کتاب تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی (۲۰۰۱) بررسی عمیقی است دربارهی جنبههای روانشناختیِ معامله در بازار سهام. این کتاب دیدگاهی نو به معاملهگران میدهد و توضیح میدهد که چگونه ترس یا اعتمادبهنفس بیش از حد اغلب باعث شکست در بازارهای مالی میشود. همچنین، یک چارچوب عملی برای مدیریت ریسک، کنترل عدم قطعیت و ایجاد یک ذهنیت برنده معرفی میکند که به هر کسی امکان میدهد موانع احساسی را کنار بزند و معاملههای مفیدتری بکند.
مارک داگلاس، مربی برجستهی معاملهگری و مشاور آموزشی است در روانشناسیِ معاملات به شهرت رسیده. کتاب پرفروش و معروف او، «معاملهگر منضبط»، به معاملهگران بسیاری کمک کرده است تا از دامهای روانشناختیِ بازار سهام عبور کنند و به موفقیت برسند.
با دانش روانشناسی، عدم قطعیت در بازار سهام را به پیروزی مالی تبدیل کنید
آیا تابهحال سرنوشتهای متفاوت را در میان معاملهگران سهام دیدهاید؟ برخی از آنها به اوج موفقیت میرسند و برخی دیگر راه خود را در دریای پرتلاطم عدم قطعیت گم میکنند. آیا این اتفاق شانسی است؟ آیا آنها در مدیریت زمان مهارت دارند؟ چه چیزی یک نفر را به یک معاملهگر موفق تبدیل میکند؟
راز این معاملهگران، داشتن هوش سرشار یا درک شگفتانگیز بازارها نیست. این راز پیچیدهتر از این حرفهاست و به پیچیدگیهای پنهان روان آدمی برمیگردد. کتاب تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی دربارهی راهکارهای بیرونی نیست؛ بلکه بیشتر دربارهی تسلط بر احساسات درونی مانند ترس و اعتمادبهنفس بیش از حد و بهطور کلی تصمیمگیریهای غیرمنطقی است.
در این کتاب، شما یک ذهنیت برنده را یاد میگیرید؛ آنهم با یک داستان جذاب روانشناسی از زبان یک استاد معاملهگری. برای یادگیری آماده باشید. قرار است باورهایتان را به چالش بکشید و دگرگون شوید. این کتاب یک دورهی آموزشی روانشناختی است؛ شاید ناخوشایند، گاهی سخت، اما در نهایت دگرگونکننده!
یادتان باشد کتاب تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی دربارهی رسیدن به ثروت یکشبه نیست. قرار است در ماراتنْ قهرمان شوید، نه نفر اول دوی صد متر. پس خود را برای یک سفر درونی آماده کنید که آیندهی مالی شما را برای همیشه دگرگون میکند.
به همهمه و شلوغی یک تالار قدیمی معاملات در والاستریت فکر کنید: معاملهگرانی که دور هم جمع شدهاند، گوشی تلفن در دست دارند و با بررسی شاخصهای اقتصادی، قیمت «ایدئال» برای یک سهم را پیشبینی میکنند. آن دوران، عصر تحلیل بنیادی بود. اما پشت این هیاهو، یک انقلاب خاموش در جریان بود: تحلیل تکنیکال.
این روش نوآورانه، شاخصهای اقتصادی را نادیده گرفت و در عوض بر روند قیمت و حجم معاملات در طول زمان تمرکز کرد. در اوایل دههی ۱۹۷۰، تحلیل تکنیکال یک شیوهی عجیبوغریب به نظر میرسید؛ اما معاملهگران فهمیدند که پویایی بازار بیشتر تحتتأثیر روانشناسی جمعی تعیین میشود و نه فرمولهای کتابهای درسی. پس کمکم شروع به استفاده از آن کردند.
جدا از تسلط بر نمودارها و درک شاخصهای اقتصادی، تحلیل تکنیکال به اصول روانشناسی ربط داشت. معاملهگران برتر خیلی سریع با تغییرات سازگار میشدند و با انضباط و اعتمادبهنفس به جنگ با عدم قطعیت میرفتند. راز آنها چه بود؟ قبول کردن ریسک؛ درحالیکه بیشتر ما دوست داریم از ریسک فرار کنیم.
در دنیای پر از تناقض بازار سرمایه، دوری کردن از ریسک درواقع اشتباهات را بیشتر میکند. هر معاملهای ابهام دارد. نادیده گرفتن این واقعیت باعث ایجاد یک رابطهی ناسالم با بازار میشود، واقعبینی را کم میکند و احتمال ضرر را بالا میبرد.
قبول کردن ریسک یعنی قبول کردن واقعیتهای بازار. یادتان باشد که بازار به شما بدهکار نیست. هر چیزی شدنی است. هر چه بیشتر این واقعیت را بپذیرید، درک بهتری به دست میآورید. شما زمانی سود میکنید که امید به کنترل بازار را رها کنید و بازار را همانگونه که هست، قبول کنید.
معاملهگران برنده، ریسک را یک فرصت تازه میبینند. آنها بدون ترس و با تمرکز کامل معامله میکنند. این افراد با ذهنی چابک و سازگار با بازار هماهنگ میشوند و تفکر انعطافناپذیر را کنار میگذارند. به عبارت دیگر، برای رسیدن به ثبات در معامله، باید دیدگاهتان را تغییر دهید و از کشف ناشناختهها لذت ببرید.
تسلط بر این بازی ذهنی بازار آشفته را به یک رودخانهی آرام تبدیل میکند. معاملهگران در این مسیر، اطلاعات را پردازش و پاسخهای دقیق را پیدا میکنند. در نتیجه، اعتمادبهنفسشان بیشتر میشود و به رشد مالی و شخصی میرسند. این تسلط ذهنی، کلید موفقیت است. این بازی فکری همان جایی است که اتفاقات شگفتانگیز میافتد؛ جایی که معاملهگری فقط یک شغل نیست، بلکه راهی برای پیشرفت فردی است.
2 پاسخ
سپاس فراوان 🙏💚
سلامت باشید 💟