این کتاب (2019) یک کاوش فلسفی در مورد پیامدهای اخلاقی فقر است و از ما میخواهد به این سوال فکر کنیم که آیا واقعا داریم سهم خود را برای پایان دادن به رنج بشر انجام میدهیم یا خیر؟
پیتر سینگر یک متفکر مشهور و استاد اخلاق در دانشگاه پرینستون است. نوشتههای او شامل آثار بنیادی فلسفه معاصر مثل حقوق حیوانات، اخلاق عملی و اخلاق و جهانی شدن است.
وظیفه خود را انجام دهیم!
یک واقعیت تلخ وجود دارد که همه ما آن را میدانیم اما به ندرت در مورد آن صحبت میکنیم. در سراسر جهان، مردم از فقر، سوتغذیه و دیگر شکلهای محرومیت رنج میبرند. برای بسیاری از آدمها، حتی یک زندگی بسیار معمولی، حسرتی دستنیافتنی و لوکس به حساب میآید. با توجه به ثروت و امکانات قابل توجهی که ما در اختیار داریم، چگونه میتوانیم یک زندگی اخلاقیتر داشته باشیم؟ این سوال اصلی همین کتاب است. کتاب فلسفی پیتر سنگه برای آشکار کردن مباحث اخلاقی فقر.
این کتاب از ما میخواهد که مسئولیت خود را نسبت به همنوعان خود بهطور عقلانی در نظر بگیریم. در طول این مسیر، میبینیم که چرا کمک به دیگران احساس ناامیدی ایجاد میکند، چگونه میتوانیم تعصب خود را در مورد خیریهها کاهش دهیم، و به طور منطقی چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا فقر را ریشه کن کنیم.
هنگامی که پیتر سنگه درس فلسفه اخلاق را تدریس میکند، همیشه داستان را به همین ترتیب شروع میکند. او ابتدا ماجرایی را برای دانشجویانش تعریف میکند: تصور کنید به سمت محل کار خود میروید و با کودکی روبرو میشوید که در دریاچهای کم عمق دارد غرق میشود. شما به راحتی می توانید کودک را نجات دهید، اما انجام این کار کفش نوی شما را خراب می کند. آیا در آب میپرید؟
البته هر کسی سریع به این سوال جواب مثبت میدهد. به هر حال، ارزش یک زندگی حتی از دوست داشتنیترین کفش دنیا هم بیشتر است. اما پس از آن، سینگر یک سوال دیگر را مطرح میکند: در سال 2017، 5.4 میلیون کودک زیر پنج سال به دلیل بیماریهای «قابل پیشگیری» جان خود را از دست دادند. حالا فکر میکنید چند نفر با پولی که میتوانستند به یک موسسه خیریه اهدا کنند کفش نو خریدند؟
این پرسش دوم بسیار ناراحت کننده است و این حقیقت آزاردهنده را آشکار میکند که رفتارهای ما همیشه با نظرات اخلاقی ما همسو نیست. در سرتاسر جهان، انسانها دارند رنج میبرند و میمیرند، زیرا قادر به تامین نیازهای اولیه خود نیستند. بر اساس گزارش بانک جهانی، تا سال 2018، 736 میلیون نفر در فقر شدید زندگی میکردند، به این معنی که آنها با کمتر از 1.90 دلار در روز زندگی میکنند. این فقر عامل اصلی مرگ و میرهای زودرس است. در کشوری مانند سیرالئون، با نرخ فقر بالا، از هر 13 کودک یک کودک قبل از تولد پنج سالگی خود میمیرد. در کشوری ثروتمند، مانند استرالیا، از هر ۲۶۳ کودک تنها یک نفر چنین سرنوشتی دارد.
چنین آماری ممکن است وحشتناک به نظر برسد. اما بشریت برای تغییر این شرایط گامهای بلندی برداشته است. از سال 1993، میزان فقر شدید در سراسر جهان تقریبا به نصف کاهش یافته است. چشمگیرترین کاهش مربوط به شرق آسیا بود، جایی که نرخ فقر از 60 درصد در سال 1990 به تنها 2.3 درصد در سال 2015 رسید.
ثروتمندترین کشورها نیز وضعیت خوبی دارند. در سال 2018، حدود نیمی از مردم از طبقه متوسط یا بالاتر هستند، به این معنی که پول کافی برای خرید کالاهای مصرفی، سفر یا هزینههای غیرمنتظره در اختیار دارند. البته که وضع ثروتمندان بهتر است. بر اساس گزارش فوربس، حدود 2000 میلیاردر در سراسر جهان وجود دارد، دو برابر بیشتر از ده سال پیش.
با چنین ثروت فراوانی که روی زمین وجود دارد، چرا اجازه میدهیم میلیونها نفر از گرسنگی و بیماری بمیرند؟ اگر میدانیم که میتوانیم فقر را کاهش دهیم، چرا آن را از بین نبردهایم؟