کتاب «چشمک» به بررسی پدیده «قضاوت ناگهانی» میپردازد، که به تصمیمات سریع و ناخودآگاه ما اشاره دارد. این قضاوتهای ناگهانی ابزارهای مهمی در فرایند تصمیمگیری هستند، اما میتوانند منجر به انتخابهای نامناسب و انواع مشکلات شوند. کتاب چشمک به ما یاد میدهد که چگونه میتوانیم از این قضاوتها به بهترین شکل استفاده کنیم.
مالکوم گلدول روزنامهنگار و نویسنده کانادایی است. اون پیش از این کتابهای پرفروش «نقطه عطف» و «قانونشکنان» را منتشر کرده است.
آیا هنگام تصمیمگیری به شهود خود اعتماد میکنید؟
اگر پاسختان مثبت است، چند نکته مهم وجود دارد که باید بدانید:
مورد اول اینکه، احتمالا بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنید، به سراغ شهود خود میروید. حتی در مواقعی که تصور میکنید به طور منطقی شرایط را تحلیل کردهاید و به استدلال محکمی برای انتخاب خود رسیدهاید، به احتمال زیاد تنها در حال توجیه کردن احساس اولیه درونی خود هستید.
دوم اینکه، قضاوت شهودی شما اغلب میتواند منجر به نتایج بهتری نسبت به تحلیلهای عمیق شود. دلیل این امر آن است که شهود از میان انبوهی از اطلاعات نامرتبط عبور کرده و تنها بر عوامل کلیدی تمرکز میکند. اما جنبه منفی آن این است که شهود تحت تأثیر عوامل ناخودآگاه متعددی مانند پیشداوریها و تعصبات قرار میگیرد که میتوانند شما را به گمراهی بکشانند.
دانستن اینکه چه زمانی باید به شهود خود اعتماد کنید و چه زمانی باید آن را نادیده بگیرید، برای تصمیمگیری درست حیاتی است.
مغز انسان برای تصمیمگیری در هر موقعیتی از دو استراتژی بهره میبرد:
یک استراتژی این است که اطلاعات را به صورت آگاهانه ثبت و پردازش کند، مزایا و معایب را بسنجید و به نتیجه منطقی در مورد بهترین مسیر برسد. این نوع پردازش اطلاعات بسیار کند است و در برخی موارد زمان کافی برای آن وجود ندارد.
اما در طی تکامل انسان، استراتژی دوم و بسیار سریعتری توسعه یافته است: ناخودآگاه ما با سرعتی همچون برق، قضاوتهای ناگهانی را بر اساس احساسات درونی و بدون تحلیل دقیق انجام میدهد.
این استراتژی دوم برای تصمیمگیری به مغز این امکان را میدهد که بخشی از بار فرایندهای فکری پیچیده را به ناخودآگاه منتقل کند. در زیر سطح آگاهی، به دور از اطلاع ما، بخش ناخودآگاه مغز در یک چشم به هم زدن موقعیتها را پردازش کرده و درباره بهترین مسیر تصمیمگیری میکند.
بسیاری از افراد تنها به قضاوتهای آگاهانه خود اعتماد دارند و نسبت به تصمیمهایی که بر اساس احساسات یا شهودشان گرفته شده است، حس خوبی ندارند. با این حال، مشخص شده است که تصمیمهای ناگهانی اغلب به مراتب بهتر از تصمیمهایی هستند که پس از تحلیل دقیق گرفته میشوند.
به عنوان مثال، برخی از کارشناسان تنیس میتوانند به طور شهودی پیشبینی کنند که چه زمانی یک بازیکن خطا خواهد کرد، هرچند قادر به توضیح دقیق علت آن نیستند. همچنین برخی از کارشناسان هنری هستند که میتوانند با یک نگاه جعلی بودن یک اثر هنری را تشخیص دهند، فقط به این دلیل که احساس عجیبی دارند و تنها بعدا میتوانند قضاوت ناگهانی خود را به طور منطقی توضیح دهند.
در بسیاری از موارد، الگوها و نظمهایی وجود دارد که ناخودآگاه سریعتر از ذهن آگاه و منطقی آنها را تشخیص میدهد. دقیقا در این لحظات است که باید به تصمیمهای ناگهانی خود اعتماد کنیم.