کتاب شکوفایی تواناییهای نهفته (۲۰۱۴) ابزارهای عملی کوچینگ را توضیح میدهد تا به رهبران، مدیران یا سرپرستان کمک کند تعامل بهتری با تیمهای خود داشته باشند و سازمانهایشان را متحول کنند. به زبان ساده، این کتاب جامعترین راهنما برای تبدیل شدن به یک «کوچ» (Coach) ماهر است.
مایکل کی سیمپسون برای بیش از ۲۵ سال یک کوچ اجرایی برجسته بوده و با برخی از برترین کسبوکارهای جهان همکاری کرده است. از آثار منتشرشده و تألیفشدهی مشترک او میتوان به «آماده، هدف، تعالی» و «دانههای عظمت شما» اشاره کرد.
یاد بگیرید که چگونه امروز و هر روز تیم خود را به سوی موفقیت هدایت کنید
در دنیای کسبوکار امروزی که پیوسته درحالتغییر است، کارکنان باید بهطور مستمر به یادگیری و توسعهی مهارتها بپردازند. یک رهبر کسبوکار، ممکن است اشتیاق به یادگیری داشته باشد و بخواهد تیم خود را به هدفهای بهتر برساند؛ اما این کار چندان ساده نیست.
در چنین شرایطی یک کوچ توانا تحول زیادی در شما و تیمتان، در مدتی بسیار کوتاه ایجاد میکند. بهطور خلاصه، یک کوچ میتواند افراد معمولی را به افراد فوقالعاده تبدیل کند. چگونه میتوان از قدرت یک کوچ ماهر استفاده کرد تا تیم خود را به سطحی بالاتر ارتقا دهیم؟ خلاصه کتاب شکوفایی تواناییهای نهفته، فوتوفنهای کوچهای برتر را به شما یاد میدهد تا شما به اهداف تجاری خود در زمان حال برسید.
اگر شما یک رهبر کسبوکار هستید، وظیفهتان این است که پتانسیل تیم خود را به حداکثر برسانید؛ اما چگونه این کار را انجام میدهید؟ پاسخ در کوچینگ نهفته است. کوچینگ یک سبک منحصربهفرد رهبری است. این روش صرفاً به مشاوره و راهنمایی مربوط نمیشود؛ بلکه در عوض به شکوفا کردن تواناییهای بالقوهی یک انسان دیگر میپردازد. بله، این وظیفه بسیار سنگین است. قبل از آنکه کوچینگ را برای تیم خود در نظر بگیرید، مهم است که چهار اصل بنیادی کوچینگ را مد نظر داشته باشید.
بیایید با دو اصل اول آغاز کنیم. یک کوچ نمیتواند موفق شود؛ مگر اینکه تیمش به او اعتماد داشته باشد. اعتماد، بسیار حیاتی است؛ زیرا ارتباط خوب را آسان میکند. دو نفری که به یکدیگر اعتماد دارند، احتمالاً بیشتر با یکدیگر صریح و صادق هستند. رازها یا دروغها تهدیدی برای ارتباط آنها محسوب نمیشود. برای کوچها این مسئله مهم است؛ زیرا یک کوچ باید دقیقاً بداند چه چیزی تیمش را به حرکت در میآورد. یک کوچ نیاز دارد صداقت کامل را از جانب مراجعان خود ببیند؛ اما تا زمانی که خود را صادق نشان ندهد، این صداقت را نخواهد دید. مسلماً اعتماد یک خیابان دوطرفه است.
اصل دوم کوچینگ دربارهی پتانسیل است. این به چه معناست؟ خب کوچینگ بر این فرض استوار است که هر فردی این پتانسیل را دارد که رشد کند و به چیزی بهتر تبدیل شود. شکوفا کردن پتانسیل یک فرد با مشاهدهی دقیق آغاز میشود. با دقت به آنچه فرد میگوید و روش بیان آن، گوش دهید. آیا او خیلی آرام صحبت میکند یا از تماس چشمی دوری میکند؟ شاید او فقط سرش را پایین نگه میدارد یا شاید بهسرعت عصبانی میشود؟ هر یک از این جنبهها به یک کوچ این امکان را میدهد که الگوها یا دیدگاههای مراجع را کشف کند؛ اینکه او دربارهی جهان و خودش چه فکری میکند و اینها اغلب بهصورت منفی بر نحوهی عمل و رفتار او تأثیر میگذارند. مثلاً الگوی فردی که اعتمادبهنفس پایینی دارد، ممکن است این باشد که مهارتهای اساسی زندگی را بلد نیست و بنابراین هرگز نمیتواند به چیز ارزشمندی برسد. وظیفهی یک کوچ این است که این اطلاعات را استخراج کند؛ سپس میتواند آنها را به چالش بکشد تا پتانسیل واقعی مراجع را به او نشان دهد.