ما توی ایران به خاطر اینکه علوم انسانی و خصوصا اقتصاد خیلی جدی گرفته نشده و آموزش های عمومی هم توی دوران تحصیل از کیفیت پایینی برخوردار بوده درگیر شبه علم های زیادی شدیم و این مسئله خیلی چیز خطرناکیه.
چون عموما تفکرات غلطی بین مردم رواج پیدا میکنه و مطالبه گری های اشتباهی هم رقم میخوره.
روی همین حساب هم سیاستمدارها در پی اهداف پوپولیستی خودشون روی این موج سوار میشن و برای خرید محبوبیت سیاستهای غلطی اتخاذ میکنن.
اگه دقت کنیم میبینیم که توی شعارهای انتخاباتی هم زیاد این صحبتها رو میگن سیاستمداران.
نکته جالبتر اینه که این تفکرات و باورهای غلط انقدر ریشه ای قوی پیدا کردن که اگه یه نفر یه کارشناس یا آدم متخصص بیاد بر خلاف موج بخواد صحبتی بکنه و از اصول درست اقتصاد حرف بزنه، اکثر آدم ها بهش گارد میگیرن و با برچسب زنی های مختلف اونو ساکت میکنن.
همه این عوامل هم باعث میشه که ذینفع ها بتونن زمین بازی خوبی برای خودشون فراهم کنن و به اسم دفاع از سیاست های دلسوزانه کشور رو مصرف کنن و برای مردم شرایط بدتری رو ایجاد کنن.
متاسفانه این سیاست ها اسم قشنگی دارن و مدلشون خیلی مدل جذابیه.
سیاستهایی که برای حمایت از فقرا و گسترش عدالت مطرح میشه ولی در نهایت به ضرر فقرا ختم میشه و تنها چیزی که عادلانه تقسیم میشه فقر و فلاکت بیشتره.
توی این اپیزود میخوام در مورد همین زمینه صحبت کنم.
میخوام صرفا به چند تا از باورها و تفکرات غلطی که رایج شده و به یه باور عمومی تبدیل شده بپردازم تا شاید مطالبهگری ها و انتظارات درست تری داشته باشیم.
البته که نمیتونیم بیایم توی یه اپیزود در مورد همه مغالطه های اقتصادی حرف بزنیم.
صرفا اینجا به چند مورد کوچیکش اشاره میکنیم و در اپیزودهای آینده این قضیه رو ادامه میدیم و مغالطه های دیگه ای رو مطرح میکنیم.
توصیه میکنم این اپیزود رو با دقت بیشتری گوش بدین چون متوجه میشین که سیاستهای در ظاهر دلسوزانه میتونه چقدر تبعات خطرناکی داشته باشه و شاید بعد از این کمتر فریب پوپولیست بازی ها و عوام فریبی های سیاستمداران مختلف رو بخورید.
البته که لازمه قبل از شروع یه نکته ای رو هم بهش اشاره کنم.
مسائل اقتصادی مثل یک چرخه به هم متصل هستن و شما نمیتونید با درست کردن یه قسمت بخواین کل چرخه رو اصلاح کنید.
این حرف رو برای این دارم میگم که اگه مثلا در مورد نرخ ارز، نرخ بهره یا بنزین یا چیزای دیگه ای که توی این اپیزود میخوایم حرف بزنیم، این باور براتون ایجاد نشه که ما اگه همین یه دونه کار رو بکنیم اوضاع اقتصادیمون خوب میشه.
چون این اتفاق نمی افته.
پس لطفا یه نیم ساعت عینک تعصب رو کنار بذارید چون میخوام باورهاتون رو به چالش بکشم.
صحبت هایی که این همه سال های مختلف شنیدید و حتی بهش باور پیدا کردید رو قراره یه چیزای دیگه در موردش بشنوید الان.
و یه نکته دیگه هم اینکه اگه مثلا در مورد قیمت بنزین یا نرخ ارز حرف می زنیم اصلا و ابدا به این معنی نیست که نرخ ارز باید گرون بشه یا قیمت بنزین آزاد سازی براش انجام بشه و به قیمت های خیلی بالاتر برسه.
نه اصلا و ابدا این حرف رو نمیگیم.
داریم این صحبت ها رو بیان میکنیم تا کمتر فریب پوپولیسم رو بخوریم و درگیر مغالطه های مختلف بشیم.
میخوایم صرفا یک دید منطقی به اصول اقتصاد پیدا کنیم.
پس بریم بشنویم این اپیزود رو.
چون به نظرم اپیزود خیلی مهمیه و میتونه به شما دید درست و البته متفاوتی نسبت به مسائل اقتصادی روزمره بهتون بده.
اولین مسئله ای که میخواستم بهش اشاره بکنم بحث افزایش قیمتها و تورمه.
ماها عموما پارامترهای مختلفی رو عامل تورم میدونیم.
میدونی مثلا فکر میکنی که افزایش قیمت دلار باعث شکلگیری تورم میشه یا مثلا دلالها هستند که باعث افزایش قیمت و گرون شدن اجناس میشن؟
یا تو حالت بدتر فکر میکنیم که ما خودمون هستیم که باعث افزایش قیمتها میشیم چون ماها آدمای اخلاقی نیستیم و مراعات نمیکنیم.
مثلا میریم تو صف دلار می ایستیم و باعث افزایش قیمت دلار میشیم.
میریم خودرو ثبت نام میکنیم و باعث افزایش قیمت خودرو میشیم.
کلا این تصور رایج که هر جایی که آدم ها صف می ایستن اینا هستن که باعث افزایش قیمتها و گرونی و بدتر شدن شرایط میشن و توی این حالت هم شروع میکنیم به هم.
دیگه توصیه اخلاقی میکنیم و همدیگه رو سرزنش میکنیم و انگشت اتهام رو به سمت همدیگه نشون میدیم در صورتی که این مدلی نیست.
این مواردی که اشاره کردیم مثل افزایش قیمت بنزین، افزایش قیمت ارز، وجود دلال و قاچاقچی یا حتی شکل گیری صف.
اینا همش معلول تورمه نه علت تورم.
علت تورم چیز دیگه ایه.
توجه داشته باشید تورم تحت عوامل مختلفی شکل میگیره.
پارامترهای خیلی زیادی روی تورم اثر میذارن که مهمترین اون افزایش نقدینگی هست که خود این افزایش نقدینگی هم در اثر کسری بودجه بی مهابای دولت هایی که بوجود میاد.
به عبارت بهتری دولتها هستن که تورم رو به وجود میارن ولی به خاطر اینکه تقصیر رو از سمت خودشون بردارن سعی میکنن انگشت اتهام رو به سمت آدمای دیگه ای نشون میدن و علتهای تورم رو عوامل مختلفی مطرح میکنن و متاسفانه این حرفها انقدر تکرار شده که به یه باور عمومی تبدیل شده هستن.
بیاین چند مورد از این مواردی که فکر میکنیم باعث افزایش قیمتها و شکل گیری تورم میشه رو با هم بحث بکنیم راجع بهش.
مورد اول دلالها هستن.
ما همیشه به این فکر میکنیم که دلالهای پدرسوخته باعث افزایش قیمتها میشن و ما رو بدبخت کردن در صورتی که این مدلی نیست.
اتفاقا دلالها خیلی هم برای اقتصاد بد نیستن.
به چند علت مهم.
اولا اینکه همه ما به مدلی دلال هستیم برای اینکه حرفم رو بهتر متوجه بشید.
بذارید با یک مثال شروع کنم.
به نظرتون میوهفروشی نزدیک خونتون یا سوپرمارکت سرکوچه تون شغلهای بدی دارن؟
یا اصلا این مدلی بپرسم؟
به نظرتون این دو تا شغل باعث افزایش قیمت کالاها میشن؟ طبیعتا نه.
این مدل مشاغل هم دلایلی دارن میکنن.
مثلا میوهفروشی میره توی ترهبار و چون خرید عمده میکنه با قیمت پایینتری میخره و میاد اینجا با قیمت بالاتری به ماها ما میفروشه.
دقیقا داره دلالی میکنه یا سوپرمارکت.
همینطور سوپرمارکت میره از کارخونه شیر و ماست لبنیات خرید میکنه و میاد به ما با قیمت آزاد میفروشه.
و نکته اینجاست که هیچ ارزش افزوده ای روی این کالاها ایجاد نمیکنه و ماهیت کالاها رو تغییر نمیده.
جنس کار این مدل مشاغل کاملا دلالی هست و با مشاغلی که ارزش افزوده ایجاد میکنن متفاوته.
مثلا یک انتشاراتی رو در نظر بگیرید این انتشاراتی کاغذ میخره، کتاب چاپ میکنه، کتاب میفروشه، یک ارزش افزوده ای روش ایجاد کرده ولی میوه فروشی و سوپرمارکت و مشاغل این مدلی هیچ کار خاصی انجام ندادن.
هیچ تغییری توی محصول ایجاد نکردن و ارزش افزوده ای براش نیاوردن و به یه قیمت بالاتر میان به ما میفروشن و خب اگه نگاه بکنیم به دور و برمون میبینیم که خیلی از مشاغل دلالی هستن و ما داریم ازش استفاده میکنیم و اتفاقا باعث بهبود شرایط شدند.
توجه داشته باشید دلال به طور کلی توی اقتصاد چند تا کار مهم رو انجام میده.
اولا اینکه یکی از مهمترین کارهایی که میکنه اینه که نقدشوندگی بازار رو بالا میبره.
در نظر بگیرید توی بازارهای سرمایه گذاری یا کلا بازارهایی که کالا داخلش وجود داره دلالی وجود نداشت.
چه اتفاقی می افتاد؟
در این صورت شما اگه میخواستید یک کالایی خرید کنید باید از یک مصرف کننده خرید میکردید و وقتی میخواستید بفروشید هم فقط باید به یک مصرف کننده ای می فروختید که اون هم دقیقا همین کالای شما رو با همین میزان تناسب نیاز داشته باشه و خب خیلی سخت میشه که این شرایط دقیقا اتفاق بیفته دیگه.
نتیجه اش چی میشد؟
نتیجه اش میشد اینکه رکود عمیقی توی بازارها اتفاق بیفته.
یا به عبارت بهتری پول توی چرخه اقتصاد نچرخه و ادم ها نتونن بر اساس سرمایه خودشون و نیازهاشون کالاهای مد نظر خودشون رو خرید کنن.
توی همون مثال میوه فروشی که بهتون گفتم اگه دلالی وجود نداشته باشه که از باغدار بخره و بیاد توی ترهبار بفروشه و دلالی وجود نداشته باشه که از تره بار بیاد خریدشو انجام بده و بیاد توی میوه فروشی بفروشه.
توی این حالت چقدر احتمالش کم میشد که ما میخواستیم بریم میوه از باغدار خرید کنیم.
دسترسیش رو نداریم.
راحت هم نیست برامون.
پس دلال ها به مدلی فرآیندها رو تسهیل میکنن و نقدشوندگی بازارها رو بالا میبرن.
حالا وقتی که فرآیند تسهیل میشه طبیعتا حجم معاملات هم بالاتر میره و بازارها عمق پیدا میکنن.
توی همون مثال میوه فروشی اگه دلالها وجود نداشتن ماها احتمالا میوه کمی مصرف می کردیم و تراکنش مالی توی این بازار خیلی کاهش پیدا می کرد.
ولی خب حالا چون فرآیند تسهیل شده باعث می شه که این بازار عمق پیدا بکنه و پول بیشتری توی جریان بیفته.
حالا من مثال میوهفروشی رو می زنم که شما بهتر درک بکنید.
این قضیه توی بازارهای مالی خیلی بیشتر خودشون رو نشون می دن.
توی بازار طلا، مسکن، خودرو و بورس و بقیه جاها اگه دلالی وجود نداشته باشه، بازارها توی یه خواب زمستونی عمیق می رن و یه رکود عجیب و غریب توشون شکل می گیره.
مزیت بعدی دلال ها چیه؟
مزیت بعدی شون اینه که باعث می شن قیمت ها متعادل بشن.
دلال دنبال آربیتراژ گرفتن یا به عبارت بهتری از یه جای ارزون خریدن و یه جای دیگه به قیمت فروختن.
مثلا اگه یک کیلو سیب توی بازار 10 هزار تومن باشه و باغدار این سیب رو به دلال کیلویی 10 هزار تومن بفروشه.
این اتفاق باعث میشه که دلال انگیزه ای پیدا بکنه تا از جایی که ارزونه بخره بیاد جایی که به قیمت هست بفروشه.
یعنی نمیتونه بیاد سیبش رو توی بازاری که قیمت بیست هزار تومنه بیست و پنج هزار تومن بفروشه.
میتونه به قیمت واقعی آزاد خودش بفروشه.
حالا از اون طرف چه اتفاقی می افته وقتی که از اون طرف خریدهای بیشتری انجام میده طبیعتا تقاضا رو هم بالاتر میبره و باعث میشه اون طرف هم افزایش قیمت نسبی پیدا بکنه و باغدار هم سود بکنه.
باز دارم صرفا مثال میوه میزنم که درک بکنید ماجرا رو.
یعنی تمام تلاشم اینه که به ساده ترین و راحت ترین مدل بگم که قابل فهم باشه.
یه جمع بندی بکنیم.
تا اینجا متوجه شدیم که دلال ها باعث افزایش قیمت ها نمیشن.
دلال ها سه تا مزیت مهم برای بازار رو دارن.
مورد اول اینکه نقدشوندگی رو تو بازارها بالاتر می برن و فرآیند رو تسهیل می کنن.
مورد دومی که باعث عمق دادن به بازارها و افزایش گردش مالی و چرخیدن چرخ اقتصاد توی آن بازار میشود و مورد سوم هم این که باعث متعادل شدن قیمتها میشوند.
پس وجود دلال در کل به نفع اقتصاده و این نکته هم بد نیست بدونید که امکان پذیر نیست.
اصلا بخواهیم دست دلالها رو حذف بکنیم.
پس امیدوارم الان دیگه به دلال ها به دید متفاوتتری نگاه بکنید و اون تصور اشتباهی که صرفا چند تا شیاد رو دیدید یا شنیدید که اینها باعث افزایش قیمت شدند و یک کالای خاصی مثل ملک، خودرو یا هر چیزی رو با کلاهبرداری به یکی دیگه غالب کردن، اونها رو بریزید دور و دلال رو به این دیدگاه نگاه کنید.
باور اشتباه بعدیای که وجود دارد در مورد نرخ ارز است.
این یکی از بزرگترین باورهای غلط اقتصادی توی ایرانه که به یه باور عمومی هم تبدیل شده.
یعنی این مدلیه که پایین نگه داشتن نرخ ارز توی دورههای مختلف به معنی شرایط خوب اقتصادیه و سیاستمدارانی که توی دوران خودشون نرخ ارز رو پایینتر نگه داشتن هم از نظر مردم محبوبتر بودن.
ولی خب واقعیتش این مدلی نیست.
اتفاقا سرکوب نرخ ارز یکی از بدترین تصمیمات اقتصادیه که سیاستمدارهای ما دائما دنبال اونن و بهش دامن میزنن.
نکته اینجاست که افزایش قیمت ارز معلول تورم است نه علت تورم.
تنها تاثیر افزایش قیمت ارز اینه که یک موج روانی راه میندازه و یه سیگنالی میده که تورم وجود داره.
پس باز تکرار میکنم افزایش نرخ ارز معلول تورم است نه علت تورم.
دولتها نباید تلاش بکنن که نرخ ارز رو به صورت دستوری پایین نگه دارن و متاسفانه تقریبا همه دولتهای بعد از انقلاب این سیاست سرکوب نرخ ارز رو در پیش گرفتن.
یعنی بدون اینکه سیاستهای مالی پولی کشور یا نوسان ارزهای مختلف توی جهان رو در نظر بگیرن، نرخ ارز رو اومدن به صورت مستقل و دستوری پایین آوردن.
اصلا بد نیست با هم بیایم تاریخ روند نرخ ارز رو توی کشور بررسی بکنیم.
توی اوایل دوره آقای هاشمی یعنی سال های شصت و هشت، شصت و نه قیمت دلار از 12 تومن به 900 تومن رسیده.
یعنی حدود هشتاد درصد افزایش.
و بعد از اون هم حدود چهار سال توی این محدوده دلار ثابت مونده.
توی دوره دوم آقای هاشمی هم یعنی سال هفتاد و سه و هفتاد و چهار قیمت دلار از صد و پنجاه تومن به حوالی چهار صد تومن افزایش پیدا کرده.
یعنی حدودا صد و هفتاد درصد رشد داشته و باز هم مجددا حدود چهار سال توی همین محدوده ثابت میمونه.
نرخ ارز توی دوره آقای خاتمی.
چه اتفاقی افتاد؟
سال های هفتاد و هفت و هفتاد و هشت قیمت دلار از چهار صد و هفتاد تومن به هشتصد تومن می رسه.
و این بار نرخ ارز حدود دوازده سال توی همین محدوده ثابت باقی می مونه.
حالا بعد از دوازده سال ثبات ارزی توی دوره دوم احمدی نژاد قیمت دلار از حدود نهصد تومن به سه هزار و پونصد تومن افزایش پیدا میکنه ولی خب این بارم حدود شش سال توی همین محدوده ثابت باقی میمونه.
بعد از اون به دوره آقای روحانی میرسیم یعنی سال نود و شش و نود و هفت که قیمت دلار از چهار هزار تومن یه جهش استثنایی پیدا میکنه و تا هجده هزار تومن هم میره بالا.
بعد از اون هم یه ریزشی رو تجربه میکنه و تا محدوده دوازده تومن تثبیت میشه و حدود دو سال هم توی همین محدوده باقی میمونه و بعد از اون هم دیگه توی این یکی دو سال اخیر دیدیم که چه اتفاقایی برای نرخ ارز افتاده.
پس همونجوری که میبینید دولتهای مختلف تمام تلاششون رو میکنن که تا حد ممکن قیمت دلار رو نذارن افزایش پیدا بکنه و خب بیشترین مورد این قضیه رو هم توی دولت آقای خاتمی دیدیم و خیلی ها فکر میکنن این تصمیم خیلی درستی بوده که ما توی اون دوران هیچ افزایش قیمت دلاری رو شاهد نبودیم.
ولی خب بد نیست بدونید که یکی از بزرگترین اشتباهات دولت خاتمی اجرای تثبیت نرخ ارز بود.
توی اون دوران قیمت جهانی نفت شدیدا بالا بود.
روابطمون هم با دنیا خوب بود و ذخایر ارزی مون بد نبود.
همین عوامل باعث شد که قیمت دلار بتونه حدود دوازده سال ثابت باقی بمونه.
خب حالا شاید براتون این سوال پیش بیاد که این خیلی خوبه که قیمت دلار ثابت باشه و افزایش پیدا نکنه، پس چرا میگیم سیاست اشتباهیه؟
توجه داشته باشید قیمت دلار در صورتی خوبه ثابت بمونه که ما توی ایران تورم کمتری رو نسبت به آمریکا داشته باشیم.
اینکه ما بخوایم قیمت دلار رو با دستور پائین نگه داریم یه آفت بزرگه.
بذارید بازش میکنم.
شاخص قیمتها از سال شصت و هشت تا نود و پنج حدودا 100 برابر افزایش پیدا کرده در صورتی که دلار طی این مدت فقط 10 برابر رشد داشته.
این یعنی چی؟
یعنی اینکه کالاهای ایرانی گرون شدند و کالاهای خارجی ارزون باقی موندن.
نتیجه این کار این میشه که تولیدکننده های داخلی به کلی نابود میشن و اصلا توان رقابت با نسخه های خارجی خودشون رو ندارن.
اصلا بد نیست بدونید یکی از عواملی که خیلی از شرکتای بزرگ ورشکست شدن و نتونستن ادامه بدن هم همین قضیه تثبیت نرخ ارز بود.
بذارید مثال بزنم.
فرض کنید یه کفش چرم تبریز سال هفتاد و هشت قیمتش هشت هزار تومن بوده.
یه نسخه مشابه چینی هم با همین کیفیت یا حتی کیفیت یکم پایینتر با قیمت حدودا ده دلار معامله میشده و با توجه به قیمت دلار 4200 تومنی توی اون سال ارزش دو تا کفش تقریبا با هم برابر بود.
خب توی این حالت تولیدکننده ایرانی و چینی میتونن با هم رقابت بکنن دیگه.
چون هر دوتاشون یک قیمت دارن و مشتری هر کدوم که کیفیت بالاتری داشته باشه رو انتخاب میکنه.
اینجا کار برای تولیدکننده های ما هم خیلی راحت تر میشه.
می تونن کالاها رو با کیفیت بالاتری نسبت به چینی تولید بکنن و توی بازار عرضه بکنن.
توی این حالت تولید ملی هم افزایش پیدا میکنه و اشتغال ایجاد میشه.
اما خب این مال سال هفتاد و هشت بود. بیایم جلوتر.
سال هشتاد و نه رو در نظر بگیرید.
توی اون سال قیمت اون کفش چینی با احتساب تورم پایینی که توی چین داشتیم از ده دلار به پونزده دلار میرسه.
با احتساب دلار هزار تومنی سال هشتاد و نه.
قیمت این کفش چینی توی بازار ایران حدود پونزده هزار تومن بوده.
اما خب ما توی ایران تورم بالایی داشتیم و تولیدکننده ایرانی مجبور میشه که کفشی که به قیمت هشت هزار تومن میفروخته رو الان به قیمت 10 هزار تومن بفروشه.
چه اتفاقی افتاد؟
کفش ایرانی 10 هزار تومنی باید با یه کفش مشابه چینی خودش که قیمت پونزده هزار تومنی داره رقابت کنه؟
خب توی اینجا چه اتفاقی می افته؟
حالا ما هر چقدر هم شعار بدیم که از تولید ملی حمایت کنید و کالاهای داخلی بخرید، وقتی مردم میرن تو بازار و میبینن که دوتا کالا با دوتا قیمت خیلی متفاوت وجود داره و میتونه نسخه چینی رو با همون کیفیت یا حتی کیفیت یکم پایینتر با نصف قیمت بخره قطعا این کار رو میکنه.
به عبارت بهتری کالای ایرانی شکست میخوره توی این رقابت و از بازار خارج میشه.
این یه تراژدی دردناک بود که صاحبان صنایع کوچک و بزرگ رو توی دوران مختلف به مرز ورشکستگی رسوند.
دولت های مختلف توی ایران با سیاست ارزی غلط که داشتن صنعت داخلی رو به طور کلی نابود کردن و اشتغال رو از بین بردن.
پس تا اینجا متوجه شدیم که سرکوب دستوری نرخ ارز خیلی چیز خطرناکیه و میتونه به یه فاجعه منجر بشه.
این سیاست اشتباه همیشه اجرایی شده توی ایران.
فرقی هم نداره چه دولتی با چه رویکردی اومده سر کار.
چون یه تصور خیلی رایج بین مردم و مخصوصا سیاستمدارها وجود داره که ارزش پول ملی قدرت ملیه و این ارزش پول ملی رو صرفا میان با قیمت دلار میسنجند نه با هیچ چیز دیگهای.
حالا شاید به این فکر کنید که سرکوب نرخ ارز صرفا به نابود شدن تولیدکنندههای داخلی منجر میشه ولی خب اینجوری نیست.
آفتهای خیلی زیاد دیگهای هم داره که اتفاقا به ضرر ما مردمه.
مثلا بد نیست بدونید که یکی از عواملی که باعث شکلگیری قاچاق میشه همین سرکوب دستوری نرخ ارزه.
بذارید بازش کنم.
وقتی که تورم داشته باشیم و قیمت دلار رو هم ثابت نگه داریم یعنی ما داریم به کالاهای خارجی برای ورود به ایران یارانه میدیم و نتیجه این کار این میشه که میزان واردات سر به فلک میکشه و اینجا دولت برای حمایت از کالاهای داخلی وارد عمل میشه و تعرفههای بالایی برای کالاهای وارداتی قرار میده و خب طبیعتا وقتی که تعرفهها بالاست، آدمهای مختلف تلاش میکنن که دور بزنن این مسیر رو تا درگیر این تعرفهها نشن و اینجاست که قاچاق شکل میگیره.
طبیعتا راهکار دولت هم برای مقابله با قاچاق، راهاندازی ستاد مبارزه با قاچاق که هیچ تاثیر خاصی هم نمیتونه داشته باشه.
از این بحث که بگذریم، آفت بعدی ثابت نگه داشتن دستوری نرخ دلار، نابودی ذخایر ارزی کشوره.
دولت به خاطر اینکه بتونه نرخ ارز رو به هر طریقی که شده ثابت نگه داره، هر چی پول ذخایر ارزی داره رو توی بازار پخش میکنه تا قیمت دلار افزایش پیدا نکنه.
یعنی اگه دقت کرده باشید همیشه این مدلیه که ما دورههایی که فروش نفت داشتیم، نرخ ارز مون هم ثابت بوده و دولت تا آخرین دلاری که توی خزانه داشته تلاش کرده بریزه توی بازار و اجازه نده که قیمت دلار افزایش پیدا کنه و به محض این هم که دلارهایش تموم شده یا درگیر تحریم ها شدیم و نتونستیم نفت بفروشیم، نرخ ارز یه جهش چشمگیر پیدا کرده و اون فنر ارزی آزاد شده و به قیمت های خیلی بالایی رسیده.
حالا شاید با همه این توضیحاتی هم که بهتون دادم همچنان فکر کنید که پایین نگه داشتن نرخ ارز باعث میشه که آدمهای فقیر و نیازمند جامعه کمتر تورم احساس بکنن و این قضیه بیشتر به ضرر کساییه که سرمایه دارن.
ولی خب این باور هم باور درستی نیست.
اصلا بیاین با هم بررسی بکنیم ببینیم کیا از پایین نگه داشتن دستوری نرخ ارز سود میبرن.
به طور کلی سه دسته آدم هستن که از پایین بودن دستوری نرخ ارز سود خیلی زیادی میبرن.
دسته اول واردکننده ها و قاچاقچیان.
دسته دوم کسایی هستن که سفرهای خارجی میرن.
دسته سوم کسایی اند که کالاهای لوکس خارجی مصرف میکنن.
پس همونطوری که میبینید برندههای دلار ارزون همشون از طبقههای بالای اقتصادی هستن و خب میدونیم دیگه ذخایر ارزی دولت متعلق به همه آدمهای جامعه است.
وقتی که دولت دلار رو به صورت دستوری ثابت نگه میداره.
با این کارش داره سهم طبقات پایین جامعه رو میگیره و به طبقه های بالای جامعه میده.
چون واقعا اگه نرخ ارز واقعی باشه برای طبقه پایین جامعه شغل ایجاد میشه.
سفرهای داخلی نسبت به سفرهای خارجی توجیه داره رفتنشون.
و در نهایت آدما هم مصرف کالای داخلی رو انتخاب میکردن.
تا اینجا سعی کردم بگم که پایین نگه داشتن دستوری نرخ ارز یه سیاستیه که در ظاهر خیلی قشنگه ولی در باطنش آثار بد خیلی زیادی داره.
امیدوارم حالا که این قسمت رو گوش کردید دیدگاه متفاوتی نسبت به این ماجرا داشته باشید و از پایین نگه داشتن دستوری نرخ دلار اصلا و ابدا خوشحال نشید چون تبعات خیلی بدی میتونه ایجاد بکنه.
نرخ دلار باید به نرخ واقعیش نزدیک باشه.
اینکه ما صرفا بیایم دستوری اون رو پایین نگه داریم.
در نهایت فاجعههای بزرگی برامون ایجاد میشه.
البته باز لازمه تکرار کنم که افزایش نرخ ارز صرفا یه سیگنال به بقیه بازارها و کالاها که موج تورم شروع شده و خود افزایش قیمت دلار نمیتونه عامل تورم و افزایش قیمت کالاهای تو بازار باشه.
چون این رو میدونیم که افزایش قیمت دلار معلول تورم نه.
علت تورم این چیزیه که باید بهش توجه داشته باشیم.
خب تا اینجا سعی کردیم در مورد تورم و افزایش قیمتها صحبت کنیم و بگیم که عواملی مثل قیمت دلار یا دلالها باعث گرون شدن و بالا رفتن تورم نمیشن.
البته که در مورد همین تورم و عواملی که فکر میکنیم باعث ایجاد تورم میشه ولی در واقعیت جور دیگهایه.
سعی میکنیم توی اپیزودهای آینده حتما راجع بهش صحبت بکنیم ولی خب الان برای اینکه یه کم تنوع ایجاد بشه و روند اپیزود یکم به مدل بهتری بره جلو، میخوام در مورد یک باور عمومی اشتباه دیگه صحبت کنم.
اون باور غلط نرخ بهره نرخ بهره یکی از عوامل خیلی مهم توی اقتصاده که متاسفانه باورهای غلط زیادی هم نسبت بهش وجود داره.
توجه داشته باشید نرخ بهره دماسنج اقتصاده و بالا بودنش نشوندهنده شرایط بد اقتصادی و تورم بالاست.
روی همین حساب سیاستمداران مختلف تلاش میکنند تا با هر ترفندی که بلدن به صورت دستوری بیان، نرخ بهره را پایین نگه دارند تا شرایط اقتصادی و خوب جلوه بدهند ولی خب خود این کار باعث آسیب بیشتری میشه و دقیقا مثل اینه که شما بیماری رو که تب بالایی داره و دماسنج اش رو دستکاری بکنی تا تبش رو پایین نشون بده و به استناد همین عدد دماسنج به بیمار و بقیه بگی که حالش خوبه.
حالا اگه واقعا یه پزشک این کار رو انجام بده چه اتفاقی میافته؟
بیمار خوب میشه یا اینکه توی تب شدید میسوزه و شرایطش از این که هست بدتر هم میشه؟
طبیعتا حالت دوم اتفاق میافته ولی خب قبل از اینکه بخوام راجع به مغالطه های نرخ بهره صحبت بکنم، بیایید راجع به خود نرخ بهره یکم صحبت بکنیم و ببینیم اصلا نرخ بهره چیه.
میخوام اینجا رو هم با یه مثال توضیح بدم.
در نظر بگیرید وقتی که شما به یک نفر پول قرض میدید یعنی دارید از مصرف الانتون میگذرید و از خیلی نیازهاتون چشم پوشی میکنید.
پس طبیعتا به خاطر این کارتون باید یک پاداشی دریافت بکنید.
به این پاداش میگن نرخ بهره.
حالا قرض گیرنده و قرض دهنده برای این انتقال طبیعتا به یک واسطه احتیاج دارند که اسم این واسطه بانکه.
وجود نهادی مثل بانک ریسک رو کاهش میده و حالا دیگه قرض دهنده و قرض گیرنده با خیال راحت میرن پولشون رو میزارن توی بانک و از بانک هم دریافت میکنن.
اما خب حالا که متوجه شدیم نرخ بهره چیه بیایید بررسی بکنیم ببینیم به چه عواملی بستگی داره.
نرخ بهره به طور کلی به دو پارامتر مهم بستگی داره.
مورد اول تمایل به پس انداز و مورد دوم تورم.
انتظاری در مورد تمایل به پس انداز اینجوریه اینجوریه که هرچقدر تمایل به پسانداز بالاتر باشه نرخ بهره هم طبیعتا کاهشی میشه چون قرض دهنده ها تعدادشون بیشتر میشه.
در مورد تورم انتظاری هم این مدلیه که اگه شما پیشبینی کنی که تورم توی آینده زیاده، طبیعتا انتظار دارید که پاداش بیشتری در مقابل قرضی که میدید بگیرید و این یعنی نرخ بهره افزایشی میشه.
حالا که در مورد نرخ بهره گفتیم بذارید یه فرمول اقتصادی هم بهتون بگم.
ما توی اقتصاد یه فرمول خیلی مهم داریم به نام فرمول فیشر.
این فرمول فیشر میگه که ما دو مدل نرخ بهره داریم.
یه نرخ بهره حقیقی و یه نرخ بهره اسمی.
نرخ بهره اسمی همین نرخی هست که بانکها اعلام میکنن.
سود 20 درصد، وام 20 درصد یا هر عدد دیگهای که هست.
که این عدد همونجوری که از روی اسمش هم پیداست توسط یک نهادی تعیین میشود اما نرخ بهره حقیقی.
نرخ بهره ای که به طور واقعی باید وجود داشته باشد و از اختلاف تورم و نرخ بهره اسمی که بانکها اعلام میکنند به دست میآید و مثلا اینجوریه که اگر ما تورم 10 درصدی داشته باشیم ولی نرخ بهره اسمی ما 15 درصد باشه، نرخ بهره حقیقی منفی 15 درصده و توی حالتی که نرخ بهره اسمی بالاتر از نرخ تورم باشه، نرخ بهره حقیقی مون مثبت میشه.
نرخ بهره حقیقی یعنی چی؟
یعنی مثلا وقتی که شما ده میلیون تومن وام با بهره بیست درصدی میگیرید و نرخ تورم هم 15 درصده، توی این حالت نرخ بهره حقیقی منفی بیست درصده و این یعنی شما وقتی که از بانک وام میگیرید 20 درصد سود میکنید و خب این قضیه رو ما توی چند سال گذشته توی ایران خیلی شاهدش بودیم.
هرکس که وام میگرفت با اون پولش میرفت هر کالایی میخرید میزاشت یه گوشه ای و اصل پول و سودش رو به بانک پس میداد بازم کلی سود میکرد و اصلا بد نیست بدونید که همین منفی بودن نرخ بهره حقیقی هم باعث شده که ایران جزو معدود کشورهایی باشه که ابر بدهکاران بانکی داره. علتش چیه؟
علتش اینه که وام توی ایران ارزونه.
هر کسی که بتونه وام بیشتری بگیره سود بیشتری هم میکنه.
اصلا بد نیست بدونید که خود وام گرفتن هم به یه چیز رانتی تبدیل شده و هر کسی که ارتباط و قدرت بیشتری داشته باشه به وام بزرگتری هم دسترسی داره.
و خب این قضیه رو وقتی بهتر متوجه میشیم که به آمارها نگاه میکنیم.
بد نیست بدونید که پنجاه درصد کل اعتبارات ایران رو حدود پونصد تا خانواده دریافت میکنن.
توجه کردین چی شد؟
پنجاه درصد یعنی نصف کل اعتبارات ایران رو.
حدود پونصد تا خانواده دارن دریافت میکنن و این خیلی چیز فاجعه ایه.
یا باز توی دهکهای اقتصادی بخوایم ببینیم دهک ده که بالاترین دهک و ثروتمندترین آدمای جامعه رو داره حدود شصت و پنج درصد کل اعتبارات رو میگیره.
دهک شش تا نه حدود سی درصد و پنج درصد باقی رو هم دهک پنج به پایین دریافت میکنن و خب این فاجعه به همین جا ختم نمیشه.
وقتی که آدمها نیاز به تامین مالی دارن و نمیتونن وام بگیرن میرن سراغ بازار آزاد.
کلا باید یادمون باشه که هر جایی که محدودیتی ایجاد شد توی بازار آزاد یا بازار سیاه میتونه اون محدودیت برطرف بشه.
حالا چه در مورد دلار و دارو گرفته چه در مورد همین وامی که داریم صحبت میکنیم.
بازار آزاد وام چی میشه؟ نزول.
بله آدما میرن از بازار آزاد نزول میکنن.
از کسایی که سرمایه دارن با چه نرخی نزول میکنن؟
با نرخی بیشتر از نرخ بهره حقیقی.
چون این رو میدونیم که کسی که تو بازار آزاد و بازار سیاه جنسی میفروشه هزینه ریسکش رو هم به محصول و خدماتش اضافه میکنه و اینجا میبینیم که آدم ها تن به نرخ بهره های هفتاد درصد و صد درصد و صد و پنجاه درصد میدن.
طبیعتا وقتی که همچین بازار پرسودی وجود داره که از تورم هم بیشتر میشه به دست آورد، آدم های سرمایه دار زیادی هم به جای اینکه دیگه پولشون رو بذارن تو بانک که بخوان یک درصد سودی بگیرن میرن وارد بازی نزول میشن و پولشون رو به بقیه نزول میدن و سود بیشتری هم دریافت میکنن.
به عبارت بهتر دولت چون که نرخ بهره رو به صورت دستوری تلاش میکنه پایین نگه داره با این کارش انگیزه نزول رو داره زیادتر میکنه.
اینجا حالا شاید یه چیزی ذهنتون رو درگیر کرده باشه که بانک هم ساز و کارش مثل همون نزول خورها است.
من اصلا نمی خوام وارد این بحث بشم.
شاید توی اپیزودهای آینده در مورد این قضیه صحبت بکنیم.
الان بحثمون چیز دیگه است و میخوایم یکم نرخ بهره رو بهتر درک کنیم تا ببینیم حرف درست چیه و چه تلاشهایی باید انجام بشه.
یه نکته دیگه هم که یادم اومد در مورد همین زمینه بگم اینه که اگه یه کم دقت بکنید میبینیم که تعداد نمایشگاههای لوکس خیلی زیاد شده.
نمایشگاههای خودرویی که میبینیم طی یک سال دو سال ماشیناش یک دونه هم تغییر نمیکنن.
نمیخوام بگم همه آدمهای این قشر ولی یه درصد خوبیشون دقیقا همین کار رو انجام میدن.
نمایشگاه ایجاد میکنن و این نمایشگاه صرفا یه پوششی برای اینکه بتونه تامین مالی یا به زبون ساده تر نزول بده به آدم ها.
خب یه جمع بندی بکنیم.
تا اینجا فهمیدیم که نرخ بهره نباید به صورت دستوری تعیین بشه.
نرخ بهره مثل دماسنج اقتصاد هست که شرایط واقعی رو داره نشون میده.
اگه ما بخوایم با دستور نرخ بهره رو پایین نگه داریم مثل اینه که داریم عدد دماسنج رو دستکاری میکنیم.
و نکته آخر هم اینکه از پایین بودن نرخ بهره اصلا خوشحال نشید و هر موقعی هم که خواستید پول توی بانک بذارید یا وامی دریافت بکنید به اون نرخ بهره واقعی فکر کنید نه نرخ بهره اسمی که بانک بهتون میگه.
اگه نرخ بهره حقیقی منفی بود حتما تلاش بکنید که وام های زیادتری بگیرید و اگه نرخ بهره حقیقی مثبت بود پول تو بانک گذاشتن توجیه داره چون بیشتر از تورم سود به دست میارید.
اپیزود امروزمون تمام شد.
سعی کردم توی این اپیزود چند مورد مغالطه های اقتصادی بیام راجع بهش صحبت کنم تا شاید توی این بازار شبهعلمی که وجود داره یکم دیدگاه درستتری به موارد اقتصادی داشته باشیم و به شعارها و حرفهای سیاستمدارها به مدل دیگهای نگاه کنیم و بازم لازمه اون جملهی اول اپیزود رو مجددا تکرار کنم.
این موارد این مدلی نیست که ما صرفا بریم یه پارامتر رو درست کنیم و به بقیه پارامترها توجهی نداشته باشیم.
مسائل اقتصادی عین یک زنجیره هستند و ما نمی توانیم صرفا با درست کردن یک قطعه بخواهیم کل ساختار را تغییر دهیم.
اصلا و ابدا همچین چیزی امکان پذیر نیست.
سعی میکنم توی اپیزودهای آینده بیشتر در مورد این مغالطه ها صحبت بکنم.
الان صرفا چند مورد رو بهش اشاره کردم چون موارد مهمیه و خیلی توی جامعه راجع بهش صحبت میشه و توی اپیزودهای آینده این قضایا رو بیشتر ادامه میدیم تا شاید تفکر اقتصادی درست تری داشته باشیم و مطالبهگری های بهتری رو رقم بزنیم.
برای اینکه بهتر متوجه بشید سیاستمدارها چقدر این قضایا رو برعکس اشاره میکنن، میخوام آخر این اپیزود رو با صحبت های یکی از اساتید شبه علم تموم بکنم که حرفاش پر از تناقض و تماما اشتباهه و متاسفانه توی یک دورهای مسئولیت خیلی بزرگی رو هم به عهده داشته.
توصیه میکنم این آخر اپیزود رو به صحبتهای حجت عبدالملکی وزیر سابق دولت سیزدهم گوش بدید تا ببینید که سیاستمدارای ما درگیر چه مدل تفکراتی هستن و چه چیزهایی رو دارن به جامعه القا میکنن.
میدونید که اصلا افزایش قیمت دلار هیچ ربطی به تحریمها نداشت.
میدونستید هیچ ربطی به تحریمها نداشت؟
فقط به خبر تحریم ها؟
چون هیچ تحریم اتفاق نیفتاده.
هنوز به خبر تحریم ها چهار برابر ارزش پول ملی ما کم شد.
حالا که کم شد نسبت به عراق کم شده، نسبت به روسیه کم شده، نسبت به ترکیه کم شده، نسبت به هند کم شده.
این چه مسخره بازیه؟
چه کار حماقت آمیزی که ما داریم میکنیم.
ما ده پونزده تا کشور داریم که شرکای تجاری اصلیمون هستند.
میتونستیم پیمان دوجانبه پولی با اینا ببندیم بعد آمریکا اینقدر ما رو تحریم دلار بکنه که خفه بشه.
به قول آقای احمدی نژاد تحریم دونش پاره بشه تحریم های خارجی می تواند اقتصاد ایران را دچار چالش بکند.
چنین چالش معیشتی جمع بندی حرف اقتصاددانان غربی این است که خیر نمی تواند چون اقتصاد ایران اقتصاد بسیار بزرگ و پر ظرفیتی است.
چنین اقتصادی را با چهار تا تحریم نفتی و بانکی نمی شود دچار چالش کرد.
یک تشبیهی من دارم اینجا یک گفت و شنودی بین اقتصاددان های غربی و سیاستمدارهای غربی که در کنگره آمریکا نشسته اند.
اقتصاددان ها می گویند که آقایان سیاستمدار اقتصاد ایران مانند یک پهلوان قدرتمندی است که بسیار پرزور است.
تحریم های شما در مقابل این پهلوان قدرتمند مثل یک بچه ده ساله است با یک کارد میوه خوری شما یک بچه ده ساله را با یک کارد میوه خوری فرستاده یک پهلوان را بکشد قطعا موفق نخواهد شد.
آنجایی فقط تحریم دلار می تواند به یک کشور خسارت بزند که شما شریک تجاری اصلی آمریکا باشد.
ما که با آمریکا کاری نداریم.
نه صادرات داریم به آمریکا ازش.
واردات خاصی داریم.
یه ذره مهم نیست.
صفر اصلا قابل توجه نیست.
سرمایه گذاری خارجی یک دروغ بزرگی در سطح جهانی و بین المللی.
یه جوری اومدن القا کردن که کشورهایی که پیشرفت کردن همشون با سرمایه گذاران خارجیه.
اصلا اینجوری نیست.
اولا اصلا سرمایه خارجی یک حرف بیخوده.
باعث توسعه هیچ کشوری نشده.
ثانیا تویی که خودت مهد سرمایه ای با دو هزار و ششصد هزار میلیارد تومن الان نقدینگی داخل کشور داری.
تو که مشکل سرمایه نداری که برای چی داری این ور اون ور سرمایه گذار خارجی.
سرمایه گذاری خارجی یک اصطلاحی است برای استثمار کردن کشورها.
تمدن نوین اسلامی اگر شکل بگیره که انقلاب اسلامی داره به اون سمت میره و قطعا موفق خواهد شد و اونها این پیش بینی درست رو دارند، تمدن غرب از بین خواهد رفت.
آمریکا و اروپای غربی تبدیل به یک کشور های فقیر و بیچاره خواهند شد.
تقریبا پنجاه درصد عمر متوسط هر ایرانی اضافه شده است.
هیچ کشور دنیا به اندازه ایران رشد در متوسط عمر انسانها نداشته.
هرکی بهتون گفت جمهوری اسلامی چیکار کرده برای ما بگید که پنجاه درصد عمر شما رو زیاد کرده.
معرفی اپیزود چند مغالطه اقتصادی
ما در ایران به خاطر اینکه علوم انسانی و خصوصا اقتصاد زیاد جدی گرفته نشده و آموزشهای عمومی در دوران تحصیل هم از کیفیت پایینی برخوردار بوده، در گیر شبه علم زیادی شدهایم.
و این مسئله خطرناکی است. چرا که عموم مردم تفکرات غلطی پیدا میکنند و مطالبه گری اشتباهی میکنند و در نتیجه سیاستمداران هم در پی تحقق اهداف پوپولیستی خود روی این موج سوار شده و برای خرید محبوبیت سیاستهای غلطی را اتخاذ میکنند.
در این اپیزود در همین زمینه صحبت خواهیم کرد.
میخواهیم به چند مورد از باورها و تفکرات غلطی که رایج شده و به یک باور عمومی تبدیل شده بپردازیم تا شاید مطالبه گری ها و انتظارات درست تری داشته باشیم.
با گوش کردن به این اپیزود متوجه خواهید شد که سیاستهای در ظاهر دلسوزانه، چقدر میتواند تبعات خطرناکی داشته باشند.و شاید کمتر فریب پوپولیست بازی ها و عوام فریبی های دولتمردان و ذینفعان را بخورید.
یک پاسخ
سلام . ممنونم از سایت خوبتون . اطلاعات و اگاهیمون هفته به هفته اضافه میشه. ولی در سایت فایل صوتی باز نمیشه