کتاب خودزندگینامه مارتین لوتر کینگ جونیور (1998) گزارشی دست اول از زندگی و کار یکی از مهم ترین شخصیتهای تاریخ اخیر آمریکا است که از نوشتهها، نامهها، مصاحبهها و سخنرانیهایش جمع آوری شده است. این زندگینامه، روایت سفر کینگ از یک کشیش مسیحی در جنوب و تبدیل شدن او به چهره برجسته جنبش حقوق مدنی است.
مارتین لوتر کینگ جونیور، رهبر مذهبی، فعال و چهره محوری جنبش حقوق مدنی آمریکا در دهه ۱۹۶۰ بود. این کشیش مسیحی، رهبری اعتراضات اتوبوس مونتگومری (Montgomery) و راهپیمایی واشنگتن را بر عهده داشت و در سازماندهی بسیاری از کمپینهای حقوق مدنی در سراسر ایالات متحده نقش فعالی ایفا کرد. کینگ در سال ۱۹۶۴ به پاس تلاشهای مستمر خود، موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد. او سرانجام در سال ۱۹۶۸ به دست افراد ناشناس به قتل رسید.
اگر به هر دورهای از تاریخ بشر بنگریم، شاهد آشوبها و تحولات فراوانی خواهیم بود. با این حال، کمتر دورهای به اندازه قرن بیستم شاهد تحولات بنیادین و گسترده بوده است. آفریقایی-آمریکاییها از جمله کسانی بودند که این تحولات را به طور مستقیم تجربه کردند. وضعیت آنها در ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم دستخوش تغییرات شگرفی شد. در این میان، نام مارتین لوتر کینگ جونیور بیش از هر نام دیگری با این تحولات گره خورده است.
اما داستان مردی که نقش محوری در شکلگیری جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده ایفا کرد چه بود؟ برای آشنایی بیشتر با زندگی و مبارزات این شخصیت برجسته، این کتاب را بخوانید.
مارتین لوتر کینگ جونیور در ۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ در خانوادهای متدین باپتیست (Baptist) در شهر آتلانتا در ایالت جورجیا متولد شد. جامعهای که او در آن پرورش یافت، تحت فشار مضاعف نژادپرستی و تبعیض نژادی حاکم بر جنوب آمریکا و رکود بزرگ اقتصادی که در آستانه آغاز بود، قرار داشت.
محلهای که کینگ در آن زندگی میکرد، برخلاف بسیاری از مناطق دیگر، از آرامش و امنیت نسبی برخوردار بود. اگرچه ساکنان این محله عمدتا از طبقه کارگر بودند و از نظر اقتصادی محروم محسوب میشدند، اما میزان جرم و جنایت در آن بسیار پایین بود. علاوه بر این، اکثر همسایگان کینگ و خانواده او، افراد متدینی بودند که به مذهب مسیحیت پایبند بودند.
خانواده کینگ در خیابان آبرن ساکن بودند. این خیابان محل استقرار کلیسای باپتیست اِبِنِزِر (Ebenezer Baptist Church) نیز بود که خانواده کینگ با آن پیوندی عمیق داشتند. پدربزرگ مادری مارتین و همچنین پدر او، قبلا کشیش این کلیسا بودند. با گذشت زمان، مارتین نیز راه آنها را ادامه داد و به عنوان مشهورترین کشیش کلیسای اِبِنِزِر شناخته شد.
والدین مارتین، با وجود تفاوتهای شخصیتی، نسبت به چالشها و موانعی که فرزندانشان به عنوان افراد آفریقاییتبار در جنوب ایالات متحده با آن روبرو خواهند شد، آگاهی کامل داشتند. پدرش، مردی برونگرا و پرشور بود که ویژگیهای شخصیتی او برای فعالیتهای اجتماعی و موعظه بسیار مناسب بود. اعتماد به نفس بالا، بیباکی و حساسیت نسبت به هرگونه بیعدالتی از جمله بارزترین ویژگیهای شخصیت او بود. کینگ پدر در دوران خود به یکی از پیشگامان جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده تبدیل شد.
همسرش، آلبرتا ویلیامز کینگ (Alberta Williams King)، زنی آرام و مهربان بود که به واسطه تربیت در خانوادهای روحانی از بسیاری از مصائب ناشی از نژادپرستی در آن دوران مصون مانده بود. آلبرتا کینگ، زنی تحصیلکرده و مصمم، با رویکردی صریح و روشن، تلاش میکرد تا مفاهیم پیچیدهای چون بردهداری، نژادپرستی و تبعیض نژادی را برای فرزندانش تعریف کند. او با تاکید بر ارزش برابر همه انسانها، به فرزندانش آموخت که آنها نیز به عنوان انسان، از حقوق برابر برخوردارند.
آن سیستم نژادپرستانه ایالتهای جنوبی، مارتین جوان را در کودکی گیج میکرد؛ او اغلب به این نکته اشاره میکرد که بی عدالتیهای ناشی از جداسازی چقدر خودسرانه هستند. چون سیاه پوست بود، نمیتوانست در بیشتر پارک های عمومی بازی کند. مجبور بود در صندلیهای عقب اتوبوس بنشیند، حتی اگر صندلیها خالی بودند. وقتی یک فیلم جدید منتشر شد، او باید ماهها صبر میکرد تا نوبت به سینماهای سیاه پوستان برسد. اینها قوانینی بودند که برای هر سیاه پوست در هر سنی اعمال میشد و برای کینگ هیچ معنایی نداشت.
اما حتی در کودکی نیز مارتین، به شکلی دردناک با تبعات ناشی از نژادپرستی و تفکیک نژادی روبرو شد. او کودکی بود که با پسری سفیدپوست که پدرش مغازه کوچکی در نزدیکی خانه آنها داشت، دوستی صمیمانهای برقرار کرد.
از همان کودکی و حدود سن سه سالگی، این دو کودک بدون هیچ مانعی با یکدیگر بازی میکردند. اما با آغاز دوران تحصیل رسمی و جداسازی نژادی در مدارس، دوستی آنها به پایان رسید. پدر دوست سفیدپوست مارتین به پسرش دستور داد که دیگر با او بازی نکند و این دستور به پایان دوستی آنها منجر شد.
از دست دادن همبازی کودکی، نخستین مواجهه مارتین با معضل نژادپرستی بود؛ اما این تجربه تلخ، تنها نمونهای از تبعیض نژادی بود که او در طول زندگی خود با آن روبرو شد. در آن دوران، تمامی جنبههای زندگی آفریقایی-آمریکاییها در مناطق جنوبی ایالات متحده تحت تاثیر شدید قوانین تفکیک نژادی قرار داشت.
این بیعدالتی فراگیر، انگیزهای شد تا مارتین به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در جامعه باشد. او به تدریج به یکی از فعالان حقوق مدنی تبدیل شد و در این راستا به رهبری گروههای مذهبی و مطالعه کتاب مقدس پرداخت. در سن چهارده سالگی، با ایراد یک سخنرانی آتشین در یک مسابقه سخنرانی عمومی، خواستار پایان دادن به نظام نژادپرستانه تفکیک نژادی شد.
مارتین آخرین تابستان قبل از ورود به دانشگاه را در ایالت کنتیکت (Connecticut) واقع در شمال ایالات متحده گذراند. در این ایالت که قوانین تفکیک نژادی حاکم نبود، او برای اولین بار در زندگی خود فرصتی پیدا کرد تا در کنار افراد سفیدپوست به کلیسا رفته و در رستورانها غذا بخورد.
یک پاسخ
رویایی دارم …
جالبه خیلی