کتاب یک جاسوس در میان دوستان (۲۰۱۴) داستان زندگی کیم فیلبی، یک مأمور اطلاعاتی بسیار معتبر را بازگو میکند که در طول جنگ جهانی دوم و جنگ سرد در ردههای بالای سرویسهای مخفی بریتانیا خدمت کرد. با وجود ظاهر موجه و ارزشهای بهظاهر بریتانیاییاش، او در تمام دوران فعالیت خود، جاسوس روسها بود.
بن مکاینتایر روزنامهنگار و مورخ است. او سردبیر، ستوننویس و نویسندهی تایمز است و چندین کتاب پرفروش دربارهی عملیات و رویدادهای اطلاعاتی مختلف مرتبط با جنگ، از جمله روز دی و عملیات مینسمیت، نوشته است.
چه حقایق پنهانی در زیر ظاهر یک جاسوس بریتانیایی هست؟
مردم تصورات رمانتیکی دربارهی عملیات جاسوسی بریتانیا در قرن بیستم دارند. لحظهای با آرامش مشغول خواندن شعرهای زیبای یونانی کنار شومینه در دانشگاه کمبریج هستید، کسی به شانهتان میزند و در لحظهی بعد خود را درگیر ماجراجوییها و کارهای خطرناک در سراسر اروپا و خاورمیانه میبینید. از بسیاری جهات، داستان کیم فیلبی به یادمان میآورد که نباید فریب چنین تصورات رمانتیکی را خورد. فیلبی یک خائن جذاب بود که حتی با بالا رفتن در ردههای اطلاعاتی بریتانیا، هرگز در وفاداریاش به مسکو تردید نکرد. تعداد افرادی که بر اثر خیانتهای او مردند، احتمالاً به هزاران نفر میرسد.
فیلبی همچنان نمادی از یک جاسوس دوجانبه است. درواقع، او و حلقهی جاسوسی کمبریج او الهامبخش کتاب «بندزن، خیاط، سرباز، جاسوس» نوشتهی جان لوکاره و همچنین آثار متعدد داستانی و سینمایی شدند. کتاب یک جاسوس در میان دوستان، داستان هیجانانگیز مردی را روایت میکند که بیشتر از آنچه تصور میشد، جاسوس شوروی در امآیسیکس بود.
برای کمبریج در دههی ۱۹۳۰، کیم فیلبی فرد عجیبی نبود. وقتی برای تحصیل تاریخ به این دانشگاه رفت، مانند بسیاری دیگر از دانشجویان سال اول، از طبقهی ثروتمند بود و آرزوهای علمی داشت. اما کمکم علاقههای علمی او بهزودی تحتتأثیر مسائل دیگری قرار گرفت. او با فعالیت در انتخابات برای حزب کارگر میانهرو، وارد مسیر چپگرایی شد. اما سفرش به برلین در سال ۱۹۳۳ او را رادیکال کرد. در آنجا شاهد تظاهرات خشونتآمیز اوباش نازی علیه شهروندان یهودی بود. در این زمان او شخصاً به آرمان سوسیالیستی متعهد شد؛ اما بهندرت دربارهی آن صحبت میکرد. مشخص است که او برخی از آثار کارل مارکس را خریده بود؛ اما هیچ مدرکی نیست که نشان دهد او هرگز آنها را بهطور کامل خوانده باشد؛ چه برسد به اینکه ایدههای کمونیستی را تبلیغ کند.
فیلبی در نهایت خود را وقف آرمان سوسیالیستی کرد؛ اما این کار را دور از خانه انجام داد. جایی که احتمال شناساییاش کم بود. وین، اتریش، ۱۹۳۴. انقلاب در جریان بود. در آن زمان، این کشور تحت سلطهی انگلبرت دلفوس، دیکتاتور راستگرا، قرار داشت. یک جنبش سوسیالیستی شکل گرفته بود و تنش بین راست و چپ به اوج خود رسیده بود. فقط چند هفته بعد از ورود فیلبی به وین، دلفوس سرکوب را آغاز کرد.
رهبران سوسیالیست دستگیر و اتحادیههای کارگری تعطیل شدند. یک جنگ داخلی کوتاه اما شدید اتفاق افتاد. در این هرجومرج، فیلبی عاشق آلیس کولمن، یک فعال سوسیالیست جوان یهودی، شد. نام کولمن در فهرست سوسیالیستهای تحتتعقیب قرار گرفت. نزدیک بود آلیس دستگیر شود؛ در نتیجه، فیلبی با او ازدواج کرد تا بتواند به بریتانیا پناهنده شود. این زوج در سال ۱۹۴۶ از هم جدا شدند؛ اما تصور میشود که کولمن تنها عشق واقعی فیلبی بوده است. بعد از بازگشت به بریتانیا، ارادهی فیلبی برای مبارزه در راه آرمانهای سوسیالیستی قویتر شد.