این کتاب که در سال ۲۰۱۷ نوشته شد، نگاهی عمیق میاندازد به اقتصاد در دوران معاصر. کتاب سرشار است از نظریهها و آزمایشهای کاربردی. تیرول به مقابله با دو قطبی دولت و بازار میپردازد و تصویری نوین از همکاری این دو در مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، حقوق مالکیت و اقتصاد دیجیتال ترسیم میکند.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
ژان تیرول اقتصاددان مشهور فرانسوی در سال ۲۰۱۴ برنده نوبل اقتصاد شد. تحقیقات او در زمینه تنظیم رفاه باعث شد که او به این جایزه دست پیدا کند. تیرول علاوه بر مطالعه در مورد مقررات آب و برق، کتابهای متعددی از جمله تئوری مالی شرکتی، بحرانیهای مالی و سیستم پولی بین المللی را تالیف کرده است.
اقتصاد را با برنده جایزه نوبل بخوانید
هرچند که اقتصاد پر است از اتفاقهای عجیب و شگفت اما گاهی اوقات اسم اقتصاد را علمی ناامیدکننده میگذارند. اقتصاد هرچه که باشد، هرگز حوصله سربر نیست.
ژان تیرول، اقتصاددان برنده جایزه نوبل به عنوان یک ناظر تیزبین، در این کتاب از دهها سال تجربه اقتصادی خود استفاده میکند تا جهان را به شکلی غیرمنتظره، توصیف کند.
در این کتاب میخوانیم که سازمانهای حفاظت محیط زیست نباید عاج فیلهای مصادره شده را بشکنند بلکه باید آنها را در بازار بفروشند. در کنار این موضوع، کتاب درباره بحران بدهی در جنوب اروپا نیز بحث میکند. در یک کلام، این کتاب قادر است آینده بشریت را تغییر دهد.
چرا بعد از آن که سفتهبازها در سقوط مالی ۲۰۰۸ نشان دادند که تا چه اندازه بیپروا هستند، بازارهای مالی برای همیشه تعطیل نشدند؟
علیرغم هشدارهای مکرر دانشمندان، چرا هنوز وضعیت گرمایش زمین بهتر نشده است؟
چطور میشود دولت و بازار آزاد را برای تضمین رشد، نوآوری و منافع مشترک به بهترین شکل متحد کرد؟
میخواهیم نظر یک نوبلیست را در مورد این سوالات مناقشهبرانگیز جویا شویم.
در این کتاب میبینیم
چرا فاجعه منابع مشترک، فاجعهبار است؟
اقتصاددانان باید از همکاران خود در رشتههای دیگر علوم انسانی چه چیزی بیاموزند؟
چطور بحران مالی 2008 با وامهای مسکن شروع شد؟
باورهای شما بستگی به این دارد که چطور به دنیا نگاه کنید. ما به چیزهایی توجه میکنیم که نظرات قبلی ما را تایید کنند. ما همیشه روزنامهای را میخوانیم که همسو با افکار ما باشد. ما به دنبال دوستانی میگردیم که حرفهایشان از جنس خودمان باشد.
در علم اقتصاد هم وضعیت به همین شکل است. ما با باورهایی که از قبل داشتهایم، به همه چیز نگاه میکنیم.
این سوگیری باعث میشود که ما تصمیمهایی عاقلانه نگیریم.
به جای آن که به شواهد نگاه کنیم و بر اساس وضع موجود تصمیم بگیریم معمولا به دنبال قوانین سادهای میگردیم که همهجا کار کند. کشف این قواعد منطقی ما را به بیراهه خواهد برد. چون اقتصاد اغلب غیرمنطقی است.
تصور کنید یک سازمان غیردولتی دارد با شکار غیرقانونی مقابله میکند. آنها به تازگی یک محموله از عاج پیدا کردهاند. عاجها به فیلهایی تعلق دارند که در حال انقراض هستند و از راه شکار غیرقانونی به دست آمدهاند. این سازمان باید با عاجهای توقیف شده چه کار کند؟
اگر بخواهیم به قلبمان رجوع کنیم ممکن است بگوییم که تجارت غیرقانونی عاج مورد تایید نیست. پس باید عاجها را از بین برد.
اما استدلال اقتصادی میگوید بهترین کار این است که همان کاری که شکارچیان غیرقانونی میخواستند انجام بدهند را انجام دهید یعنی عاجها را بفروشند.
شاید بگویید که با این کار، سازمان مبارزه با شکار غیرقانونی خودش در جایگاه قاچاقچیان عاج قرار میگیرد. اما نکته اینجاست که هم فروش عاجها میتواند بودجه لازم برای مقابله با شکار غیرقانونی را تامین کند و هم اینکه این کار باعث از بین بردن عاجها و در نتیجه منجر به کمیابی و افزایش قیمت عاج میشود و همین موضوع میتواند انگیزه شکارچیان را برای کشتن فیل را بیشتر کند.
در بسیاری از موارد، دیدگاههای بلندمدت اقتصادی باعث میشود که افکار اخلاقی ما هم تغییر کنند. البته معنی این حرف این نیست که اقتصاد اخلاق سرش نمیشود و فقط سعی میکند منطقی و سودمند فکر کند.
باید توجه داشت که بازار جایی است برای تخصیص منابع کمیاب به افرادی که به این منابع نیاز دارند. برنامه این است که خریداران و فروشندگان دور هم جمع شوند و برای مبادله منابع محدود با هم به توافق برسند.
اما بازارها، آنطور که برخی تصور میکنند، خطاناپذیر نیستند. هر کالایی را نمیشود آزادانه خرید و فروش کرد. برخی بازارها مثل بازار عاج فیل به دقت بیشتری نسبت به کالاهای دیگر نیاز دارند.
برای مثال به بازاری مثل نوزادان ناخواسته فکر کنید. به سادگی میشود تصور کرد که هم فروشنده و هم خریدار از معامله خود راضی باشند. اما اقتصاد در این جا اعتراض میکند. از دید اقتصاد این مبادله محکوم به شکست است زیرا منافع شخص ثالث (نوزاد) به طور کامل نادیده گرفته شده است.
این نوع از شکست بازار به خاطر چیزی است که به آن عوامل برونزا میگوییم. در اینجا شخص ثالثی در حال پرداختن هزینه مبادلهای است که نمیتواند با مبادله مخالفت کند.
در این موارد ما به مقرراتی نیاز داریم که منافع همه را در نظر بگیرد، منافع بچهها، فیلها و کره زمین و…
«در اقتصاد تصور میشود که جاده منتهی به جهنم هم با نیت خیر سنگفرش میشود.»