کتاب سهام عادی با سود غیرعادی تمام اطلاعاتی را که برای تبدیل شدن به سرمایهگذار هوشمند نیاز دارید، (صرف نظر از سبک سرمایه گذاریتان) در اختیار شما قرار میدهد. چه به دنبال سودهای کلان باشید و چه صرفاً برای حفظ ارزش دارایی خود سرمایهگذاری کنید، این کتاب مسیر موفقیت را به شما نشان میدهد.
فیلیپ فیشر یکی از مهمترین نظریهپردازان سرمایهگذاری و بنیانگذار شرکت مشهور مدیریت سرمایهی Fisher & Company است. کتاب سهام عادی با سود غیرعادی، در سال 1956 منتشر شد و از آن زمان تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
راز موفقیت در سرمایهگذاریهای ریسکگریز یا ریسکپذیر را بیاموزید.
در حالی که بازار سهام مدام بالا و پایین میشود، برخی از اصول نظری سرمایهگذاری برای همهی نسلها ثابت مانده است. هرچند کتاب سهام عادی و سود غیرعادی در سال 1956 منتشر شد؛ اما توصیههایی که این کتاب در مورد سرمایهگذاری دارد، به همان اندازه درست است که بگوییم آیزنهاور یکی از رئیسجمهورهای ایالات متحده بود!
این کتاب نکات کلیدیای را نشان میدهد که هنگام سرمایهگذاری در یک شرکت باید به دنبال آن باشید و به شما کمک میکند تا بفهمید که آیا یک سرمایهگذار ریسکپذیر هستید یا ریسکگریز.
در این کتاب این نکته را یاد خواهیم گرفت که یک سرمایهگذار موفق، درست مانند یک کارآگاه، تکالیف خود را انجام میدهد و قبل از اینکه پولش را از جیبش در بیاورد، تمام اطلاعات مربوطه را جمعآوری میکند!
تصور رایج از سرمایهگذاری، شبیه کاری سریع و خشن است که در آن سرمایهگذاران فقط از روی هوس خرید و فروش میکنند و بیش از همه به دنبال سود زیاد در زمان کوتاه هستند. بااینحال، سرمایهگذاری هوشمند شامل تفکر و برنامهریزی بیشتری است و بر بلندمدت متمرکز است. سرمایهگذاران باهوش به دنبال سود سریع نیستند؛ بلکه به دنبال شرکتهایی با پتانسیل رشد هستند که در طول زمان، سرمایهی اولیه را چند برابر کنند.
تشخیص اینکه کدام شرکت این نوع پتانسیل رشد را دارد، آسان نیست؛ چرا که، بسیاری از سهمها یا بیشازحد یا کمتر از ارزش خود قیمت دارند، همین موضوع میتواند سرمایهگذاری را دشوار کند.
سرمایهگذاران باهوش به دنبال پیدا کردن شرکتهایی با پتانسیل رشد هستند که هنوز با قیمت پایین معامله میشوند؛ زیرا چنین شرکتهایی میتوانند در زمان مناسب، با چنان سرعتی رشد کنند که سرمایهگذار بتواند سرمایهگذاری اولیه خود را دو یا حتی سه برابر کند.
خوشبختانه، شرکتهای دارای پتانسیل رشد را میتوان با ویژگیهای مشترک میان آنها تشخیص داد. چنین شرکتهایی محصولات و خدماتی را ارائه میدهند که در حالت ایدئال حجم فروش بالایی برای چند سال دارند. شرکتهایی که پتانسیل رشد خوبی دارند، روی تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکنند تا به رشد خود ادامه دهند؛ حتی زمانی که خط تولید فعلی دیگر فرصتی برای رشد نداشته باشد.
برای مثال، دههی 1950، زمان بسیار خوبی برای تولید تلویزیون بود. اما در اواسط این دهه، همهی کسانی که می خواستند تلویزیون داشته باشند، دیگر یک تلویزیون سیاه و سفید خریده بودند. یعنی تا زمانی که تلویزیون رنگی اختراع نشده بود، شرکتهای تولیدکنندهی تلویزیون با رشد ثابتی روبهرو بودند؛ بنابراین آنها مجبور بودند خود را تغییر دهند.
موتورولا که اکنون با تلفنهای همراه شناخته میشود، در گذشته تلویزیون و رادیو تولید میکرد. اما با آیندهنگری از مهارت و تجربهی فنی شرکت برای ورود به صنعت ارتباطات استفاده کرد و همچنان به رشد فروش ادامه داد؛ درحالیکه فروش سایر تولیدکنندگان تلویزیون کاهش یافت.
شرکتهایی با پتانسیل رشد بالا، تیم مدیریتی قوی و روابط خوبی با کارکنان دارند. در شرکتی سرمایهگذاری نکنید که کارمندانش آنقدر مشغول دعوا هستند که نمیتوانند مولد باشند و مدیران آن نمیتوانند همبستگی را حفظ کنند و رؤیایی مشترک را بیافرینند.