کتاب «فتح خوشبختی» (1930) به بررسی راههای دستیابی انسان به شادی میپردازد. این کتاب موانع رایجی چون رقابت و خستگی را که مانع از خوشبختی میشوند، مورد تحلیل قرار داده و عوامل موثر بر شادی را بررسی میکند. این اثر که ترکیبی از فلسفه و عمل است، درک شما را از یک زندگی پربار افزایش داده و شما را برای رسیدن به آن آماده میسازد.
برتراند راسل (Bertrand Russell) یکی از بزرگترین فیلسوفان و منطقدانان قرن بیستم بود. او علاوه بر اینکه در سال 1950 جایزه نوبل ادبیات را گرفت، بیش از دو هزار مقاله و هفتاد کتاب هم به رشته تحریر در آورد. کتابهای مشهوری مثل «اصول ریاضیات» «مسائل فلسفه» و «تاریخ فلسفه غرب» از جمله آثار او هستند.
اگر خیلی اتفاقی از یک غریبه در خیابان بپرسید: «آیا دوست دارید خوشحالتر باشید؟» پاسخی که احتمالا دریافت خواهید کرد، یک بله واضح خواهد بود. اما اگر سپس بپرسید: «آیا میدانید چگونه خوشحالتر شوید؟» احتمالا پاسخ کمتر قاطعی دریافت خواهید کرد.
برای اینکه زندگی خوبی داشته باشیم، به دو چیز نیاز داریم: دانایی و عمل کردن. خوشبختانه، مردم از قدیم به دنبال زندگی خوب بودند و داناییهایی که برای این کار لازم است، هم اکنون در دسترس است. فقط باید این داناییها را یاد بگیریم و به کار ببندیم. خبر خوب آن است که در این کتاب، فرصتی برای شما فراهم شده تا هم موانع شادی را بشناسید و هم راههای رسیدن به آن را بیاموزید.
در این کتاب به برخی از موانع شادی که فیلسوف برجسته، برتراند راسل به آنها اشاره کرده و همچنین عوامل موثر بر شادی خواهیم پرداخت. سپس، روشهایی برای پرورش خودآگاهی و ارادهای که برای عملی کردن این فلسفه ضروری است را آموزش خواهیم داد.
با وجود ادعای بسیاری از مربیان خودشناسی مبنی بر پیچیدگی رسیدن به خوشبختی، این امر بیشتر به عقل سلیم وابسته است تا یک سیستم پیچیده. به شرط تامین نیازهای اولیه، دستیابی به خوشبختی امری کاملا دستیافتنی است. اگر برای شروع این کار آمادهاید، با این کتاب همراه شوید.
خوشبختانه بسیاری از ما دیگر نگران تامین نیازهای اولیه خود، مانند غذا، نیستیم. حتی اگر زندگی لوکس و پر زرق و برقی نداشته باشیم، اما با این حال به منابع اولیه مانند آب و نان دسترسی داریم. هنگامی که نیازهای اولیه فیزیولوژیکی ما تامین میشود، به دنبال ارضای نیازهای روانی سطح بالاتر هستیم. در نتیجه، ترس از شکست در مقایسه با دیگران، بسیاری از ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
شاید این گفته کمی بدبینانه به نظر برسد، اما واقعیت این است که ما انسانها به گونهای تکامل یافتهایم که موفقیت اجتماعی برایمان بسیار مهم است. در گذشته، افراد موفق از نظر اجتماعی، شانس بیشتری برای جفتیابی و ادامه نسل داشتند.
اگرچه بخشی از میل به موفقیت، ویژگی ذاتی انسان است، اما بخش قابل توجهی از آن تحت تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد. به ویژه در جوامع فردگرای غربی، موفقیت به عنوان یک ارزش مطلق و هدف نهایی زندگی معرفی شده است. ترکیبی از عوامل ذاتی و اجتماعی باعث میشود که بسیاری از افراد در زندگی روزمره خود تحت فشار و استرس زیادی بوده و دائما در تلاش برای برتری جویی نسبت به اطرافیان خود باشند. آیا تعجبآور است که در چنین شرایطی احساس غم و اضطراب کنیم؟
ما نمیتوانیم خود را به خاطر رقابتجویی سرزنش کنیم. شرایط اجتماعی و باورهای رایج، موانع بزرگی بر سر راه ما ایجاد میکنند. با این حال، با آگاهی از این موضوع، میتوانیم رویکردی مثبتتر و سازندهتر را انتخاب کنیم که به ما کمک میکند تا به خوشبختی پایدار دست پیدا کنیم.
در ابتدا، باید به این نکته توجه کنیم که داشتن انگیزه برای موفقیت، به خودی خود چیز بدی نیست. برعکس، برای داشتن یک زندگی رضایتبخش، به مقداری از این انگیزه نیاز داریم. اما تاکید بیش از حد بر موفقیت رقابتی، به جای کمک کردن، به ما آسیب میرساند. بنابراین، تلاش کنید تا معیار سنجش موفقیت خود را از عوامل بیرونی به عوامل درونی تغییر دهید. آیا میتوانید بدون توجه به جایگاه خود در مقایسه با دیگران، در زندگی و کارتان احساس رضایت و خوشحالی کنید؟
اگر بتوانید به این حالت دست پیدا کنید، با حس زیبای «رضایت» آشنا خواهید شد. در این حالت، شادی به طور طبیعی به وجود میآید و نیازی به تلاش برای به دست آوردنش نیست. همانطور که عقل سلیم میگوید، گاهی اوقات داشتن کمتر، به معنای داشتن بیشتر است.