کتاب نظریه زیبای بازیها با بررسی فوتبال، کاربرد اقتصاد در زندگی روزمره را نشان میدهد. این کتاب با مطالعه آماری ضربات پنالتی، تصمیمات داوری و فروش بلیت، درک جذاب و متفاوتی از اقتصاد رفتاری به دست میدهد. این کتاب برای چه کسانی مفید است؟ عاشقان فوتبال علاقهمندان به اقتصادهر کسی که فکر میکند داورها همیشه به ضرر تیمشان سوت میزنند.
هورتا استاد مدیریت و اقتصاد دانشکده اقتصاد لندن و مدیر استعدادیابی باشگاه اتلتیک بیلبائو است.
کتاب نظریه زیبای بازیها با بررسی فوتبال، کاربرد اقتصاد در زندگی روزمره را نشان میدهد. این کتاب با مطالعه آماری ضربات پنالتی، تصمیمات داوری و فروش بلیت، درک جذاب و متفاوتی از اقتصاد رفتاری به دست میدهد.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
عاشقان فوتبال
علاقهمندان به اقتصاد
هر کسی که فکر میکند داورها همیشه به ضرر تیمشان سوت میزنند
تفکر اقتصادی، پشت ضربات پنالتی!
وقتی یک بازیکن برای زدن ضربه پنالتی پشت توپ میایستد، چقدر احتمال دارد که گل بزند؟ به نظر شما گل شدن توپ به بازیکن بستگی دارد؟ یا به دروازهبان؟ یا به عوامل دیگر؟
همانطور که در این کتاب خواهید دید این سوال پاسخی جالب دارد. گل شدن توپ به عواملی غیر از مهارت بازیکنان وابسته است. عواملی که نه فقط برای طرفداران فوتبال، که برای اقتصاددانها هم عجیب خواهد بود.
این کتاب با استفاده از فوتبال، درک شما از اقتصاد را تقویت میکند. که با مطالعه آن متوجه خواهید شد که چطور ستارههای این رشته ورزشی، نظریههای اقتصادی را به آزمایش میگذارند. هدف این است که از دادههای فوتبال برای ساخت مدل جدیدی از اقتصاد استفاده کنیم و از این به بعد، فوتبال را به شکل جدید و متفاوتی تماشا کنیم!
در این کتاب یاد میگیریم:
در ضربات پنالتی همیشه باید اولین شوت را تیم شما بزند.
داورها طرف تیم میزبان را میگیرند.
فوتبال خیلی شبیه به سنگ کاغذ قیچی است.
قبل از ورود به زمین فوتبال از منظر اقتصاد، لازم است نظریه کمینبیش یا Minimax را بررسی کنیم. این نظریه اولین بار توسط جان نیومن برای بررسی بازیهای دونفره با جمع صفر مطرح شد. در این نوع بازیها بازدهی مثبت برای یک بازیکن همیشه معادل است با بازدهی منفی برای طرف مقابل. یا به عبارتی بهتر برد و سود یک نفر معادل باخت و زیان طرف مقابل است.
این نظریه توضیح میدهد که در بازیهای جمع صفر، افراد میخواهند حداکثر بازدهی ممکن را برای حریف حداقل کنند و تمام تلاش خود را میکنند که احتمال باخت خود را به حداقل برسانند.
برای مثال سنگ کاغذ قیچی هم یک بازی با جمع صفر است. اگر شما ببرید، حریف خواهد باخت. بر همین اساس استراتژی شما این است که احتمال بردِ حریف را تا جای ممکن کاهش دهید.
در بازی جمع با عدد صفر دو استراتژی کلی وجود دارد. استراتژی ثابت و ترکیبی.
در استراتژی ثابت بازیکن همیشه یک حرکت را تکرار میکند. مثلا در بازی سنگ کاغذ قیچی بازیکن همیشه سنگ را نشان میدهد. در استراتژی ترکیبی، بازیکن مدام حرکت خود را تغییر میدهد.
یک فرض مهم این نظریه این است که اگر به ضرر شما است که بازیکن مقابل بتواند حرکت شما را حدس بزند، بهتر است از استراتژی ترکیبی استفاده کنید. مثلا اگر طرف مقابل بداند که شما معمولا کاغذ میآورید، میتواند بیشتر قیچی بیاورد و شما را شکست دهد.
مطابق قانون احتمالات اگر یک بازیکن ترکیبی بازی کند و دیگری ثابت، به احتمال دوسوم استراتژی ترکیبی برنده بازی خواهد بود. اگر هر دو بازیکن، ترکیبی بازی کنند، احتمال برد آنها برابر است. بنابراین بهترین حالت این است که هر دو بازیکن، حرکات را به صورت تصادفی ترکیب کنند. چرا که هر استراتژی ثابت در نهایت ۳۳ درصد شانس برد دارد.