کتاب قوانین ثروت (2016) راهنمای خوبی است برای درک اینکه چگونه رفتارهای غیرمنطقی ما مانعی برای تصمیمگیری و سرمایهگذاری منطقی هستند. دنیل کراسبی با استفاده از دانش روانشناسی رفتاری، در مورد ضعفهای کلیدی انسانی، مانند تخمین بیش از حد تواناییها و وحشتزده شدن در مواجهه با خطر صحبت میکند. او سپس استراتژیهای مؤثری را معرفی میکتد که باید برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار بهتر به کار بگیریم.
دنیل کراسبی، دکترای روانشناسی از دانشگاه بریگمیانگ و فعال بازارهای مالی است. او روی این موضوع تحقیق میکند که چگونه رفتار و احساسات افراد بر تصمیمهای سرمایهگذاری آنها تأثیر می گذارد. او نویسندهی کتابهایی پرفروش هم هست؛ مثل کتاب سرمایه گذاری رفتاری. او همچنین بنیانگذار شرکت سرمایهگذاری Nocturne Capital است.
با پذیرش ضعفهای خود به یک سرمایهگذار قدرتمند تبدیل شوید.
وقتی در سهام سرمایهگذاری میکنید، همیشه ریسکها را در مقابل نتیجهی موردنظرتان بررسی میکنید. اما اگر یک مشکل خطرناک باشد که شما از وجودش بیخبر باشید، چطور؟ سرمایهگذاران عادت دارند دربارهی ریسکهای سیستماتیک بازار، مثل سقوط بازار سهام یا ریسکهای غیرسیستماتیک مثل بدهی یک شرکت خاص، محتاط باشند. اما باید بدانید یکی از بزرگترین خطرات سرمایه گذاری در بازار، سهام یک شرکت نیست؛ بلکه مشکل خود ما هستیم.
ریسک رفتاری و ضعفهای روانی سرمایهگذاران یکی از عوامل کلیدی است که هنگام سرمایهگذاری باید با آن مقابله کرد. چه بخواهیم چه نخواهیم ما موجوداتی غیرمنطقی هستیم. ما تحتتأثیر اخبار قرار میگیریم و وحشتزده یا بیش از حد احساساتی میشویم. درحالیکه ممکن است خودمان را منطقی و زیرک بدانیم، تبلیغات ما را فریب میدهد.
این حرف ممکن است وحشتناک به نظر برسد؛ اما ناامید نشوید! در این کتاب، با شناسایی مشکلات احتمالی، با خطاپذیری خود مقابله میکنید. همچنین استراتژیهایی عملی برای تصمیمگیری و سرمایهگذاری هوشمندانه را بررسی خواهیم کرد.
از بچگی به ما گفتهاند که باید مثبت فکر کنیم و به خود و مهارتهایمان اعتماد داشته باشیم. اما اگر این اعتمادبهنفس به ما آسیب بزند چه؟ در یک مطالعه، از دانشآموزان دبیرستانی آمریکایی دربارهی این پرسیدند که مهارتهای ریاضی خود را در مقایسه با دانشآموزان سایر نقاط جهان چطور ارزیابی میکنند. اکثر بچهها تصور میکردند که آنها جزء بهترینهای جهان هستند؛ اما حقیقت این است که دانش آموزان آمریکایی در ریاضیات در سطحی متوسط قرار دارند. این نمونهای است از اعتمادبهنفس زیاد. یعنی افراد بهاشتباه تصور میکنند که بهتر از دیگران هستند.
تام پیترز و رابرت واترمن مطالعهای را انجام دادند که در آن از کارکنان خواستند خود را با هم مقایسه و براساس ویژگیهایی مانند مهارتهای فردی و ارتباطی ارزیابی کنند. صد درصد پاسخ دهندگان فکر میکردند که در تعامل با افراد دیگر بهتر از حد متوسط هستند. 94 درصد معتقد بودند که مهارت ورزشی آنها از همسالانشان بیشتر است!
البته آنها همگی استاد مذاکره و همزمان مربی بدنسازی نبودند. بدیهی است که بیشتر آنها خودشان را دست بالا گرفته بودند. اما کمی اعتمادبهنفس بالا چه آسیبی دارد؟ آیا داشتن اعتمادبهنفس بالا بهتر از افسردگی و اضطراب نیست؟
در سرمایهگذاری، تخمین نادرست از تواناییها خطرناک است. اگر باور دارید که تواناییهای بالایی دارید، احتمالاً هر معاملهی سودآور را در بازار سهام، مدیون استعداد منحصربهفرد خود میدانید. از آن سو اعتقاد دارید که ضررهای شما، اتفاقی و خارج از کنترل شما هستند. به این ویژگی خطای بنیادی اِسناد میگویند. این خطا میگوید که ما هرگز نمیتوانیم کارهای خود را بهدرستی قضاوت کنیم. این خطا باعث میشود که نتوانیم از اشتباهات خود درس بگیریم.
شاید فکر کنید که قوانین بازار سهام دربارهی شما صدق نمیکند. این تفکر شما را به سمت نادیده گرفتن ریسکها و تصمیمگیریهای پرخطر میبرد؛ چون به غریزهی خود خیلی اطمینان دارید. همچنین ممکن است کمتر به دنبال کمک یک مشاور قابلاعتماد باشید.
دست کم گرفتن توانایی های فردی خود و قدرت شناسایی و همچنین درس گرفتن از اشتباهات، کلید تبدیل شدن به یک سرمایهگذار خوب است.