آرمان‌شهر اقتصادی
اپیزود شماره 1
فصل اول

انگیزه تقلب

پشت پرده ریاکاری

کاور اپیزود اول پادکست اکوتوپیا - انگیزه تقلب

معرفی اپیزود انگیزه تقلب

ما معمولا دوست داریم آدم‌های خوب و سالمی به نظر بیایم و ظاهرا از آدمای متقلب و بد ذات هم به طور ناخودآگاه بدمون میاد و این رو هم دائما ابراز می‌کنیم. در عین حال باور داریم آدم‌های خوبی هستیم و هرگز دروغ نمی‌گیم و دزدی و تقلب هم نمی‌کنیم. خود این باور یک دروغ بزرگه که دائما داریم به خودمون می‌گیم. در واقع بهتره بگیم هنوز فرصت مناسبی برامون پیش نیومده :) همه‌ی آدم‌ها پتانسیل کج رفتن رو دارند اما قیمت هرکس با بقیه تفاوت داره، چون بسته به تربیت و توقعات آستانه وسوسه‌ی آدم‌ها با هم متفاوته!

اما نکته‌ی مهم و اصلی این وسط انگیزه‌ست. برای آدم‌ها باید انگیزه تقلب به حد کافی وجود داشته باشه تا قانع بشند که ریسک کرده و تقلب بکنند.

در این اپیزود در مورد همین موضوع صحبت می‌کنیم. عواملی که باعث می‌شه انگیزه‌ی آدم‌ها برای تقلب افزایش پیدا کنه.

در این اپیزود، درباره ایده‌های اصلی یکی از جذاب ترین و کاربردی ترین کتاب‌های حوزه اقتصاد رفتاری با عنوان پشت پرده ریاکاری (The Honest Truth About Dishonesty) اثر دن آریلی صحبت خواهیم کرد.

فایل صوتی اپیزود 1

ماها به طور ذاتی دوست داریم از نظر بقیه آدمای خوب و صادقی جلوه داده بشیم

و به طور ذاتی از آدمای متقلب و بد ذات بدمون میاد

از طرفی خیلیامون فکر میکنیم ماها واقعا آدمای خوبی هستیم، یعنی دوست داریم باور داشته باشیم دروغ نمیگیم دزدی و تقلب نمیکنیم 

ولی خود این باور یه دروغه بزرگه

چون ما خیلی وقتا به خودمونیم دروغ میگیم و این دروغ رو باور‌میکینم 

مثلا درنظر بگیرید توی دانشگاه برای امتحان فرست نکردی بخونی و حالا روز امتحان تقلب میکنی و اتفاقا نمره خوبی هم میاری در صورتیکه بدون تقلب قطعا میوفتادی

بعد که نمره ها میاد تو سایت و میری نگاه میکنی که نمره خوبی آوردی خودتم باورت میشه که این دانش تو بوده که پاس شدی نه تقلبی که کردی

ماها به میزان کافی انگیزه برای دروغ و تقلب و دغل بازی داریم و اینکار رو هم در ابعاد کوچکی و بزرگ میکنیم 

حالا یکی اختلاس چند تزار میلیاردی میکنه یکی هم سرکار از وسایل شرکت استفاده شخصی میکنه

ولی یه قابلیت عجیبی داریم به اسم قدرت توجیه گری

برای تمام کارهای غلطمون بک توجیه داریم

به راحتی دروغ میگیم و بعد میگیم این یه دروغ مصلحتی بود

تقلب کردن من سر امتحان آسیب به کسی نمیرسونه که جای کسی رو هم قرار نیست بگیرم

از اموال شرکتمون استفاده شخصی میکنیم با اینکه کار غلطیه ولی توجیه شروع میشه که من این همه کار میکنم تو شرکت حالا اشکال نداره از این وسایل استفاده کنم، شرکت فلان سال حق‌ منو خورده، اون روز الکی جریمم کردن حقمه بابا

یا مثلا رفتیم از بانک پول گرفتیم وقتی رسیدیم خونه پولا رو میشماریم میفهمیم کارمند بانک توی شمارش پول اشتباه کرده و صدهزارتومن بیشتر به ما پول پرداخت کرده

پیش خودمون میگیم بابا تو این کشور این همه دزدی میشه حالا این صدهزار تومن رو من بدم کل مشکلاتی کشور حل میشه

و…

تا صبح میشه مثالی مختلف زد از از این مدل توجیه ها

نکته مهم اینه که وسوسه و فرصت تقلب همیشه و همه جا وجود داره ولی ما کارهای اشتباهمون رو به راحتی توجیه میکنیم و براش یه بهونه خوب هم جور میکنیم

باید قبول کنیم که ما هممون دروغ کو و متقلب هستیم حالا یکی بیشتر یکی کمتر

تقلب کردن دیگران رو کار اشتباه و غلطی میدونیم

ولی تقلب و دو دره بازی‌های خودمون رو اصلا کار بدی نمیدونیم و براش توجیه هم میاریم

سوال اصلی همین جاست

ما که میدونیم تقلب و دروغ بده، پس چه اتفاقی میوفته که تقلب و دغل بازی خودمون توجیه میاریم؟

وسوسه تقلب که همیشه وجود داره چی میشه که خیلی وقتا در دامش میوفتیم؟

عوامل مختلفی وجود داره که الان دونه دونه باهم بررسی میکنیم

یکی از مهم تربن عوامل  که باعث میشه ما به وسوسه تقلب و دزدی و دروغ جواب مثبت بدیم عادی شدن حس عذاب وجدان و گناه و اون حس شرمساریه

شنیدید دیگه میگن مثلا قبح فلان چیز ریخته 

مهمترین عاملی که باعث میشه قبح اون کار بد بریزه محیطه

وقتی توی یه محیطی باشی که مثلا همه دروغ میگن دروغ گفتن یه چیز عادی میشه برات

یا در نظر بگیرید شما توی یه ارگان دولتی بزرگ استخدام میشی و اتفاقا کارمند صاف و صادق و مسئولیت پذیری هم هستی

بعد یه مدت میبینی عه همکاران چقدر از زیر کار در میرن

مدیرت رو میبینی که داره رسما از اموال شرکت دزدی میکنه، یه پروژه الکی تعریف کردن کارفرما هم برادرزاده مدیره که صرفا یه پول کافت به جیب بزنن

و این دروغ و دزدی‌ها کم کم برات عادی مبشه

بعد چند وقت به خودت میای میبینی عه پایان نامه دانشگاه رو با پرانتز شرکت پرینت گرفتی

دو ساعت از زمانت تو شرکت رو داری توی اینستاگرام کلیپ میبینی

بتونی تو هم برای نزدیکانت پارتی بازی میکنی و یه کاری میکنی تو هم از شرکت یه چیزی بکنی ببری

اگه خیلی اخلاق مدار باشی و این کارها رو هم نکنی

حداقلی ترین انفاقی که برات میوفته اینه که دیگه کار اون مدیر و همکاران رو چیز بدی نمیدونی و این کارهای اشتباه برات عادی میشن

علت دیگه عادی شدن تقلب و توجیه گری کار اشتباهمون نسبت گرفتن هست  خیلی وقتا تقلب و دزدی توی‌مقیاس خیلی کوچیک اتفاق میوفته 

بذارید یه مثال بزنم تا الان افراد خیلی زیادی در ایران اختلاس کردن ولی وقتی اسم اختلاس میاد ما اولین چیزی که توی ذهنمون مرور میشه خاوری هست که ۳۰۰۰ میلیارد تومن اختلاس کرد

ضربه سنگین کار خاوری پولی که از کشور خارج کرد نبود

ضربه اصلی این بود که قبح اینکار ریخت

در نظر بگیرید مدیرتان ۳۰۰۰ میلیارد اختلاس کرده و رفته

شما هم موقعیتش رو دارید که با لابی گری  ۲ میلیارد تومن وام بدون بهره به نزدیکانتون بدید 

الان طبیعتا خیلی راحت تر و با عذاب وجدان کمتر اینکار رو میکنید نسبت به قبل از اختلاس

چرا ؟

چون ذهن ما نسبت میگیره

اون ۳ هزار میلیارد برده برای عشق و حال

سهم من که این همه سال تو این شرکت جون کندم ۲ میلیارد نیست؟

و این مدل توجیه ها برای خودمون شروع میکنیم

یه نکته مهم دیگه هم هست اونم اینکه انجام یک عمل نادرست شانس ارتکاب تقلبهای بعدی رو افزایش میده

و این خیلی بده

یعنی تقلب مثل یه ویروس واگیرداره که به راحتی منتقل میشه

شاید باورش براتون سخت باشه ولی حتی یه کارمند دزد میتونه یه سازمان رو دزد کنه

یه ضربالمثل هم داریم که میگه یک بز کر گله را گر میکند

دقیقا توی تقلب هم صادقه

و نکته بدتر از همه اینه که رهبر و مدیر یک سازمان دزد و متقلب باشه این بزرگ‌ترین تهدید برای بک سازمانه چون کارمندهای یک شرکت چیزی نمیشن که ما میخوایم چیزی میشن که ما هستیم

یا به عبارتی بهتر کارمندهای یک سازمان به مدیرانشان شبیه میشن در بلند مدت

آشپزخونه یک رستوران بزرگی رو تصور کنید که ۱۰۰ تا آشپز داره، تجربه نشون داده اگه یکی از این آشپزها شروع کنه به دزدی (مثلا یکم برنج و گوشت و زعفرون برای خودش برداره و بذاره تو کیفش و بره خونه و بقیه آشپزا بفهمن بقیه هم شروع میکنن دونه دونه اینکار رو کردن)

پس دیدید عامل محیط چقدر عامل مهمیه

چرا توی‌یه محیطی که همه تقلب میکنن ما راحت تر تقلب و دزدی میکنیم؟

بخاطر تقسیم گناه

وقتی شما تنها فرد دزد یک شرکت باشید همه گناه و عذاب وجدان رو سهم خودتون میدونید 

ولی وقتی دو نفر باشید که این دزدی رو میکنن درد گناه هم بین این دو نفر نصف میشه

و هرچی این تعداد بیشتر بشه شما سهم کمتری از گناه و عذاب وجدان نصیبتون میشه

علاوه بر این وقتی شرکت متوجه بشه که یک نفر هست که دزدی میکنه اونو به راحتی اخراج میکنه ولی وقتی صد نفر دزدی میکنن شرکت نمیاد صد نفر رو اخراج کنه میاد حریمشون میکنه 

پس حتی تاوان تقلب و اشتباه هم کمتر مبشه نکته مهم همینه ما وقتی شریک جرم داشته باشیم خیلی راحت تر تقلب میکنیم

عامل دیگه‌ای که باعث میشه ما تقلب و کار اشتباهمون رو توجیه کنیم فاصله است

بین ما و کارهای اشتباهی که میکنیم فاصله ذهنی وجود داره اون چیزی که ما رو وسوسه میکنه تقلب و دزدی کنیم یا نه برعکس باعث میشه ما از تقلب پرهیز کنیم به همین فاصله مربوط میشه

بذارید با یک آزمایش جالبی که آقای دن آریلی انجام داد توضیح بدم تا موضوع شفاف تر بشه

توی‌یه خوابگاه دانشجویی اومد توی مسیر دانشجوها یه یخچال گذاشت که شش تا دونه قوطی کوکاکولا داخلش بود، ارزش هر قوطی هم یک دلار بود

ولی یه کار دیگه هم کرد کنار قوطی‌ها

شش تا دونه اسکناس یک دلاری هم توی همون یخچال قرار داد 

دانشجوها یخچال رو که باز کردن فهمیدن که هم پول و هم نوشابه ها مال یکی دیگست 

قبل اینکه بگم نتیجه آزمایش چی شد 

یه لحظه خودتون رو تو اون موقعیت تصور کنید

شما بودید چیکار میکردید؟

نتیجه آزمایش خیلی جالب بود

تموم نوشابه های توی یخچال ناپدید شد

ولی کسی به پولا دست هم نزد

چرا اینطور شد؟

به خاطر فاصله ارتکاب جرم

بین برداشتن نوشابه و عمل سرقت فاصله بیشتری حس میکنیم درحالیکه برداشتن پول فاصله خیلی کمتری با عمل سرقت توی ذهن داره

وقتی فاصله روانی ما با تقلب کم میشه نمیتونیم خیلی خودمونیم گول بزنیم اینجا دیگه توجیه گری هم قدرتی نداره

این چیزیه که آقای دن آریلی بهش میگه انعطاف پذیری شناختی یعنی مهم‌ترین عاملی که باعث میشه ما در برابر تقلب وسوسه بشیم یا نشیم

با مثلا درنظر بگیرید شما مدیر یک شرکت شدید 

هم به منابع مالی دسترسی دارید وهم به منابع فیزیکی هیچکس هم متوجه نمیشه اگه از هرکدوم استفاده شخصی بکنید

ولی با این حال خیلی براتون راحت تره از نیروهای شرکت ، اینترنت ،کاغذ ، خودرو و… برای کارهای شخصیتون استفاده بکنید تا اینکه بخواید معادل همون پول رو از خزانه شرکت بردارید

این دقیقا به خاطر همین فاصله ذهنی و انعطاف پذیری شناختیه

عامل مهم دیگه که باعث میشه تن به تقلب بدیم و وسوسه بشیم خستگی و گرسنگیه

یک ذهن خسته در مقابل وسوسه تقلب کاملا ناتوانه

یکی از علتهایی که کلی هدف میذاریم و برنامه ریزی میکنیم و برنامه‌هامون به هدف نمیرسن خستگیه

خسته میشیم ولش میکنیم

مثلا میریم رو وزنه میبینیم اضافه وزن داریم تصمیم میگیریم از فردا یه رژیم سخت بگیریم 

پر قدرت شروع میکنیم ولی یک هفته نشده رژیم رو میشکنیم چون خسته میشیم توجیه جذب رو شروع میکینم

از اول هفته هیچی نخوردم دیگه 

حالا یه دونه همبرگر بخورم چیزی نمیشه که

نکته بد ماجرا اینجاست که خستگی و فشار ذهنی نه تنها احتمال تسلیم شدن در برابر تقلب رو افزایش میده باکه باعث میشه ما بیشتر تقلب کنیم

مثلا شما شاید تو حالت عادی میرفتی رستوران یه دونه همبر سفارش میدادی الان چون بهت فشار وارد شده علاوه بر یه همبرگر یه سیب زمینی با پنیر اضافی و نوشابه هم سفارش میدی

یکی از عواملی که باعث میشه ما کمتر تقلب کنیم دادن کدهای اخلاقیه

برای اینکه بگم منظورم از کد اخلاقی چیه اجازه بدید یک آزمایشی که در این زمینه در اروپا انجام شده رو باهم بررسی کنیم

دانشجوها رو قبل امتحان به دو گروه تقسیم بندی کردن

به گروه اول انجیل دادن و بهشون گفتن ده توصیه اخلاقی انجیل رو بخونید

گروه دوم رو هم گفتن هیچ کار نکنید همینطور برید سر امتحان

نتیجه جالب بود

اونایی که قبل امتحان انجیل خونده بودن میزان کمتری تقلب کردن 

منظورم از کد اخلاقی تلنگره

یک تلنگر کوچیک امکان ارتکاب به تقلب رو کم میکنه

برگردم به صحبت اولم

ما همه تقلب میکنیم ولی نسبت به کسایی که تقلب میکنن حس بدی داریم

به عبارتی ما تمایل داریم خیلی از کارها رو از راه تقلب پیش ببریم ولی در عین حال خودمون رو آدمای خوب و صادقی بدونیم 

توی‌ یک همایش فارغ التحصیلی اومدن یک بازیگر کمدی رو دعوت کردن تا برای دانشجوها سخنرانی کنه

سخنران شروع کرد از روش‌های تقلب خودش در اون. مان دانشجوییش تعریف کرد

تقلب‌هایی که به روش منحصر به فرد خودش انجام داده بود

دانشجوها از شنیدن این روش ها هیجان زده شدن

ولی نکته جالب اینجا بود که حس مشترکی بین دانشجوها شکل گرفته بود

حس بدی که نسبت به اون سخنران پیدا کرده بودن که چقدر دغل باز بوده

دقت کنید کسایی دارن حس بد میگیرن که خودشون دانشجو بودن و اکثرشون تو امتحانای مختلف تقلب کردن رو تجربه کرده بودن ولی از تقلب کردن یک نفر دیگه می بدی گرفتن

برای مقابله با تقلب راهکارهای مختلفی وجود داره

بگیر و ببند و اخراج اتفاقا خیلی جواب نمیده 

راه های راحت تر و سیاستمدارانه تری هم وجود داره

مثلا در نظر بگیرید خدمتکار شرکتتون از خوراکی‌ها دردی میکنه 

راهکار اول اینه اخراجش کنید ولی یه راهکار بهتر هم وجود داره

اونم اینکه بیایم رو در یخچال قفل بذاریم و اتفاقا کلید رو بدیم به خود خدمتکار و بگیم ببین من فکر میکنم اینجا یه نفر داره خوراکی ها رو میدزده به یه سری شک دارم 

بهتره کلید انبار فقط دست من و تو باشه تا کسی دزدی نکنه

چیکار کردیم ؟

کلید رو دادیم دست دزد

شاید فکر کنید این خیلی کار احمقانه ای هست

ولی نه انفاقا روشی هست که تعداد زیادی امتحان کردن و جواب خوبی گرفتن

چرا نتیجه گرفتن؟

اولا وقتی قفل می‌زنی انبار رو وسوسه رو برای دزدی مهار‌کردی 

دوم اینکه وقتی کلید رو به خدمتکار میدی داری حس مسئولیتش رو قلقلک میدی به عبارت بهتر با این کارت فاصله ذهنی بین دزدی رو کم کردی 

قبلش شاید برداشتن یک سری خوراکی از انبار خیلی حس دزدی به طرف دیت نمیداد الان وقتی اعلام کردی اینکار دزدیه فاصله ذهنی طرف کم میشه و ذهنش ممانعت بیشتری میکنه در مقابل دزدی کردن

و مورد بعدی اینکه به اون خدمتکار داری حس اعتماد میدی و داری میگی من بهت اعتماد دارم یکی دیگه دزده 

به عبارتی داری کاری میکنی که اون طرف حس کنه آدم خوب و صادقیه پس نمیاد اون تصویر ذهنیش رو خراب کنه

و از طرفی وقتی میگی کلید رو فقط من و تو داریم 

دیگه خدمتکار میفهمه که اگه بخواد چیزی برداره خودش تنها متهم پروندست 

پس‌میبینید که میشه بدون جنگ و دعوا سیاستمدارانه انگیزه تقلب رو کم کرد

نکته مهم حرفای امروزم بک کلمه است

انگیزه

اصلا همه این حرفا رو زدم که به این جمله برسم

آدما به انگیزه‌هاشون جواب میدن

انگیزه رو ما براشون به وجود میاریم

انگیزه اینکه تقلب بکنن یا نه

انگیزه اینکه دزدی بکنن یا نه

یه بخش کوچیکی از جامعه هستند که واقعا کار درست و اخلاق مدار هستن تحت هیچ شرایطی کوچکترین کار تقلب و دروغ و دزدی نمیکنن حتی وقتی وسوسه بشن اینکار‌رو بکنن انقدر عذاب وجدان میگیرن که سعی میکنن تو اولین فرصت سریعا اشتباهشون رو جبران کنن

یک بخش کوچیک دیگه ای هم هستن که خیلی دغل باز و ریاکار و متقلبن

تحت هر شرایطی دزدی و تقلب میکنن

اما درصد خیلی زیادی از ادمای‌جامعه تا زمانی درستکار هستند که همه چیز درست باشه یعنی اگه شرایط به مدلی رقم بخوره که به حد کافی وسوسه بشن تقلب و دزدی بکنن اینکار رو میکنن(می‌خواد کوچیک باشه یا بزرگ)

قفل‌ها برای جلوگیری از نفوذِ دزدان  نصب نمی‌شوند! دزدها بلدن چطور قفل‌ها را باز کنند. قفل‌ها برای حفاظت از مردم ِ نسبتاً درستکار، نصب میشن تا آنها وسوسه نشن و درستکار باقی بمانند!

همه ادما پتانسیل کج رفتن رو دارن اما قیمت هرکس با دیگری متفاوته واستانه وسوسه ادما با هم فرق داره

یکی زودتر وسوسه میشه یکی دیرتر

نکته جالب اینجاست که افزایش پاداش حاصل از تقلب یا حتی احتمال در دام افتادن و لو رفتن ، تغییری در میزان تقلب و دزدی ایجاد نمیکنه

نکته مهم انگیزه است

این ما هستیم که انگیزه ایجاد میکنیم برای تقلب کردن یا ممانعت از تقلب 

چرا خیلی آدمایی که تو کشور خودشون دزدی و خلاف میکنن میرن یک کشور دیگه اینکار‌رو نمیکنن؟

چرا ما توی یه شرکت به راحتی دزدی میکنم توی شرکت دیگه یه ادم خیلی خوب و سالم هستیم

ما که تغییر نکردیم 

اون محیط و ادمای اون محیط هستند که انگیزه تقلب و دزدی رو برای ما فراهم میکنن

مردم وقتی حس می‌کنن بهشون ظلم می‌شه یا حقشون در جایی خورده می‌شه، هرجا که دستشون برسد سعی میکنن تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده رو جبران کنند!

در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری و ناهنجاری در همه جوامع، به نوع تعاملِ  دولت ها با مردم بر می‌گرده! رفتار دولت‌ها بشدت روی شکل‌ گیری اخلاق در جامعه تأثیر گذاره و به‌ سادگی می‌تونه مرزهای اخلاق رو جابه‌جا کند!

در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشه که مردم احساس ظلم کنن، مردم به خودشون حق‌میدن  به هنجارهای اخلاقی رو نادیده بگیرن 

اینجا جاییه که  ریاکاری و دزدی و تقلب و….در جامعه پر رنگ میشه و بعد از یک دوره زمانی 

از اخلاق، فقط یک نام باقی میمونه…

به زودی منابع اضافه می گردند ...

2 پاسخ

  1. با عرض سلام وخسته نباشید
    مطالب سایت و پادکست ها خیلی اموزنده و عالی هستند
    فقط متن پادکست ها غلط املایی داره لطفا اصلاح بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود درباره این صحبت می‌کنیم که قدرت پتانسیل ایجاد فساد رو ایجاد میکنه. عوامل مختلفی که باعث میشه قدرتمندان از قدرتشون …
در این اپیزود به این سوال مهم جواب می‌دهیم که چه مسیری طی شد تا مردم توانستند به آزادی فکر کنند و آن را حق خود بدانند و در جست و جوی آزادی …
در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
در این اپیزود می‌خواهیم از تجربیات یک پوکرباز معروف به نام خانم آنی دوک استفاده کنیم و یاد بگیریم که چطور می‌توانیم با تصمیم‌گیری بهتر، زندگی …
لوگوی اکوتوپیا کامل