جلد کتاب نسل پنجم بازاریابی

کتاب نسل پنجم بازاریابی

فناوری برای بشریت

نویسنده:
فیلیپ کاتلر، هرماوان کارتاجایا، ایوان ستیاوان
(Philip Kotler, Hermawan Kartajaya & Iwan Setiawan)
مطالعه این کتاب را شروع کنید!

کتاب نسل پنجم بازاریابی (2021) عصر جدیدی در بازاریابی را معرفی می‌کند که بر استفاده از فناوری برای بهبود زندگی انسان تمرکز کرده است. این کتاب، استراتژی‌ها و مثال‌هایی ارائه می‌کند که نشان می‌دهد چگونه ترکیب قابلیت‌های پیشرفته داده‌محور با خلاقیت، اخلاق و همدلی انسانی به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد تا تجربیات مشتری را در میان یک بازار پیچیده و به سرعت در حال تکامل ارائه دهند.

فیلیپ کاتلر (Philip Kotler) رهبر بین المللی اندیشه بازاریابی، نویسنده و استاد بازنشسته دانشکده مدیریت کلوگ (Kellogg School of Management) است که بیش از 80 کتاب ترجمه شده به بیش از 25 زبان را تالیف کرده است.

ایوان ستیاوان (Iwan Setiawan) مدیر اجرایی شرکت مشاوره بازاریابی اندونزیایی MarkPlus, Inc. و فارغ التحصیل MBA دانشکده مدیریت کلوگ با تجربه در استراتژی‌های شرکتی و بازاریابی است.

هرماوان کارتاجایا (Hermawan Kartajaya) یک کارشناس بازاریابی شناخته شده بین المللی و موسس و رئیس شرکت مشاوره اندونزیایی MarkPlus, Inc است.

خلاصه کتاب نسل پنجم بازاریابی

حاوی 5 ایده کلیدی
Marketing 5.0
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر کتاب نسل پنجم بازاریابی

در دنیای آنلاین امروزی، انتظارات مشتریان با سرعت سرسام آوری تغییر می‌کند. چیزی که دیروز مصرف کنندگان را شگفت زده می‌کرد، امروز او را خسته می‌کند. کسب ‌و کارها باید بی‌وقفه نوآوری کنند تا بتوانند در بازار بمانند. اما چگونه می‌توانند نیازهای در حال تغییر مشتریان را پیش بینی کرد و به آن‌ها پاسخ دهند؟ پاسخ در نسل پنجم بازاریابی نهفته است.

در این خلاصه کتاب، خواهید آموخت که چگونه این رویکرد جدید به طور یکپارچه نبوغ انسان را با بینش‌های ماشین محور پیوند می‌دهد تا طرحی جامع برای بازاریابی چابک در جهانی پر از عدم قطعیت ارائه دهد.

ایده کلیدی 1

1نسل پنجم بازاریابی توانایی جمع آوری داده‌های فناوری جدید را با مهارت‌های تفسیری انسان‌ها ترکیب می‌کند

بیایید داستان را با یک سوال واضح شروع کنیم: نسل پنجم بازاریابی دقیقا چیست؟

به طور خلاصه، یک دوره جدید در بازاریابی است که از فناوری‌های پیشرفته استفاده می‌کند و در عین حال تجربه مشتری را در هسته خود نگه می‌دارد. با این حال، برای پاسخ کاملتر به این سؤال، به چیزهای بیشتری نیاز داریم.

نسل پنجم بازاریابی پاسخی به سه چالش حیاتی است که مشاغل امروزی با آن روبرو هستند.

اولین چالش، همزیستی چندین نسل متمایز از مشتریان است که هر کدام دیدگاه‌ها و ترجیحات خاص خود را دارند. بیبی بومرز (Baby Boomers) و نسل ایکس (Generation X) تا حد زیادی نقش‌های رهبری شرکت را در اختیار داشته و بیشترین قدرت خرید را دارند. اما نسل‌های Y و Z اکنون بیشترین سهم را از بازار نیروی کار و مصرف در اختیار دارند. این نسل‌های جوان، اتصال دیجیتال را در اولویت قرار می‌دهند. پس شرکت‌ها باید تمرکز بازاریابی خود را برای جذب بین این شکاف‌های نسلی قرار دهند.

چالش دوم، قطبی شدن بازارها به دلیل افزایش نابرابری است. افزایش درآمدها، بازارهای لوکس را گسترش می‌دهند و درآمد پایین باعث رشد بازار کالاهای با قیمت اقتصادی می‌شوند. نتیجه این امر، کاهش طبقه متوسط است که شرکت‌ها را مجبور می‌کند که تلاش‌های خود را برای بقا به بازارهای بالا یا پایین‌تر متمرکز کنند.

چالش سوم، شکاف دیجیتالی است که افرادی را که فناوری را مفید می‌دانند از کسانی که به آن نگاه منفی دارند، جدا می‌کند. برخی از مشتریان، دیجیتالی شدن را به دلیل پتانسیل آن برای بهبود زندگی می‌پذیرند، در حالی که برخی دیگر به دلیل خطر از دست دادن شغل و نقض حریم خصوصی، از آن می‌ترسند. اگر کسب و کارها می‌خواهند پیشرفت کنند، باید این شکاف را از بین ببرند.

در مواجهه با این چالش‌ها، نسل پنجم بازاریابی از فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی، حسگرها، روباتیک و واقعیت مجازی برای تقلید از قابلیت‌ بازاریاب‌های انسانی استفاده می‌کند. به طور خاص، هوش مصنوعی و الگوریتم‌های یادگیری ماشینی به سراغ تجزیه و تحلیل داده‌هایی می‌روند که چشم انسان از آن‌ها دور می‌ماند.

برای مثال، شرکت‌ها امروز با کمک یادگیری ماشینی و الگوریتم‌های پیش ‌بینی‌کننده هوش مصنوعی می‌توانند پیش‌بینی کنند که آیا محصولاتی با ویژگی‌های خاص احتمالا موفق خواهند شد یا خیر. این بدان معناست که بازاریاب‌ها می‌توانند بسیاری از مراحل توسعه سنتی تولید چشم را کنار بگذارند.

در بسیاری از موارد، این پیش‌بینی‌ها بهتر از پیش‌بینی‌هایی است که توسط محققان انسانی با استفاده از آزمون‌های مفهومی ‌زمان‌بر انجام می‌شود.

به عنوان مثال، پپسی (PepsiCo) امروزه مرتبا نوشیدنی‌هایی را عرضه می‌کند که بر اساس تحلیل‌های عمیق و مبتنی بر هوش مصنوعی از مکالمات مشتریان در رسانه‌های اجتماعی تهیه شده‌اند. در همین حال، AB InDev، شرکت مادر Budweiser و Corona، از هوش مصنوعی برای نظارت و بهبود عملکرد تبلیغات در سراسر پلتفرم‌ها استفاده می‌کند.

با این حال، در حالی که هوش مصنوعی در تشخیص الگوهای رفتاری برتر است، فاقد ظرفیت ذاتی انسان برای درک زمینه است. برای همین هم، تفسیر انسانی برای تشخیص انگیزه‌ها و معنای اساسی در بینش‌های هوش مصنوعی، عاملی کلیدی باقی می‌ماند. هیچ الگوریتمی‌ نمی‌تواند هوش فازی و زمینه‌ای را فرا بگیرد؛ هوشی که به بازاریابان اجازه می‌دهد تا ارتباطات عمیق انسانی برقرار کنند.

نتیجه چه خواهد بود؟ در حالی که فناوری پیشرفته در عملکردهای مختلف بازاریابی کمک می‌کند، بازاریاب‌های انسانی در عصر نسل پنجم بازاریابی، عنصری ضروری باقی خواهند ماند. نکته کلیدی، یافتن تعادل بهینه میان توانایی‌های انسان و ماشین در طول سفر مشتری است. هوش مصنوعی ممکن است رفتارهای مشتری را پیش‌بینی کند، اما هنوز بینش انسانی برای درک دلایل آن مورد نیاز است.

ایده کلیدی 2

2اگر شرکت‌ها می‌خواهند شکاف دیجیتالی را پر کنند، باید تفاوت‌های نسلی را درک کنند

قبل از اینکه بخواهیم در عمل به نحوه عملکرد بازاریابی نسل پنجم بپردازیم، اجازه دهید نگاهی دقیق‌تر به مشکلی بیاندازیم که قبلا به آن اشاره کردیم: شکاف‌های نسلی.

این مثال گویا را در نظر بگیرید: یک دستیار طراح 25 ساله وظیفه دارد یک تبلیغ چاپی با هدف نسل هزاره برای محصول جدید ایجاد کند. پس از مصاحبه با مشتریان بالقوه، او یک تبلیغ بصری خیره کننده و مینیمالیستی با تنها یک شعار جسورانه و لینک به وب سایت شرکت به عنوان فراخوانی برای اقدام (call to action) می‌سازد. با این حال، هنگامی ‌که آگهی را به مدیر بازاریابی 50 ساله خود ارائه می‌دهد، مورد قبول واقع نمی‌شود چرا که جزئیات کافی در مورد ویژگی‌ها و مزایای محصول در تبلیغ دیده نمی‌شود.

این طراح جوان، از اینکه بازاریابی مینیمالیستی مدرن برای نسل هزاره درک نمی‌شود، ناامید شده، و کار خود را ترک می‌کند. تصمیمی ‌که به طور طعنه آمیزی این باور مدیرش را تایید می‌کند که کارکنان جوان‌تر نمی‌توانند انتقاد را تحمل کنند.

به طور خلاصه، شکاف نسلی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. این امر به ویژه در مورد سطوح ذکاوت تکنولوژیکی و تسلط دیجیتال در بین نسل‌ها صادق است. بنابراین منطقی است که بررسی بازار از زاویه دید آن نسل، می‌تواند به بازاریاب‌ها کمک کند تا بفهمند چگونه بهترین رویکردهای مبتنی بر فناوری بازاریابی نسل پنجم را پیاده سازی کنند.

هر نسل، ترجیحات و نگرش‌های متفاوتی نسبت به محصولات، خدمات و پیشنهادات تجربی دارد. بازاریاب‌ها باید با گزاره‌های ارزشی مناسب، تجربیات مشتری و حتی مدل‌های تجاری متمایز به این ترجیح‌ها و نگرش‌ها پاسخ دهند تا با ارزش‌های هر گروه جمعیتی هماهنگ شوند.

برای مثال، نسل Y تمایل دارد کسب تجربیات را به دارایی‌های مادی اولویت دهد. در نتیجه، آن‌ها تمایل بیشتری به استفاده از سرویس‌های اشتراک‌ گذاری سواری مانند اوبر (Uber) دارند تا داشتن یک وسیله نقلیه. این ترجیح برای دسترسی به مالکیت، باعث افزایش اقتصاد اشتراکی شده است.

آن‌ها به جای داشتن CD و DVD به نتفلیکس (Netflix) و اسپاتیفای (Spotify) فکر می‌کنند.
با این حال، استراتژی‌های هدف‌ یابی، معضلاتی را ایجاد می‌کنند، زیرا بیشتر تمرکز بر گروه‌های بیبی بومر و نسل ایکس است. از سوی دیگر، نسل‌های Y و Z به‌عنوان ذائقه ‌سازان دیجیتالی، تاثیر فوق‌العاده‌ای دارند. بنابراین، شرکت‌ها باید تعادلی بین دو الزام استراتژیک ایجاد کنند: به حداکثر رساندن ارزش‌آفرینی برای پایگاه مشتری اصلی فعلی‌شان و در عین حال محافظت از برند خود در آینده، برای ادامه جذابیت برای نسل‌های Y و Z با گسترش نفوذ اقتصادی آن‌ها.

بازاریابی نسل پنجم با ترکیب قابلیت‌های فن‌آوری با اخلاق انسان‌محور، امیدوارکننده‌ترین مسیر را برای حل این معما و کسب وفاداری طولانی‌ مدت در بین نسل‌ها ارائه می‌کند.

ایده کلیدی 3

3شرکت‌ها نمی‌توانند منتظر بمانند تا مشتریان از جایگزین‌های دیجیتال استقبال کنند، آن‌ها باید این فرآیند را تسریع کنند

اکنون ما تقریبا آماده‌ایم که از تئوری به سراغ عمل برویم. با این حال، ابتدا بیان مجدد مشکلی که در اینجا با آن سروکار داریم ممکن است مفید باشد.

نسل‌های جوان، در حرکت به سمت پذیرش و تحول دیجیتال پیشرو هستند. با این حال، رسیدن به اندازه بازار و تعداد مخاطب مورد نیاز، یک چالش همیشگی است. اگرچه فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره فراگیر شده‌اند، اما هنوز هم گاردهایی نسبت به آن وجود دارد. بسیاری از مشتریان همچنان از روی عادت به شیوه‌های سنتی تعامل می‌چسبند و کسب ‌و کارها نیز سرمایه ‌گذاری لازم برای تحول دیجیتال را به تعویق می‌اندازند؛ چرا که پیش نیازی برای فعال کردن کامل بازاریابی نسل پنجم است.

سوال مهم اینجاست: شرکت‌ها چگونه می‌توانند سرعت مهاجرت دیجیتالی را در پایگاه مشتریان خود تسریع بخشند؟

اولین استراتژی، ارائه انگیزه‌های قانع کننده‌ای است که مشتریان را به سمت فضای دیجیتال ترغیب می‌کند. شرکت‌ها برای تغییر رفتارهای ریشه دار باید به وضوح با مخاطبان هدف ارتباط برقرار کرده و مزایای حرکت آنلاین را به نمایش بگذارند. برای مثال، آن‌ها می‌توانند تنها از طریق کانال‌های دیجیتالی، هدیه‌های انحصاری مانند تخفیف‌های فوری و پاداش‌های برگشت نقدی را ارائه دهند. برخی از برندها حتی هزینه‌ روندهای آفلاین را افزایش می‌دهند تا تعامل دیجیتال را تقویت کنند. فراتر از مشوق‌های پولی، ارتباطات آموزنده‌ای که نشان می‌دهد چگونه قابلیت‌های دیجیتال جدید می‌تواند تجربه مشتریان را به طور قابل ملاحظه‌ای بهبود بخشد، برای تغییر ذهنیت مهم هستند.

همچنین شرکت‌ها باید به دنبال شناسایی و رسیدگی به نقاط مهم تجربه بد مشتری باشند که در حال حاضر با نقاط تماس فیزیکی و تعاملات وجود دارد. جایگزین‌های دیجیتال اغلب راه حل‌هایی را برای نقاط درد معمولی که در تجربیات آفلاین ذاتی هستند ارائه می‌دهند. به عنوان مثال، زمان انتظار طولانی در صف‌ها و فروشگاه‌ها، منبع اصلی تجربه بد هستند که کانال‌های آنلاین می‌توانند آن را از بین ببرند. فرآیندهای پیچیده آفلاین که برای مشتریان وقت گیر و گیج کننده هستند نیز، می‌توانند انگیزه‌های خوبی برای دیجیتالی شدن باشند. علاوه بر این، کارکنان ناکارآمد، کیفیت پایین خدمات و عدم مهمان‌نوازی، اغلب مصرف ‌کنندگان را تشویق می‌کنند تا به دنبال جایگزین‌های دیجیتال خودکار باشند.

در مواردی که تعاملات انسان با انسان همچنان ارزش ایجاد می‌کند، کسب‌وکارها می‌توانند به دنبال بازسازی جنبه‌هایی از آن تجربیات به صورت دیجیتالی باشند. به عنوان مثال، مشتریان می‌توانند از طریق ویدئو کنفرانس با نمایندگان شرکت‌ها ارتباط برقرار کنند تا از مزایای تماس شخصی بدون محدودیت فیزیکی بهره ببرند. ربات‌های چت و دستیاران مجازی که از پردازش زبان طبیعی بهره می‌برند نیز می‌توانند برای رسیدگی به سوالات اولیه رایج استفاده شوند و به عنوان جایگزین خودکار کارکنان برای مکالمات ساده عمل کنند.

سرمایه گذاری در زیرساخت‌های دیجیتال و قابلیت‌های تجربه مشتری نیز حیاتی است. شرکت‌ها باید اکوسیستم‌های داده‌ای مورد نیاز برای پشتیبانی از شخصی‌سازی، تجزیه و تحلیل پیش‌ بینی ‌کننده و دیگر تاکتیک‌های مبتنی بر داده را بسازند. موضوعاتی که در ادمه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

در نهایت، شرکت‌ها باید درباره نحوه ایجاد و جذب ارزش در خود تجدیدنظر کنند. مدل‌های کسب ‌و کار دیجیتال مانند فروش اشتراک، مارکت پلیس‌های الکترونیکی و خدمات درخواستی، منعکس ‌کننده فرصت‌های در حال ظهور برای تولید درآمد هستند. حذف محدودیت‌های سنتی در مورد قیمت‌گذاری، توزیع و دسترسی مشتری به رویکردهای دیجیتال جدید، امکان شکوفایی را فراهم می‌کند.

بنابراین، به طور خلاصه: شرکت‌ها می‌توانند مهاجرت دیجیتالی را با ایجاد انگیزه در مشتریان، پرداختن به نقاط حساس، بازآفرینی ارزش، تغییر فرآیندها، اتصال دارایی‌ها و تجدیدنظر در ارزش، سرعت بخشند.

پیروی از این مراحل به کسب و کارها کمک می‌کند تا پتانسیل کامل بازاریابی نسل پنجم را با عادی شدن دیجیتالی جدید باز کنند.

ایده کلیدی 4

4شرکت‌هایی که از فناوری انسان‌ مانند استفاده می‌کنند در بازاریابی متنی برتری دارند

خرده ‌فروش آمریکایی والگرینز (Walgreens) نمونه‌ای بارز از عملیاتی کردن بازاریابی نسل پنجم است.

در سال 2019، والگرینز آزمایش «سردکن‌های هوشمند» را آغاز کرد. یخچال‌هایی که به صورت دیجیتالی مجهز شده بودند و ترکیبی از دوربین‌ها، حسگرها و درهای دارای صفحه نمایش بودند. این خنک کننده‌ها محصولات داخل خود را نمایش می‌دهند و تبلیغات شخصی سازی شده را به خریداران نشان می‌دهند. یخچال‌ها با استفاده از تشخیص چهره، اطلاعات جمعیتی مشتریان مانند سن و جنسیت را پیش‌بینی می‌کنند. حسگرهای حرکتی و ردیابی چشم، علاقه خریداران را به محصولات نشان می‌دهند. سپس هوش مصنوعی، تبلیغات هدفمند را بر اساس این بینش‌ها و عوامل خارجی مانند آب و هوا انتخاب می‌کند.

نتیجه چه بود؟

این یخچال‌ها هم فروش و هم رفت و آمد را در فروشگاه‌های آزمایشی افزایش دادند.

والگرینز به لطف این آزمایش سریع قیمت‌ گذاری و کمپین، درآمد تبلیغاتی خوبی کسب کرد و بینش ارزشمندی در مورد مسیر تبلیغات خود نیز به دست آورد. در همین حال، برندهای تولید کننده محصولات نیز بازخورد را در زمان واقعی دریافت کردند. در اصل، این یخچال‌های هوشمند، پل تجاری فضای فیزیکی و دیجیتالی هستند. مدت‌هاست که مدل ارتقای متنی، به صورت آنلاین برای تطبیق تبلیغات با تاریخچه مرورگر استفاده می‌شود. اکنون، این استراتژی را می‌توان از طریق فناوری‌های نسل بعدی مانند هوش مصنوعی در سخت افزار نیز تحقق بخشید.

چه درس‌هایی می‌توانیم از این مثال بیاموزیم؟

برای بازاریاب‌ها، این یخچال‌ها نشان می‌دهند که حسگرها و هوش مصنوعی چگونه می‌توانند بازاریابی متنی خودکار و شخصی‌ شده را فعال کنند. اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم.

هدف بلندمدت فناوری‌های نسل بعدی، تکرار آگاهی موقعیتی در سطح انسانی است. بازاریاب‌های باتجربه از شهود خود استفاده می‌کنند تا محصول یا پیام مناسب را دقیقا در لحظه، زمینه و مکان مناسب به مشتریان ارائه دهند. به طور مشابه، فروشندگان باتجربه‌ای که در طول زمان با مشتریان رابطه برقرار کرده‌اند، می‌توانند بر اساس نیازهای زمینه‌ای، به هر فرد به طور منحصر به فرد خدمات ارائه دهند. اکنون این سطح از تجربه متنی مناسب و بی‌درنگ، از طریق کمک فناوری ارائه می‌شود.

انسان‌ها با بررسی فعال محیط اطراف برای نشانه‌ها و جزئیات حسی مرتبط، آگاهی موقعیتی را توسعه می‌دهند. ما با نگاه کردن به حالات ظریف چهره، ژست‌ها، لحن صدا و سایر سیگنال‌ها درباره احساسات دیگران استنباط می‌کنیم. بر اساس این ورودی‌ها، می‌توانیم بگوییم که کسی از دیدن ما ناراحت است یا خوشحال.

برای اینکه ماشین‌ها بتوانند همان قابلیت‌های حسی را تکرار کنند، به راه‌اندازی یک شبکه متراکم از حسگرها و دستگاه‌های متصل به اینترنت برای جمع‌آوری طیف لازم نشانه‌ها برای پردازش و تحلیل نیاز دارند.

اولین قدم برای ایجاد بازاریابی زمینه‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی، استقرار مجموعه‌ای از حسگرها و دستگاه‌های متصل، به‌ ویژه در نقاط کلیدی فروش و نفوذ است.

یکی از فراگیرترین حسگرهایی که امروزه برای بازاریابی متنی مورد استفاده قرار می‌گیرد، beacon است. یک فرستنده کم ‌انرژی بلوتوث که می‌تواند با دستگاه‌ها و برنامه‌های تلفن همراه اطراف ارتباط برقرار کند.

با نصب شبکه‌ای از این دستگاه‌ها در سراسر هر مکان، بازاریاب‌ها می‌توانند مکان‌ها و حرکت‌های مشتری را در سراسر فضا به طور دقیق مشخص کنند. Beacon‌ها همچنین به بازاریاب‌ها این امکان را می‌دهند که محتوای بسیار به موقع و شخصی شده را به شکل پوش نوتیفیکیشن، پاپ آپ و موارد دیگر به دستگاه‌های متصل ارائه دهند.

هنگامی‌ که مشتری با برنامه تلفن همراه خود در محدوده beacon یا حسگر دیگر حرکت می‌کند، به طور خودکار پیام به دستگاه او ارسال می‌شود. به عنوان مثال، تصور کنید یک مشتری، اپلیکیشن یک خرده فروش را نصب کرده و با استفاده از اطلاعات شخصی خود وارد سیستم شده است. هنگامی‌ که تلفن او در محدوده بلوتوث قرار می‌گیرد، beacon می‌تواند یک پیام تبلیغاتی سفارشی شده را در قالب یک پوش نوتیفیکیشن مستقیما به دستگاه آن خریدار ارسال کند.

بنابراین، به طور خلاصه، فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی و beacon به کسب‌وکارها اجازه می‌دهند تا بازاریابی موقعیتی در سطح انسانی را در محیط‌های فیزیکی با نظارت بر نشانه‌های متنی تکرار کنند. این پتانسیل تجارب بهینه شده مشتری در دنیای واقعی را برآورده می‌کند.

ایده کلیدی 5

5بازاریابی بی‌درنگ و غیرمتمرکز، سازمان‌ها را چابک می‌کند

بیایید با نگاهی به ویژگی دیگری از بازاریابی نسل پنجم، یعنی بازاریابی چابک، به جمع بندی برسیم. یک نمونه عالی از شرکتی که این مفهوم را عملی می‌کند، خرده فروشی مد اسپانیایی زارا (Zara) است.

برخلاف شرکت‌های پوشاک سنتی که بر روند مد فصلی طولانی‌تر تکیه می‌کنند، ایندیتکس (Inditex)، شرکت مادر زارا، می‌خواهد جدیدترین سبک‌های کت واک را در عرض چند هفته به فروشگاه‌های خود بیاورد. زارا سالانه بیش از 10000 طرح مختلف تولید می‌کند و می‌تواند در کوتاه ترین زمان، محصول را از فرش قرمز به فروشگاه برساند.

این سرعت فوق‌العاده، به زنجیره تامین چابک و فرآیند طراحی زارا متکی است که با بینش داده‌های بلادرنگ تغذیه می‌شود. این شرکت از نزدیک بر لباس‌های افراد مشهور و نمایش‌های مد در سراسر جهان نظارت می‌کند تا جدیدترین روندها را شناسایی کند.
زارا همچنین از طریق فناوری ردیابی شناسایی فرکانس رادیویی، یا به طور خلاصه RFID، عملکرد فروش هر واحد انبارداری محصول را در سطح فروشگاه فردی را تجزیه و تحلیل می‌کند. این بینش‌های بازار، کار تیم‌های طراحان غیرمتمرکز زارا را مشخص کرده و بر اساس سیگنال‌های تقاضای شناسایی ‌شده، به سرعت اقلام لازم را تهیه می‌کنند. پیدا کردن پارچه و مواد اولیه، همزمان و موازی با فرآیند طراحی اتفاق می‌افتد و جدول زمانی توسعه را فشرده‌تر می‌کند. محصولات زارا عمدا در دسته‌های کوچک تولید می‌شوند و از گردش موجودی بالا اطمینان حاصل می‌کنند و در عین حال به برند اجازه می‌دهد تا پذیرش بازار را قبل از تعهد به حجم‌های زیاد تولید، آزمایش کند.

شیوه‌های زارا برای ورود به بازار، نمونه‌ای از بازاریابی چابک است. استفاده از تجزیه و تحلیل بلادرنگ، تیم‌های غیرمتمرکز پاسخ‌دهی سریع، پلتفرم‌های توسعه محصول انعطاف‌پذیر، فرآیندهای عرضه و تقاضای همزمان و آزمایش سریع در بازار، همگی نشانه‌های رویکرد بازاریابی خرده‌فروشی چابک هستند.

زارا با این مدل، روش خرید لباس و لوازم جانبی توسط مصرف کنندگان را تغییر داده است.
به طور گسترده‌تر، بسیاری از صنایع فراتر از فناوری، اکنون با چرخه‌های عمر محصول و ترجیحات، روند تغییر مشتری را تسریع کرده‌اند و خواستار خدمات و مشارکت دائمی‌ مشتری هستند.

بخش فناوری مدت‌هاست با تغییر سریع بازارهای خود رو به رو است، مثلا بخش‌هایی مانند خودرو و لوازم خانگی تازه با فشارهای مشابه روبرو شده‌اند. گسترش انتخاب محصول و تجارب پخش شده از برند توسط رسانه‌های اجتماعی، تغییر اولویت‌های مشتری را تسریع می‌کند. مصرف ‌کنندگانی که از لحاظ دیجیتالی قدرتمند و همیشه آنلاین هستند، از برندها انتظار دارند در دسترس بوده و همیشه پاسخگو باشند.

در این عصر جدید از نوسانات، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام، برنامه‌های استراتژیک بلندمدت به سرعت منسوخ می‌شوند.

کسب و کارها باید با سرعت تغییر ترجیحات مشتری مطابقت داشته باشند و از طریق چابکی سازمانی، از رقابت پیشی بگیرند. در حالی که ثبات عملیاتی برای فعال کردن مقیاس ضروری است، تیم‌های نوآوری چابک باید تعادل را برای به حرکت درآوردن موتورهای رشد جدید ایجاد کنند. بازاریابی چابک، بخش مهم پازل گمشده شرکت‌ها برای فعال کردن کامل بازاریابی نسل پنجم در محیط غیرقابل پیش‌بینی امروز است.

خلاصه نهایی

پیام کلیدی کتاب

بازاریابی نسل پنجم، فناوری پیشرفته و انسان محور را برای مقابله با چالش‌های کلیدی مانند شکاف نسلی، قطبی شدن بازار و شکاف دیجیتال ترکیب می‌کند.

هوش مصنوعی بینش‌هایی را ارائه می‌دهد، اما همچنان نیاز به تفسیر انسانی دارد.

شرکت‌ها باید بین تجربیات فیزیکی و دیجیتالی، تعادل را برقرار کنند.

نظرات و دیدگاه‌های شما
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر کارولین وبر
اثر والتر آیزاکسون
اثر اندرو راس سورکین
لوگوی اکوتوپیا کامل