کتاب مدارس خلاق

تحول در آموزش از پایه

نویسندگان:
کن رابینسون و لو آرونیکا
(Ken Robinson and Lou Aronica)
مطالعه این کتاب را شروع کنید!

کتاب «مدارس خلاق» راهنمایی برای تحول در آموزش است. نکات این کتاب جنبه‌های گوناگون آموزش، از تاریخچه آن گرفته تا نیازهای ضروری دانش‌آموزان، بررسی می‌کند. همچنین روش‌هایی بیان شده که از طریق آن‌ها، همه افراد می‌توانند به کودکان خود کمک کنند تا درس‌‌های لازم برای موفقیت در دنیای پر از تغییر را آموزش ببینند.

کن رابینسون، یکی از نویسندگان این کتاب سخنران بین المللی و مشاور آموزشی است. او سابقه تدریس علوم مربوط به تعلیم و تربیت، در دانشگاه وارویک و همچنین مشاوره به دولت بریتانیا در حوزه آموزش هنر در مدارس را دارد.
سخنرانی او در TED (سال ۲۰۰۶) با عنوان مدارس «چگونه خلاقیت را می‌کشند؟»، پربیننده‌ترین سخنرانی آن سال بود.
لو آرونیکا، دیگر نویسنده این کتاب جزو ویراستاران و ناشران آمریکاست که تاکنون چندین رمان و آثار غیرداستانی نوشته است.

 

خلاصه کتاب مدارس خلاق

حاوی 7 ایده کلیدی
Creative Schools
Revolutionizing Education from the Ground Up
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر مدارس خلاق

همه بچه‌ها عاشق یادگیری هستند و این علاقه در ذات آن‌ها وجود دارد. پس چرا بسیاری از کودکان از مدرسه متنفر هستند؟ آیا نباید تغییری در مدارس ایجاد کرد؟
علت اصلی تنفر بچه‌ها از مدارس، سیستم آموزشی‌ سنتی است که از ابتدا هم در مدارس وجود داشته است.

در این کتاب متوجه خواهید شد که هرگز قرار نبود مدارس، مکانی برای یادگیری خلاقانه و شاد باشند.
خوشبختانه جایگزینی برای این رویکرد سنتی وجود دارد: مدارس خلاق.
این اصطلاح مدارسی را توصیف نمی‌کند که دو ساعت کلاس هنر را به چهار ساعت افزایش دهد؛ بلکه به معنای نگاه کردن به فرآیند «یادگیری» از منظری کاملا متفاوت، با اجتناب از برنامه‌ریزی‌های سختگیرانه، دستورالعمل‌ها و ارزیابی‌های مکرر است.

مدارس خلاق، مکانی است برای ایجاد محیط یادگیری مناسب برای هر دانش‌آموز .

ایده کلیدی 1

1سیستم آموزش امروزی بر اساس نیازهای جامعه صنعتی شکل گرفته

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چگونه مدارس امروزی برای اولین بار شکل گرفتند؟

مدارس امروزی در طول انقلاب صنعتی، در قرن هجدهم و نوزدهم به وجود آمدند. قبل از انقلاب صنعتی، فقط افراد خاص می‌توانستند وارد مدارس شوند. اما با شکل گیری انقلاب صنعتی، این رویکرد تغییر کرد و افراد را ملزم به داشتن برخی مهارت‌های اساسی از جمله خواندن، نوشتن، انجام محاسبات ریاضی و درک امور فنی ‌کرد.
بر همین اساس، دولت‌های غربی شروع به برنامه‌ریزی آموزش همگانی با هدف فراهم کردن نیروی کار مفید برای کارخانه‌ها کردند. از آنجایی که کار در کارخانه‌های صنعتی نیاز به انعطاف پذیری و اطاعت پذیری داشت، آموزش در مدارس را نیز بر اساس این نیازها طراحی کردند. به عبارت بهتری، مدارس را مانند کارخانه‌ها طراحی کردند!

این روش حتی در دنیای امروزی با نام «جنبش استانداردها» همچنان زنده است. این جنبش تلاش می‌کند تا نیروی کار کشور را با دستورالعمل‌ها و استانداردهای مورد نظر خود پرورش دهد و بدون در نظر گرفتن نقاط قوت، ضعف و علایق دانش‌آموزان، مباحث مختلف علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی را در اولویت قرار دهد.

منشا شکل‌گیری جنبش استانداردها از کجا شکل گرفت؟

این جنبش ابتدا در دهه ۱۹۸۰ تشکیل شد اما در سال ۲۰۰۰، زمانی که چندین کشور غربی مانند ایالات متحده، بریتانیا و آلمان در اولین آزمون PISA (برنامه بین‌المللی ارزیابی دانش‌آموزان) عملکرد ضعیفی داشتند، شهرت پیدا کرد.

این کشورها که از نتایج ضعیف خود شوکه شده بودند، به دنبال راه‌هایی برای افزایش عملکرد دانش‌آموزان خود شدند؛ اما به جای برآورده کردن نیازهای تک تک دانش‌آموزان، برنامه راه‌اندازی مدارس را مانند راه‌اندازی یک کارخانه درنظر گرفتند و دقیقا مشخص کردند که دانش‌آموزان چه چیزی را به چه روشی باید یاد بگیرند.

مثلا تا کلاس نهم، همه دانش‌آموزان باید جبر پایه را یاد بگیرند و توانایی خود را با شرکت در امتحان نهایی ثابت کنند.

ایده کلیدی 2

2آموزش استانداردشده، مشکل‌ساز است

اگر یک دستگاه دیجیتالی جدید و ناشناخته را به دوستان خود بدهید، متوجه می‌شوید که هر یک از آن‌ها با رویکرد و روش‌های کاملا متفاوتی با آن برخورد می‌کنند. برخی از آن‌ها با خواندن دفترچه راهنما آغاز می‌کنند، برخی دیگر در اینترنت سرچ می‌کنند و بعضی دیگر از همان ابتدا آن را روشن می‌کنند و دکمه‌های آن را امتحان می‌کنند.

با همین آزمایش کوچک به راحتی می‌توان فهمید که ما انسان‌ها روش یکسانی برای یادگیری نداریم؛ اما نکته دردناک اینجاست که مسئولین مدارس اینطور فکر نمی‌کنند و به مدلی با دانش‌آموزان رفتار می‌کنند که گویی همه آن‌ها به یک شکل یاد می‌گیرند.

به عنوان مثال، مسئولین مدارس از همه دانش‌آموزان انتظار دارند که با نشستن در کلاس و گوش دادن به توضیح معلم درس را یاد بگیرند. علاوه بر این‌که زیاد هم سوال نپرسند و در سکوت مطلق فقط شنونده و بله قربان‌گو باشند.

نکته اینجاست که دانش‌آموزان سبک‌های یادگیری متفاوتی دارند. آن‌ها حتی دروس مختلف را در یک سن و با یک روش یکسان یاد نمی‌گیرند. مثلا برخی از دانش‌آموزان کلاس دوم ممکن است در ریاضیات پیشرفته باشند اما هنوز با خواندن متن مشکل داشته باشند، در حالی که برخی دیگر دقیقا برعکس هستند.

متاسفانه دانش‌آموزان در مدارس، فقط بر اساس سن در کلاس‌ها گروه‌بندی می‌شوند، نه بر اساس سطح استعدادهایشان. 

با توجه به این موارد، اصلا جای تعجب نیست که «جنبش استانداردها» در بهبود نتایج آموزشی شکست خورده باشد. سیستم آموزشی که فقط مبتنی بر نمره و تست باشد، خلاقیت دانش‌آموز را از بین می‌برد و او را به سمت بی‌تفاوتی نسبت به تحصیل سوق می‌دهد، در نتیجه عملکرد تحصیلی کودکان نیز کاهش پیدا می‌کند.

در سال 2012، 17% از فارغ‌التحصیلان دبیرستان ایالات متحده نمی‌توانستند روان بخوانند یا بنویسند. 21% از افراد بین 18 تا 24 سال حتی نمی‌توانستند اقیانوس آرام را روی نقشه نشان دهند!

اما بد نیست بدانید اوضاع برای دانش‌آموزانی که استعدادهایی غیر از کسب نمره بالا در درس‌های آکادمیک دارند هم خوب نیست و اتفاقا در برخی موارد بدتر است(مانند آن‌هایی که مهارت‌های فنی فوق‌العاده‌ای دارند یا خوانندگان فوق‌العاده‌ای هستند).

این افراد معمولا به دلیل شکست در ارزیابی‌ها و امتحان‌های آخر سال، نسبت به آینده خود دلسرد می‌شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند. حتی در بسیاری از مواقع به این فکر می‌کنند که چون در امتحانات پایان سال موفق نشده‌اند در هیچ چیز دیگری نیز نمی‌توانند موفق شوند. در نتیجه نه تنها استعدادهایشان شکوفا نمی‌شود بلکه ممکن است بیکار، بزهکار یا از جامعه طرد شوند. 

نکته دردناک‌تر اینجاست که احتمال موفقیت دانش‌آموزان فقیر در این سیستم آموزشی بسیار کمتر از سایر دانش‌آموزها است چون حتی اگر در تحصیل موفق شوند، مدرک دانشگاهی‌شان تضمینی برای داشتن شغل مناسب در آینده نیست!

تغییر در این سیستم آموزشی، به نفع همه است!

ایده کلیدی 3

3رابطه اصول کشاورزی ارگانیک و آموزش

سیستم آموزشی کنونی کاملا شبیه یک مزرعه پرورش خوک است.

تا زمانی که خوک‌ها به اندازه کافی رشد می‌کنند و سود می‌دهند، مزرعه‌داران به بیماری حیوانات اهمیتی نمی‌دهند یا مثلا برایشان مهم نیست که مزرعه به محیط زیست آسیب میرساند یا خیر.

مدارس امروزی نیز به همین مدل است چرا که سیستم آموزشی فقط به نتایج و تعداد فارغ‌التحصیلان اهمیت می‌دهند.

قبلا دیدیم که چگونه این سیستم ناکارآمد است؛ اما آیا سیستم بهتری وجود دارد؟

برای رسیدن به پاسخ شاید بتوانیم از ساز و کار کشاورزی ارگانیک الهام بگیریم.

کشاورزی ارگانیک بر چهار اصل استوار است:
اهمیت به بهداشت، محیط زیست، عدالت و توجه.

کشاورزی ارگانیک برای بهبود زندگی همه موجودات از جمله خوک‌ها، کارگران، کشاورزان و حتی مصرف‌کنندگان طراحی شده است. علاوه بر اینکه با سیستم‌های محیط زیستی هم هماهنگ است. یعنی در این سیستم، گیاهان متناسب با چرخه طبیعی بیولوژیک خود رشد می‌کنند.

از آنجایی که کشاورزی ارگانیک بر پایه عدالت و توجه استوار است، تلاش می‌کند تا شرایط خوبی را برای نسل‌های فعلی و آینده فراهم کند.

این اصول را می‌توان در تمام زمینه‌های آموزش و پرورش اعمال کرد. یعنی در حالی که مدارس معمولی عمدتا بر نتیجه تمرکز می‌کنند، مدارس ارگانیک چه در زمینه تحصیلی، چه در زمینه ورزشی و چه در هر زمینه دیگری به رشد کلی دانش‌آموز و تبدیل او به یک فرد سالم از نظر جسمی، عاطفی و روانی اهمیت می‌دهند.

همچنین این مدارس از محیط مدرسه برای تقویت توانایی‌های دانش‌آموزان استفاده می‌کنند. به طور مثال، دبستان گرنج در ناتینگهام مانند یک شهر توسط دانش‌آموزان اداره می‌شود. این مدرسه دفتر شورا، روزنامه‌فروشی و حتی بازار مواد غذایی دارد. هنگامی که دانش‌آموزان در مدرسه کار می‌کنند و با یکدیگر تعامل دارند، طیف گسترده‌ای از توانایی‌ها، از مهارت‌های اجتماعی گرفته تا حساب و ریاضی، را یاد می‌گیرند.

اصل بعدی عدالت است؛ به این معنا که باید از همه دانش‌آموزان قدردانی شود نه فقط کسانی که استعدادهای بارز علمی دارند. معلمان و مربیان هم باید با دقت و محبت با دانش‌آموزان رفتار کنند تا بهترین شرایط را برای رشد آن‌ها فراهم کنند.

اما اگر معلم مدرسه‌ای باشید که بخواهید این موارد را انجام دهید اما در آن مدرسه هنوز سیستم آموزش ارگانیک را پیاده‌سازی نشده باشد چه؟ شما به عنوان معلم چه کاری می‌تواند انجام دهید تا دانش‌آموزان، در عین کنجکاو بودن و رشد خلاقیت، یاد بگیرند؟

با مطالعه ادامه مطلب به پاسخ می‌رسیم.

ایده کلیدی 4

4کودکان یادگیرندگان بالفطره هستند و نقش معلم، فقط هدایت آن‌هاست

اگر وارد یک کلاس درس شوید، دانش‌آموزانی را می‌بینید که تقریبا از هر چیزی که به آن‌ها ارائه می‌شود حوصله‌شان سر می‌رود. هرچند این منظره ممکن است طبیعی به نظر برسد اما در اصل نباید اینطور باشد. زیرا بچه‌ها یادگیرندگان بالفطره هستند و ذاتا به یادگیری علاقه دارند.
اگر به رفتار نوزادان دقت کرده باشید حتما متوجه شده‌اید که آن‌ها به حدی مشتاق هستند دنیا را کشف کنند که هر چیز جدیدی را که میبینند به آن چنگ می‌زنند و در مورد آن سوال می‌کنند.

عطش یادگیری در کودکان، فراتر از دوران نوزادی است. این موضوع را سوگاتا میترا، استاد فناوری آموزشی در دانشگاه نیوکاسل در سال 1999 اثبات کرد. او کامپیوتری را در دیوار یک محله فقیرنشین هند نصب کرد و واکنش کودکان را مورد بررسی قرار داد. برنامه‌های کامپیوتری فقط به زبان انگلیسی نمایش داده شد که هیچ‌کدام از کودکان بلد نبودند، اما در عرض چند ساعت تمام بچه‌ها یاد گرفتند که چگونه از کنسول بازی کامپیوتر و برنامه موسیقی استفاده کنند.

باید توجه داشته باشیم که بچه‌ها ذاتا کنجکاو هستند و وظیفه معلمان این است که این کنجکاوی را تقویت کنند، نه اینکه آن را از بین ببرند. در واقع معلم مانند یک باغبان است؛ او نمی‌تواند کودکان را مجبور به رشد کند، اما می‌تواند تمایل ذاتی آن‌ها به رشد را افزایش دهد.

یک معلم چه کارهایی برای تقویت کنجکاوی دانش‌آموزان می‌تواند انجام دهد؟

  • در ابتدا، او باید با استفاده از کنجکاوی بالفطره دانش‌آموزان، آن‌ها را به سمت خلاقیت و اشتیاق برای یادگیری مهارت‌های جدید تشویق کند. یکی از راه‌هایی که معلم می‌تواند انجام دهد این است که به علایق دانش‌آموزان توجه کند. به عنوان مثال، کسی که به بیسبال علاقه دارد، اگر بتواند از فیزیک برای محاسبه بهترین راه برای ضربه‌زدن به توپ استفاده کند، ممکن است به درس فیزیک نیز علاقه‌مند شود.
  • نکته کلیدی بعدی، انتظارات و روابط معلم با دانش‌آموزان است. اگر معلم از دانش‌آموز انتظارات بیش از حد داشته باشد، دانش‌آموز دیگر انگیزه کافی برای انجام وظایف نخواهد داشت.
  • معلم‌ها باید توجه داشته باشند که هر دانش‌آموز با روش‌های متفاوتی یاد می‌گیرد. به عنوان مثال، یک مربی بسکتبال باید بداند که ممکن است یک دانش‌آموز به جای اینکه یک تکنیک را با توضیح دادن متوجه شود، با مشاهده کردن یاد بگیرد.
  • اگر در رابطه با دانش‌آموز یا حین آموزش، معلم دچار موقعیت‌های دشوار و نامطمئن شد، بهتر است آرامشش را حفظ کند و دانش‌آموزان را متاثر یا دچار ترس نکند.
ایده کلیدی 5

5هشت مهارت اصلی و مهم برای یاد دادن به دانش‌آموزان

تا به الان، مدارس لیست بی‌پایانی از موضوعات مختلف، از زبان فرانسه گرفته تا جبر را به دانش‌آموزان آموزش داده‌اند. اما برای آماده‌سازی دانش‌آموزان برای رسیدن به استقلال و یادگیری مهات‌های دوران بزرگسالی، تلاشی نکرده‌اند. نکته اینجاست که مدارس باید مهارت‌های اجتماعی را به آن‌ها آموزش دهند نه صرفا موضوعات علمی را.

زیرا آینده نامشخص است و هیچ راهی برای دانستن اینکه آیا موضوعاتی که امروز به دانش‌آموزان آموزش می‌دهیم، فردا در دنیای واقعی به آنها کمک خواهد کرد یا خیر، وجود ندارد. بنابراین یک استراتژی بهتر، آموزش مهارت‌هایی است که به آنها امکان می‌دهد در هنگام مواجهه با هر مشکل اجتماعی یا اقتصادی، پیروز شوند.

کار ساده‌ای است و فقط به مدارسی نیاز دارد که هشت مهارت اصلی را به دانش‌آموزان آموزش دهند که با عنوان «هشت C» نیز شناخته می‌شوند.

  • کنجکاوی: بچه‌ها به طور ذاتی کنجکاو هستند و در مورد همه چیز سوال می‌پرسند. وظیفه مدارس پرورش کنجکاوی بالفطره کودکان از طریق تشویق آن‌ها به توجه به محیط اطراف و پرسیدن سؤالاتی در مورد آن است.
  • خلاقیت: مدارس لازم است آموزش خلاقیت یا توانایی ایجاد ایده‌های جدید و عملی کردن آن‌ برای دانش‌آموزان را افزایش دهند. به هر حال، از اختراع زبان نوشتاری تا ظهور اینترنت، خلاقیت در همه پیشرفت‌های جامعه بشری نقش اساسی داشته است. در آینده، هم خلاقیت زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که دانش‌آموزان امروزی با مشکلات پیچیده‌تری روبرو شوند که فقط با خلق ایده‌های نوین قادر به حل آن‌ها خواهند بود.
  • تفکر انتقادی: این مهارت مربوط به حجم زیاد اطلاعاتی است که امروزه با آن روبرو هستیم که مستلزم داشتن توانایی تشخیص حقایق از شایعات و اطلاعات درست از خبرهای نامربوط است. بنابراین، آموزش تفکر انتقادی یا تمایل به زیر سوال بردن چیزهای مختلف، ضروری است.
ایده کلیدی 6

6پنج مهارت بعدی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا اعضای تیم و شهروندان بهتری باشند

مهارت‌های هشت‌گانه، چهار هدف اصلی دارد:

  1. کمک به دانش‌آموزان برای پرورش استعدادهای درونیشان
  2. تقویت اقتصاد جامعه از طریق ایجاد نیروی کار خلاق، مبتکر و واجد شرایط
  3. کمک به جوانان برای درک فرهنگ جامعه خود و به رسمیت شناختن فرهنگ جوامع دیگر
  4. کمک کردن به مدارس برای تربیت شهروندانی دلسوز

 

‌دانش‌آموزان بدون داشتن شایستگی‌های هشتگانه قادر به انجام این وظایف نخواهند بود. در قسمت قبلی به سه مورد از مهارت‌های هشت گانه اشاره کردیم در ادامه پنج مهارت بعی را بررسی خواهیم کرد:

  • توانایی برقراری ارتباط: این مهارت شامل توانایی ابراز وجود است که بسیار فراتر از مهارت‌های نوشتاری است. این ویژگی همچنین شامل توانایی صریح و واضح صحبت کردن در جمع و انتقال اطلاعات از طریق هنر و موسیقی است.
  • همکاری: دانش‌آموزان به یادگیری مهارت همکاری نیاز دارند و نه صرفا رقابت. به همین دلیل است که مدارس خوب پروژه‌های تیمی را به دانش‌آموزان محول می‌کنند تا در طی کار گروهی سازماندهی شده، سازش و حل تعارضات گروهی را یاد بگیرند.
  • توانایی همدردی با دیگران: یک کودک همدل، دیگران را مورد آزار و اذیت قرار نمی‌دهد، زیرا می‌داند که مورد آزار و اذیت قرار گرفتن چقدر دردناک است و نمی‌خواهد دیگران این درد را احساس کنند.
  • تسلط بر خود: آموزش تسلط بر نفس از طریق مدیتیشن و تمرین‌های ذهن‌آگاهی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا همواره احساسات خود را بشناسند و در عین حال آرامش درونی داشته باشند.
  • فرهنگ شهروندی: در حالی که مدارس معمولی ممکن است اصول نظری سیاست، از جمله نحوه اجرای انتخابات را آموزش دهند. اما آنچه واقعا ضروری است آموزش فرهنگ شهروندی است. این مهارت به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا با بی عدالتی مخالفت کنند و از سیاست برای کمک به تمام افراد جامعه استفاده کنند.
    این دقیقا ایده مدرسه ابتدایی گرنج است، جایی که دانش‌آموزان شورای شهر خود را اداره می‌کنند.
ایده کلیدی 7

7همه می‌توانند به بهبود مدارس کمک کنند

سیستم آموزشی درست فقط به مدرسه، معلمان و دانش‌آموزان وابسته نیست. نقش مدیر مدرسه نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.

مدیران حاذق فقط مدارس را مدیریت نمی‌کنند، بلکه با یک هدف مشخص رهبری می‌کنند و به دنبال راه‌های جدیدی برای بهبود مدارس خود می‌گردند.

ریچارد گرور، زمانی که مدیر مدرسه ابتدایی گرنج شد، یک چشم‌انداز بلندمدت داشت و با تبدیل مدرسه به یک شهر کوچک که توسط دانش‌آموزان اداره می‌شد، کار خود را شروع کرد. او می‌خواست دانش‌آموزان از طریق انجام کارهای واقعی یاد بگیرند و رشد کنند. چشم انداز این مدیر باعث شد، هدفی مشترک و همگانی برای تمام افراد مدرسه ایجاد شود.

هر کس در مدرسه باید احساس کند که اقدامات روزمره خودش و سایر دانش‌آموزان قرار است به یک هدف بزرگتر کمک کند. از طرفی، مدیران حاذق باید تلاش کنند تا افراد مدرسه را تشویق به اشتراک‌گذاری ایده‌های خود کنند تا با این کار به افزایش همبستگی و نشان دادن اهمیت آن‌ها به دیگران کمک کنند.

مدیران تنها کسانی نیستند که می‌توانند اهداف آموزش را سازماندهی کنند. سیاستمداران نیز می‌توانند به بهبود مدارس کمک کنند. در واقع، مدارس را می‌توان حتی در محدوده ساختارهای سیاسی موجود بهبود بخشید.

سیاستمداران باید با مدارس همکاری کنند. آن‌ها باید به هر مدرسه آزادی عمل و منابعی را که برای تغییر نیاز دارند، ارائه کنند.
برای مثال، دانش‌آموزان در کارولینای جنوبی در خواندن و ریاضی از میانگین کشور عقب‌تر بودند، به طوری که یک چهارم دانش‌آموزان دبیرستانی در سال آخر فارغ‌التحصیل نشدند. سپس، در سال 2012، گروهی از مربیان برای کمک به آموزش دبیرستان‌های دولتی ارجاع داده شدند. از طرف دیگر سیاستمداران نیوکارولینای جنوبی یک شرکت مشاوره غیرانتفاعی را استخدام کردند و جلسه‌ای تشکیل دادند و از افراد جامعه مانند معلمان، والدین و مقامات شهری خواستند تا در آن جلسه شرکت کنند و ایده‌های خود را برای پیشرفت تحصیلی مدارس بیان کنند.

نتیجه این شد که تعداد زیادی از مردم ایده‌هایی را ارائه کردند و با هم بر روی فهرستی از راه‌های بهبود آموزش توافق کردند. این ایده‌ها امروز در سراسر ایالت در حال اجرا است.

اگر بخواهیم مدارس خود را متحول کنیم، نیاز به یک همکاری همگانی داریم.

پایان

خلاصه نهایی

سیستم آموزش امروزی فقط برای رسیدن به حداکثر نتایج توجه می‌کند. این روش اصلا روش کارسازی برای تربیت دانش‌آموزان نیست.

هر یک از انسان‌ها شخصیت منحصر به فردی دارند و روش یاگیری آن‌ها نیز با یکدیگر متفاوت است. ما به یک سیستم آموزشی نیاز داریم که کنجکاوی و مهارت‌های موردنیاز دانش‌آموزان را پرورش دهد.

یک توصیه:

بگذارید شاگردانتان به یکدیگر آموزش دهند. آن‌ها از همسالان خود بهتر یاد می‌گیرند؛ زیرا چون آن‌ها هم در همان لحظه درس را یاد گرفته‌اند، پس می‌دانند که کدام بخش آن سخت تر است و آن بخش را بیشتر توضیح می‌دهند.

پس دفعه بعد که خواستید موضوع چالش‌برانگیزی را به کسی آموزش دهید، سعی کنید این کار را به کسی محول کنید که به تازگی آن را یادگرفته است.

نظرات و دیدگاه‌های شما
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر آلن دوباتن
اثر مالکوم گلدول
اثر چارلی وارزل و آن هلن پترسن
اثر سایمون سینک
لوگوی اکوتوپیا کامل