اینجاست که هم فروش عاجها بودجهی لازم را برای مقابله با شکار غیرقانونی تأمین میکند و هم باعث بیشتر شدن عاجها در بازار و در نتیجه کم شدن قیمت عاج میشود. همین موضوع انگیزهی شکارچیان را برای کشتن فیل کمتر میکند.
در بسیاری از موارد، دیدگاههای بلندمدت اقتصادی باعث میشود که افکار اخلاقی ما هم تغییر کنند. البته معنی این حرف این نیست که اقتصادْ اخلاق سرش نمیشود و فقط سعی میکند منطقی و سودمند فکر کند.
باید توجه داشت که بازار جایی است برای رساندن و اختصاص دادن منابع کمیاب به افرادی که به این منابع نیاز دارند. برنامه این است که خریداران و فروشندگان دور هم جمع شوند و برای مبادلهی منابع محدود با هم به توافق برسند.
اما بازارها، آنطور که برخی تصور میکنند، بدون اشتباه نیستند. هر کالایی را نمیشود آزادانه خرید و فروش کرد. برخی بازارها مثل بازار عاج فیل به دقت بیشتری نسبت به کالاهای دیگر نیاز دارند.
برای مثال به بازاری مثل نوزادان ناخواسته فکر کنید. بهسادگی میشود تصور کرد که هم فروشنده و هم خریدار از معاملهی خود راضی باشند. اما اقتصاد در اینجا اعتراض میکند. از دید اقتصاد این مبادله محکوم به شکست است؛ زیرا منافع شخص ثالث (نوزاد) کاملاً نادیده گرفته شده است.
این نوع از شکست بازار بهخاطر چیزی است که به آن عوامل بیرونی یا برونزا میگوییم. در اینجا شخص ثالثی دارد هزینهی مبادله را میدهد؛ درحالیکه نمیتواند با مبادله مخالفت کند.
در این موارد ما به مقرراتی نیاز داریم که منافع همه را در نظر بگیرد، منافع بچهها، فیلها، کرهی زمین و… .