کتاب «ذهن فراتر از پول» نشان میدهد که چه اندازه تفکرات غیرمنطقی ما بر تصمیماتمان درباره پول تاثیر میگذارد. از تمایلات نوستالژیک ما به اسکناس گرفته تا میزان پساندازمان و مقدار پولی که خرج میکنیم، رفتارهای ما عموما تحت تاثیر «اجتماعی سازی مالی» است که البته از آن غافل هستیم. کلودیا هاموند در کتاب «ذهنیتی فراتر از پول» به ما کمک میکند زندگی خوبی داشته باشیم و جامعه بهتری بسازیم.
کلودیا هاموند برنده چندین جایزه، نویسنده و مدرس روانشناسی است. او در کار خود روشهایی را به اشتراک میگذارد که چگونه تحقیقات روانشناختی و پزشکی میتواند به ما در زندگی روزمره کمک کند. کلودیا مجری چندین پادکست و برنامههای رادیویی از جمله All in the Mind در رادیو بیبیسی است که مسائل مربوط به روانشناسی، علوم اعصاب و سلامت روان و نمایش هفتگی سلامت جهانی را بررسی میکند.
آیا تا به حال تصمیم گرفتهاید که پس انداز بازنشستگی خود را در سال جدید آغاز کنید، اما تا پایان سال حتی یک سکه هم پس انداز نکرده باشید؟ آیا از عادت خریدهای بی دلیل خود خسته شدهاید؟
همه ما فکر میکنیم موجوداتی منطقی هستیم که در مورد همه چیز تصمیمات درست و منطقی میگیریم. اما وقتی صحبت از پول میشود، نمیتوانیم خیلی هم منطقی رفتار کنیم.
وقتی کوچک هستیم، توسط والدین خود از نظر مالی “اجتماعی سازی” میشویم؛ یعنی اطلاعاتی در مورد معنای پول و نحوه کار با آن به دست می آوریم. اما وقتی بزرگ میشویم، پول با تداعیها و احساسات پیچیده خودمان گره میخورد. به عبارت بهتری پول را معادل داشتن رفاه، آزادی و امنیت میدانیم.
در واقع پول در بزرگسالی باعث میشود که احساس خوب یا خشم را تجربه کنیم. جای تعجب نیست که وقتی بحث پول میشود نمیتوانیم تصمیمات منطقی بگیریم، گویی که پول مرکز تصمیمات منطقی ما را خاموش و غیر فعال میکند!
در این چکیده، فرصتی خواهد شد که تفکر غیرمنطقی خود در مورد پول را بررسی کنیم و تجدید نظری در تصمیمگیری در مورد نحوه خرج کردن بکنیم.
تصور کنید که یک میلیون دلار در آتش میسوزد، انبوهی از اسکناسهای ۵۰ دلاری در حال سوختن هستند، چه احساسی را در شما اتفاق میفتد؟ احتمالا این احساس چیزی کمتر از وحشت و خشم افسارگسیخته نیست، درست است؟
این دقیقا همان کاری است که دو هنرمند بریتانیایی، موسس بنیاد K، در سال ۱۹۹۴ انجام دادند. آنها یک میلیون پوند را در آتش سوزاندند. به نظرتان انگیزه پشت کارشان چه بود؟
آنها برای اجرای یک اثر هنر مفهومی دست به چنین کاری زدند.
احتمالا میپرسید که چرا دو هنرمند چنین مبلغ هنگفتی را سوزاندند، پولی که میتوانست صرف خرید غذا برای کودکان بی سرپرست یا خانه برای بیخانمانها شود. چطور توانستند اینقدر خودخواه باشند؟
به گفته یکی از اعضای این بنیاد به نام بیل دراموند، آنها در واقع هیچ چیز واقعی را نابود نکرده بودند. در واقع آنها اعتقاد داشتند که فقط یک توده انبوه از کاغذ را به جای چیزی مثل سیب یا نان سوزانده بودند.
این هنر مفهومی، تضاد ذاتی پول را آشکار میکند. در حقیقت از جهاتی حق با دراموند است. پول کاغذی به خودی خود بی ارزش است. به این فکر کنید که اگر در جزیرهای دورافتاده زندگی میکردید که در آن چیزی برای خرید وجود نداشت، حتی اگر میلیونها دلار پول هم داشتید باز هم هیچ ارزشی نداشت.
اما ما در چنین جزیرهای زندگی نمیکنیم. یک میلیون پوند را میتوان با طیف عظیمی از کالا مبادله کرد. مثلا میتوانیم چندین کامیون سیب یا حتی یک باغ بزرگ سیب بخریم که بتواند بچههای چندین مدرسه را تغذیه کند.
اگر بنیاد K یک کشتی تفریحی یا یک حلقه الماس به ارزش یک میلیون پوند را نابود کرده بود، احتمالا با واکنش کمتری مواجه میشد. اما چیزی را نابود کرده بودند که اساسا چک سفیدی برای محقق کردن رویاها و آرزوهای بسیاری از مردم بود. قابل درک است که چرا این کار با واکنشهای زیادی روبرو شود.
واکنش شدیدی که این دو هنرمند دریافت کردند از یک حقیقت ساده ناشی میشود.
آنهم اینکه ما پول را با معانی دیگری تداعی میکنیم. در حقیقت پول معنای خیلی بیشتری از یک کاغذ برای ما دارد. همیشه با پولی که داریم رویاپردازی میکنیم. در رویاهایمان تصور میکنیم که با پولی که داریم چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا زندگی بهتر، آسانتر و شادتری داشته باشیم. همیشه حسرت کسانی را میخوریم که از ما پولدارتر هستند.
پس معنای پول برای ما فراتر از یک کاغذ است و میتواند احساسات زیادی را در ما ایجاد کند.
نکته مهم اینجاست که خود پول مشکلی ندارد، اینکه ما اجازه میدهیم تا پول ناخودآگاه بر انتخابها، احساسات و حالتهای روانی ما تاثیر بگذارد، ایراد دارد.