کتاب هنر اغواگری (۲۰۰۱) ترفندهای زیرکانهی اغواگری را بررسی میکند و توضیح میدهد که چطور اغواگری همیشه از ذهن شروع میشود و موفقترین اغواگران این را خوب میدانند. این کتاب استراتژیهایی را برای جلب توجه، گیج کردن افراد، برانگیختن میل و شعلهور کردن احساسات شرح میدهد. این روشها در نهایت طرف مقابل را کاملاً اغوا میکنند.
رابرت گرین نویسندهی کتابهای پرفروش است. او نویسندهی «۴۸ قانون قدرت»، «۳۳ استراتژی جنگ» و «چیرگی» است. او مدرک مطالعات کلاسیک دارد و در تسلط بر زبان عشق استاد است.
تسلط بر زبان عشق
واژهی انگلیسی Seduction (اغواگری) از واژهی لاتین seducere گرفته شده که به معنای گمراه کردن است. همهی ما یک تمایل درونی به اغوا شدن داریم. اینکه از روزمرگیهای کسلکننده بیرون بیاییم و وارد دنیای خیالانگیز و جذاب شویم. اغوا شدن لزوماً به معنی عاشق شدن نیست؛ اما اغواگری زمینه را برای یک رابطهی پایدارتر آماده میکند. چطور کسی را اغوا میکنید؟
اغواگری یعنی ایجاد انتظار، رمز و راز و جذابیت؛ تکنیکهایی که در کتاب هنر اغواگری یاد خواهید گرفت. اما قبل از هر چیز، این را یادتان باشد که آدمها نباید هیچوقت فکر کنند که شما قصد فریب دادن و بازی دادن آنها را دارید؛ چون این کار باعث بیاعتمادی و مقاومت میشود. یادتان باشد که مرز بین عشق و نفرت از آن چیزی که فکر میکنید، نازکتر است.
اغواگر واقعی میداند که زندگی خیلی خستهکننده است. این آگاهی به اغواگر اجازه میدهد با ظرافت و خلاقیت، خیالپردازیها و میل طرف مقابل را شعلهور کند. این کار سادهای نیست. روش باید غیرمستقیم باشد؛ مثل جرقه زدن به تخیل طرف مقابل به شکلی دلخواه. اولین درس اغواگری این است که خیلی مشتاق به نظر نرسید. در اوایل کار، نباید همهی نقشههایتان را رو کنید و دقیقاً به طرف مقابل بگویید چه میخواهید. باید غیرمستقیم و دستنیافتنی باشید. اگر با تمام وجود جلو بروید، خیلی ناامن به نظر خواهید رسید. اگر زود دستتان را رو نکنید، موفقتر خواهید بود.
در اغواگری، همیشه بهتر است بگذارید طرف مقابل به سمت شما بیاید؛ درحالیکه فکر میکند خودش قدم اول را برداشته است. سعی کنید یک تصویر بیطرف از خودتان نشان دهید. باید کاری کنید که دیده شوید؛ اما لازم نیست به طرف مقابل نزدیک شوید.
درواقع، دقیقاً همین روشی که دوک دولوزان روی دوشس دومونپانسیه در دربار لویی چهاردهم پیاده کرد. وقتی دوشس برای اولین بار با دوک ملاقات کرد، کاملاً شیفتهی لوتاریوی معروف به «قاتل زنان» شد. اما در ملاقاتهای بعدی در دربار، دوک کاملاً بیاعتنا به نظر میرسید. بعد از چند گفتوگوی کوتاه، دوشس از همصحبتی با او لذت میبرد. خیلی زود، دوک محرم اسرار او شد. دوک فقط نقش یک دوست را بازی میکرد و نزدیک او میماند. کنجکاوی دوشس برانگیخته شده بود. شاید دوستی آنها بتواند فراتر از این برود. چطور ممکن بود دوک به یکی از زیباترین و اصیلترین زنان فرانسه علاقهمند نباشد؟ روش لوزان آهسته و پیوسته بود. او مراقب بود که خیلی زود علاقهی زیادی نشان ندهد. این دوشس بود که اول علاقهاش را به او اعتراف کرد. او نه فقط دوک را میخواست؛ بلکه میخواست با او ازدواج کند.
یک اغواگر مؤثر مثل عنکبوت است که یک تار قوی و چسبنده اما نامرئی میسازد.