کتاب “پاکی و خطر” (1966) تحقیقی است در مورد جوامع و ادیان مختلف، آنها چه چیزی را پاک و چه چیزی را ناپاک میدانند؟ فرهنگ، تجربیات، ارزشها و جهانبینی، همه چیز را دو دسته میکنند: یا چیزی “کثیف” است و پلید، یا پاک است و مقدس. گاهی اوقات، چیزی یا کسی، در وسط طیف قرار میگیرد. گاهی هم تصمیم در مورد قداست و نجاست، مبهم است. با بررسی اینکه چگونه فرهنگهای دیگر این تقسیمبندی را انجام میدهند، بهتر میتوانید آگاه شوید که فرهنگ جامعه ما چطور کار میکند؟
مری داگلاس (1921-2007) یک انسانشناس بریتانیایی و نظریهپرداز فرهنگی و استاد انسانشناسی در کالج لندن و دانشگاه پرینستون بود. او در درجه اول به دلیل کار خود در زمینه نمادگرایی در فرهنگهای انسانی و تحقیقات میدانی خود در مورد بومیان کنگو شناخته شده است. داگلاس نویسنده کتابها و مجموعه مقالات متعددی از جمله “نمادهای طبیعی” (1970)، “خطر و فرهنگ” (1980) و “چگونه نهادها فکر میکنند” (1986) است.
درک ما از آنچه کثیف است و آنچه مقدس، جهانبینی ما را شکل میدهد.
پشت میز مینشینید که شام بخورید. درست زمانی که شروع به خوردن میکنید، یک نفر یک جفت چکمه گلی را روی میز آشپزخانه شما میگذارد. چه رفتار زشتی! اما یک لحظه صبر کنید. آیا خود چکمهها به ذات کثیف هستند؟ یا در جایی قرار دارند که معمولا نباید باشند؟ کفشهای گلی در آشپزخانه، کثیف فرض میشوند، اما آیا اگر در باغ باشید، همچنان چکمه را چندشآور تلقی میکنید؟
در این کتاب، مری داگلاس مدعی شد که اشیا در نظر ما به خاطر جایگاهشان پاک یا ناپاک میشوند. و با قرار دادن اشیا و افراد در دسته ناپاک و پاک، مردم میتوانند به تجربههای آشفته، نظم بدهند. همین تمایزها جوامع را در کنار هم نگه میدارد. و مهمتر از آن، وقتی چیزی یا کسی این نظم را تهدید کند، خطرناک فرض میشود.
در این کتاب، خواهیم دید که چگونه داگلاس این ایده را بیان میکند و از طرز فکر انسانشناسان غربی در مورد ادیان و فرهنگهای دیگر انتقاد کند. این روشنفکران اغلب در تلاش هستند تا نشان دهند که برخی از فرهنگها نسبت به فرهنگهای دیگر، “تکامل یافتهتر” هستند. همانطور که انتظار میرود، معمولاً تعصبی یک طرفه وجود دارد: کسانی که به ادیان رایج در جوامع غربی (یهودیت و مسیحیت) اعتقاد دارند، اغلب برتر و شایسته توصیف میشوند. پیروان ادیان کوچکتر در جوامع غیر غربی، پست و بیاهمیت تلقی میشوند. این طبقهبندیها برای داگلاس قابل قبول نیست. او راه جایگزینی برای تفسیر فرهنگهای دیگر ارائه میدهد: سیستم مقایسه مفهوم ناپاکی و پاکی در جوامع مختلف. مشاهده یک فرهنگ از دید فرهنگی دیگر، همیشه باعث میشود یکی از دو فرهنگ معیوب به نظر برسد.
با درک این که یک فرهنگ چه چیزی یا چه کسی را کثیف یا حرام میداند، میتوانید درک عمیقتری در مورد نحوه تجربه مردم در آن فرهنگ به دست آورید. همانطور که خواهید دید، نحوه تصمیم گیری جوامع در مورد اینکه چه چیزی یا چه کسی مقدس یا کثیف است، و همچنین نحوه برخورد با مواردی که نه پاک هستند و نه ناپاک بستگی دارد.
به دوران کودکی خود فکر کنید. آیا هرگز کسی به شما هشدار داد که برای جلوگیری از یک اتفاق بد باید یک کاری انجام دهید؟ احتمالا به شما چنین حرفهایی گفته میشد: اگر به اندازه کافی اسفناج نخوردید، بزرگ و قوی نمیشوید. یا اگر به موقع به رختخواب نروید، کور میشوید، هرچند ارتباطی میان بینایی و خواب وجود نداشته باشد. هر یک از این هشدارها با یک خطر بزرگ همراه است. این تصورات، بر رفتار شما تأثیر میگذارد و آنچه را که فکر میکنید درست یا نادرست است را شکل میدهد. به عبارت دیگر، از سنین پایین شما یاد میگیرید که چه چیزی پاک است و چه چیزی ناپاک.
دلیل همه این بحثها چیست؟ داستان از این قرار است که اگر یک جامعه متعهد به شناخت برخی افکار یا اشیاء به عنوان پدیدههایی کثیف شود، احتمال بقای آن بیشتر خواهد شد. با پذیرش مجموعه واحدی از خطرات، اعضای جامعه در کنار هم میمانند و تجربه یکسانی خواهند داشت.
داگلاس، کثیفی را به عنوان چیزی که سر جای خودش نیست تعریف میکند. اما نحوه تصمیمگیری ما در مورد این کثیفیها بسیار متفاوت است. از این گذشته، مفهوم کثیفی نسبی است و فقط “در چشم بیننده وجود دارد.” به عبارت دیگر، ناپاکی یک چیز، به مکان آن و اینکه آیا با قوانینی که آموختهایم همخوانی دارد یا خیر بستگی دارد. مثل چکمههای گلی روی میز آشپزخانه. اگر فکر کردید این کار زشت است، یعنی در مقطعی یاد گرفتهاید که کفشهای گلی هنگام غذا خوردن نباید روی میز قرار بگیرند.
وقتی چیزی را کثیف میدانیم، این چیز به یک تهدید، یک خطر، برای قوانین و نظمی که میشناسید و پذیرفتهاید تبدیل میشود. اما هر جامعه، قواعد خودش را دارد، با مجموعهای از آداب و رسوم خودش، حتی اگر قراردادهای آن تحت تأثیر عوامل خارجی باشد. در یک جامعه، برخی ممکن است با دست غذا خوردن را بیادبانه یا غیربهداشتی بدانند: “جای دست، در غذا نیست.” در مکانهای دیگر، همین رفتار یک هنجار پذیرفته شده است، در حالی که غذا خوردن با قاشق و چنگال غیرمعمول تلقی میشود. اما تابوها، فراتر از دستورالعملهای بهداشتی، اغلب نقش مهمتری در اطمینان از اینکه اعضای یک جامعه، الگوی رفتاری واحدی را دنبال میکنند و یک نظم اجتماعی دارند، بازی میکنند. به ویژه در مورد اخلاق و معنویت.
این محدودیتها به روشهای مختلف در فرهنگهای مختلف اجرا میشوند، از جمله محدودیتهای غذایی، منع جادوگری، جرم بودن زنای با محارم و آیینهایی برای درمان بیماریها. در بخشهای بعدی، راجع به این موارد و همچنین توصیههای داگلاس برای نحوه تفسیر آنها را بررسی میکنیم.