پیتر دراکر در کتاب مدیر اثربخش یک راهنمای گامبهگام برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق پیشنهاد میدهد. شما با یاد گرفتن چند قانون و نکتهی مهم، هم تواناییهای رهبری خودتان را بهتر میکنید و هم از نقاط قوت کارمندانتان استفاده میکنید تا در نتیجه، کارایی کل سازمان بیشتر شود.
پیتر اف. دراکر، هم مشاور مدیریت است و هم استاد دانشگاه. او بیش از 35 کتاب در زمینهی مدیریت نوشته است.
یاد بگیرید چطور در سازمان خودتان یک مدیر کارآمد شوید!
امروزه خیلی از ما در شرکتها کار میکنیم؛ پس یاد گرفتن راههای موفق شدن در یک محیط کاری، یک مهارت خیلی مهم است. تبدیل شدن به یک مدیر اجرایی کارآمد دقیقاً به شما کمک میکند همین کار را بکنید. این کتاب توضیح میدهد که یک مدیر اجرایی کارآمد چطور تصمیم میگیرد و پشت تصمیمش میایستد، کارها را درست تقسیم میکند و درعینحال نقاط قوت خودش را میشناسد و میداند چه زمانی از آنها استفاده کند. از همهی اینها مهمتر، او میفهمد که زمان باارزشترین داراییاش است و درست از آن استفاده میکند. همچنین، مدیران اجرایی کارآمد با ایجاد ارتباط خوب و تشویق کارمندان به بهبود مهارتهایشان، از تیم خودشان پشتیبانی میکنند. این کار در نهایت باعث موفقیت همه میشود.
به مدیری که تحسینش میکنید فکر کنید. آیا این فرد آنقدر ماهر به نظر میرسد که انگار برای همین کار به دنیا آمده است؟ در واقع اینطور نیست. مدیران کارآمد، مهارتهای ذاتی و خدادادی ندارند؛ بلکه این مهارتها را در طول زمان کسب میکنند. این یعنی شما هم میتوانید یکی از آنها بشوید.
با تمرکز روی خودتان شروع کنید. مدیریت دربارهی تغییر دادن دیگران نیست؛ بلکه دربارهی الگو شدن با استفاده از رفتارتان است. یک مدیر کارآمد میداند چه کاری باید انجام شود، چطور ایدهها را عملی کند و چطور حس مسئولیت و پاسخگویی را در کل سازمان رواج دهد.
هری ترومن، رئیسجمهور آمریکا، یک نمونهی خوب از یک رهبر کارآمد است. وقتی ترومن در سال ۱۹۴۵ به قدرت رسید، میخواست روی مسائل داخلی تمرکز کند؛ اما فهمید که مسائل خارجی توجه بیشتری میخواهند. برای همین او روی سیاست خارجی تمرکز کرد و در آخر یکی از مؤثرترین رؤسای جمهور در سیاست خارجی در تاریخ آمریکا شناخته شد. این نوع نتایج عالی فقط وقتی ممکن است که خودتان را بهتر کنید و برای پیشرفت تلاش کنید. برای این کار، عملکرد خودتان را با دقت بررسی کنید. وقتی این کار منظم انجام شود، یک ابزار قوی برای بهتر شدن خودتان میشود. با مقایسهی نتایج نهایی با چیزهایی که اول انتظار داشتید، نقاط قوت خودتان را بهتر میفهمید و جاهایی را که نیاز به بهتر شدن دارند، مشخص میکنید.
بررسی عملکردتان همچنین نشان میدهد که آیا شما تصورات اشتباه دارید یا نه. برای مثال، ممکن است اشتباه تصمیم بگیرید و تصمیماتتان را بر اساس بالاترین یا مهمترین پیشنهادها بگیرید. فایدهی دیگر بررسی عملکرد، این است که به شما کمک میکنند تا نقاط ضعف واقعی خودتان را پیدا کنید؛ یعنی چیزهایی که واقعاً نمیتوانید آنها را بهتر کنید. با این کار، بهتر میفهمید که چه زمانی باید تصمیمگیریها را به دیگران بسپارید تا کارایی کلی بیشتر شود. پس، چه تغییرات مشخصی را میتوانید در زندگی روزمرهی خودتان ایجاد کنید که هم به شما و هم به سازمانتان کمک کند تا کارآمدتر عمل کنید؟