کتاب سرمایه (۱۸۶۷) نوشته کارل مارکس به تحلیل مفهوم و نقش پول میپردازد. تمرکز این کتاب بر استثمار نیروی کار و به چالش کشیدن نظریههای سنتی اقتصادی است. به باور مارکس، نظام سرمایهداری به ذات باعث بیعدالتی اجتماعی و اختلاف طبقاتی میشود.
این کتاب برای چه کسانی مفید خواهد بود؟
کارل مارکس، فیلسوف، اقتصاددان و نظریهپرداز اجتماعی آلمانی بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ شناخته میشود. ایده های انقلابی او در مورد مبارزه طبقاتی، سرمایه داری و اقتصاد، که او در کنار همکار نزدیکش فردریش انگلس توسعه داد، جرقه پایه گذاری بسیاری از جنبش های سوسیالیستی و کمونیستی را در سراسر جهان روشن کرد. آثار منتشر شده او، از جمله سرمایه و مانیفست کمونیست، بیش از یک قرن و نیم پس از اولین ظهور، همچنان بر بحث های اقتصادی و سیاسی تأثیر می گذارد.
خودتان این شاهکار بدنام را بخوانید
سرمایه مارکس فقط یک کتاب عادی نیست، بلکه دریچهای است که از طریق آن میشود جهان سرمایهداری را بررسی و نقد کرد. تاثیر کتاب در طول تاریخ غیرقابل انکار است. از جنبشهای کارگری در اوایل قرن بیستم تا بحثهای مدرن در مورد نابرابری درآمد. چه با نظریات مارکس موافق باشیم یا نه، نمیتوانیم تاثیری را که او بر درک ما از اقتصاد و جامعه داشته انکار کنیم.
از زمان انتشار این کتاب سه جلدی تا امروز، مارکس بر اندیشه سیاسی و اقتصادی، تاثیر بسزایی گذاشته است. از شکل گیری جنبشهای سوسیالیستی و کمونیستی گرفته تا تلاش برای احقاق حقوق کارگران و توزیع برابر ثروت.
همچنین کتاب از سوی طرفداران بازار آزاد که باور دارند نیروهای رقابتی میتوانند بازار را تنظیم کنند و ثروت ایجاد کنند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
در اینجا برخی به نکات اصلی مدنظر مارکس میپردازیم و برای روشن شدن نظریات پیچیده او مثالهایی ساده میزنیم. اگر تا به امروز در مورد ریشه انقلابهای مارکسیستی کنجکاو شدهاید، مطلب خوبی را برای خواندن انتخاب کردهاید.
شاید تا امروز در اخبار مربوط به بورس کلمه کامودیتی یا همان کالا را شنیده باشید. منظور اقتصاددانان از کالا هر چیزی است که نیازهای انسان را برطرف میکند. از غذا گرفته تا پوشاک و خانه و لوازم منزل. سودمند بودن این کالاها همان چیزی است مارکس اسمش را میگذارد ارزش مصرفی و باور دارد همین عامل اساس ثروت در جامعه را تشکیل میدهد.
در نظام سرمایهداری، کالاها میتوانند ارزش مبادلهای پیدا کنند. حتی اشیائی که کاربردی ندارند هم میتوانند ارزش مبادله پیدا کنند. چیزهایی که نه قابل خوردن هستند نه سرپناه میشوند و نه موسیقی و هنر تولید میکنند اما میتوانند در بازار قیمت بسیار بالایی پیدا میکنند.
چیزهایی هم هستند که کاربرد مصرفی دارند، اما ارزش مبادلهای هم پیدا میکنند. برای مثال به انبار کفشهای ورزشی لوکس فکر کنید. کفشهایی که به فروش میروند تا اجاره و دستمزد کارکنان پرداخت شود و دوباره با پول حاصل از فروش کفش، کفشهای جدیدی خریداری و برای فروش در مغازه قرار بگیرند. تنها کاربرد این کفشها این نیست که آنها را بپوشیم و راه برویم، ممکن است به خاطر شیک و مد روز بودن، این کفشها ارزش مبادلهای نیز پیدا کنند.
اما تمام کالاهای قابل مبادله، چه کفش باشد چه ماشین و اسپری مو و حتی ذرت، یک ویژگی مشترک دارند. همه اینها محصول کار انسان هستند. به عبارتی بهتر، کالاها نمودی هستند از کار ارزشمند انسانها.
نیروی کار ارزش مصرفی و مبادلهای یک کالا را به وجود میآورد. کار مفید یعنی کاری که کالایی تولید کند که ارزش مصرفی بالاتری داشته باشد. به عنوان مثال، کار کردن در یک کارگاه خیاطی یک کار مفید است چرا که به تولید کالاهایی مفید مثل کت و کفش منتهی میشود.
البته که همه کارها مثل هم نیستند و تولید کالاهای مختلف به انواع مختلفی از تخصصها نیاز دارد. (مثل کالاهایی که قابل تعویض نیستند) به عنوان مثال، خیاط بلد نیست گوشت را خرد کند و قصاب نمیتواند کت بدوزد. همین تفاوتها است که اساس تقسیم کار در اجتماع را تشکیل میدهد. کارهایی که یک جامعه برای تامین کالاها به آن نیاز دارد.
در حالی که تقسیم کار برای تولید کالاها ضروری است، اما همیشه کالاها توسط یک فرد تولید نمیشود. برای مثال در کارخانهها، وظایف تقسیم میشوند. بنابراین کار همواره مانند یک کالا، قابل مبادله نخواهد بود.
ارزش یک کالا، چه کفش باشد و چه کت، به خاطر کار انسانی نهفته در آن است اما ارزش کالا از ارزش کارهای مختلف فاصله دارد. این روش فکری برای وجود کالاهایی قابل مقایسه و قابل مبادله در بازار، حیاتی است. برای مثال با وجود تفاوت در نوع کار خیاطی و بافندگی، به آن جهت که هر دو کار انسانی هستند، همارزش درنظر گرفته میشوند.
ارزش یک کالا بر اساس میزان نیروی کاری در نظر گرفته میشود که برای تولید آن کالا به خدمت گرفته میشود. برای مثال به این دلیل قیمت کتوشلوار بیشتر از یک کفش کتانی است، که به نیروی کار بیشتری برای تولید آن نیاز است. اما ارزش مصرفی آنها تغییر نمیکند. در مثال کت، این کالا همچنان وظیفه گرم نگه داشتن ما را بر عهده دارد.