دو نوع مکالمه مهمی که هنگام راهاندازی یک کسبوکار پیشرو دارید، گفتگوهایی با مشتریان بالقوه و گفتگوهایی با سرمایه گذاران بالقوه است. کتاب تست مامان (2013) توصیه هایی را در مورد یافتن اطلاعاتی که واقعا از این جلسات به آن نیاز دارید ارائه میدهد و اطمینان حاصل میکند که کسبوکار شما پایههای محکمی برای موفقیت دارد.
راب فیتز پاتریک یک کارآفرین در حوزه تکنولوژی و شریک در شرکت Founder Centric است. این شرکت به دانشگاهها، کسبوکارها و استارتآپهای تحت حمایت اتحادیه اروپا کمک میکند تا برنامههای آموزشی استارتآپی بهتری طراحی و اجرا کنند.
بگذارید تست مامان تصمیم بگیرد که آیا ایده کسبوکار شما موفق است یا نه؟
اگر ایدهای عالی برای یک کسبوکار جدید دارید، احتمالا میخواهید بدانید که دوستان و خانواده، سرمایهگذاران بالقوه و مشتریان در مورد آن چه فکری میکنند. پس قبل از اینکه بخواهید کسبوکار جدیدتان را شروع کنید از آنها میپرسید، درست است؟
اما این اشتباه است! دوستان و خانواده شما ممکن است نظر واقعی خود را پنهان کنند زیرا میخواهند تشویقتان کنند. سرمایهگذاران نیز ممکن است فقط برای اینکه دیگر به صحبتهای شما گوش ندهند، ادعا کنند که از ایده شما خوششان آمده است. پس چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که ایده کسبوکار شما واقعا خوب است وقتی همه اطرافیانتان به شما دروغ میگویند؟
اینجاست که تست مامان وارد عمل میشود، مجموعهای از قواعد که به شما نشان میدهد آیا مردم واقعا فکر میکنند ایده شما خوب است یا اینکه مثل مادرتان فقط از شما حمایت میکنند و هر کاری که میکنید دوست دارند. پس قبل از اینکه پسانداز دانشگاه بچههایتان را روی کسبوکارتان هدر دهید، مطمئن شوید که نکات این کتاب را با دقت مطالعه میکنید.
بخش مهمی از مهارتهای کارآفرینی این است که سوالات درست بپرسید. سوالات خوب کلید توسعه و پیشرفت ایده شما هستند. به جای صحبت کردن درباره ایده خود، شروع به پرسش درباره نیازهای مشتریان خود کنید. از مشتریان بالقوه خود بپرسید که چه مشکلاتی دارند و به دنبال چه نوع راهحلهایی هستند. ببینید آیا شما در مسیر درستی برای ارائه چیزی هستید که به آن نیاز دارند یا خیر.
تصور کنید بازار هدف شما، مشتریانی است که مشکلی با نرمافزار اکسل دارند. اگر آنها بتوانند راه حلی ارزان و موثر برای این مشکل پیدا کنند، وقت و پول خود را برای تولید یک اپلیکیشن جایگزین اکسل هدر ندهید. آنها نیازی به آن نخواهند داشت.
پرسیدن سوالات خوب به شما کمک میکند که دادههای مناسبی جمعآوری کنید. دادههای «خوب» دادههایی هستند که به شما میگویند مشتریان شما به دنبال چه چیزی هستند و برای چه چیزی حاضرند پول بپردازند.
فرض کنید ایده شما یک اپلیکیشن پولی است که روزانه دستورپخت یک غذا به مادران خانهدار ارائه میدهد. صرفا پرسیدن اینکه آیا آنها به چنین اپلیکیشنی علاقه دارند، کافی نخواهد بود. در عوض، بپرسید آیا برای پیدا کردن دستورپخت غذاهای جدید دچار مشکل میشوند و چگونه به دنبال آنها میگردند؟ اگر مشتریان هدف شما بتوانند به راحتی دستورپخت آنلاین غذاها را پیدا کنند، احتمالا برای اپلیکیشن شما پولی پرداخت نخواهند کرد. این همان بازخوردی است که شما نیاز دارید.
از سوی دیگر دادههای «بد» هم شما را به اشتباه میاندازند. وقتی همکاران یا دوستان شما تعریفهای غیرصادقانه میکنند یا به خاطر اینکه نمیخواهند بیادب به نظر بیایند، به شما دروغهای سفید میگویند، این دادهها بد هستند. همچنین ممکن است اظهارات مبهمی در مورد سرمایهگذاری روی ایده شما در آینده کنند. این وعدههای پوچ را جدی نگیرید.