جلد کتاب خاستگاه ثروت

کتاب خاستگاه ثروت

چرا باید در مورد نظریه‌های اقتصاد کلاسیک تجدید نظر کنیم؟

نویسنده:
اریک دی بینهاکر
(Eric D. Beinhocker)
1 نفر در حال مطالعه این کتاب است.

کتاب خاستگاه ثروت در مورد ناتوانی نظریه‌های کلاسیک در توصیف اقتصاد است. این کتاب بیان می‌کند که در اقتصاد نباید انسان‌ها را به صورت افرادی معقول دید که همیشه از انگیزه شخصی خود پیروی می‌کنند. در مقابل باید اقتصاد را یک سیستم پیچده دید که مشابه تکامل موجودات زنده، خود را تغییر می‌دهد. در اقتصاد، محصولات و نظریه‌ها برای بقا با هم رقابت می‌کنند.

این کتاب برای چه کسانی مفید است؟

  • دانشجویان و اساتید اقتصاد
  • کسانی که به اقتصاد، علوم انسانی و کسب‌وکار علاقه‌مند هستند.
  • مدیران و سیاست‌مدارها

اریک دی بینهاکر مشاور ارشد مک‌کنزی و شرکا است. سابقه تحقیقاتی او در دانشگاه‌های هاروارد و ام‌آی‌تی در کنار مدیریت در شرکت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری تجارب ارزشمندی را برای او ایجاد کرده است.

خلاصه کتاب خاستگاه ثروت

حاوی 7 ایده کلیدی
The Origin of Wealth
The Radical Remaking of Economics and What It Means for Business And Society
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر کتاب خاستگاه ثروت

اقتصاد واقعا چگونه کار می‌کند؟

به نظر می‌رسد هر بار که روزنامه را ورق می‌زنید یا اخبار تماشا می‌کنید، اخباری در مورد اقتصاد می‌شنوید. به خصوص در دوران‌هایی که با بحران اقتصادی روبرو هستیم، دائما با ارقامی از بازار سهام، نرخ بیکاری، سیاست‌های اقتصادی، قیمت بنزین یا ورشکستگی برخی شرکت‌های بزرگ مواجه می‌شویم.

در تلویزیون صاحب نظران، سیاستمداران و متخصصان از «روش‌های قدیمی» انتقاد می‌کنند و ایده‌های تازه‌‌ای دارند که قطعا، صد در صد، بدون شک، تمامی مشکلات اقتصادی ما را حل خواهد کرد.

با این حال، همانطور که در این کتاب خواهیم آموخت، این ایده‌های بزرگ و انتقادهای تند، هنوز براساس تئوری‌های قدیمی اقتصادی سنتی پایه‌گذاری شده‌اند که ریشه در درکی نادرست از طبیعت انسان دارند و گاهی کاملا از واقعیت دور می‌شوند.

این واقعیت بسیار پیچیده‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد. سیاست‌های اقتصادی شبیه به فشار دادن یک دکمه برای تنظیم همه‌چیز نیست. بلکه توسعه اقتصادی بسیار پیچیده است و نمی‌توان آن را به راه‌حل‌هایی ساده تقلیل داد.

در این کتاب، با سازوکار اقتصاد، ارتباط آن با زندگی شما و آنچه می‌توانید برای داشتن آینده‌ای مثبت انجام دهید، آشنا خواهید شد.

ایده کلیدی 1

1نظریه‌های اقتصادی سنتی، غیرواقعی و ناکافی هستند

اگر در سال‌های اخیر اخبار دیده باشید، متوجه بحران‌های اقتصادی زیادی در سراسر جهان شده‌اید. برای مدیریت این مشکلات، سیاستمداران، اقتصاددانان و رسانه‌ها از رویکرد سنتی اقتصاد حمایت می‌کنند.

این رویکرد بر دو اصل متمرکز است:

اول، آن‌ها ادعا می‌کنند که اگر اقتصاد را به حال خود رها کنید، در نهایت با یافتن یک نقطه تعادل «خود را اصلاح می کند». اگر اقتصاد از بیرون تحریک شود (به عنوان مثال از طریق مقررات یا برنامه‌ریزی‌های جدید دولتی) قبل از رسیدن به یک نقطه تعادل جدید، وارد یک حالت نوسانی می‌شود. درست مثل یک توپ که اگر در یک کاسه بیفتد، قبل از اینکه در نهایت به حالت سکون برسد، بارها بالا و پایین می‌رود و در کاسه می‌چرخد و تا زمانی که کسی کاسه را تکان ندهد، توپ آرام خواهد ماند.

دوم، اقتصاد سنتی فرض می‌کند که انسان‌ها همیشه بر اساس منافع شخصی خود و به شکلی عقلانی عمل می‌کنند. با این حال، این فرض خود بر فرض دیگری استوار است: اینکه ما هنگام مشارکت در اقتصاد هیچ اشتباهی مرتکب نمی‌شویم، بلکه قبل از هر تصمیمی تمامی جوانب، از خرید خانه تا افتتاح حساب پس‌انداز را به دقت بررسی می‌کنیم.
این رویکرد اقتصادی سنتی همچنان در بین دولت‌ها و دانشگاهیان محبوب است، اما به هیچ وجه منعکس کننده دنیای واقعی نیست.

به عنوان مثال، اقتصاددان‌ها به اشتباه فرض می‌کند که همه تغییرات و شوک‌های وارده به اقتصاد از بیرون می‌آیند، بدون اینکه بدانند بسیاری از تغییرات اقتصادی ریشه در درون خود سیستم دارند.

رویکرد سنتی با این واقعیت که مردم موجوداتی منطقی و خودمحور نیستند، متزلزل می‌شود. ما اشتباه می‌کنیم، بر اساس انگیزه کوتاه‌مدت عمل می‌کنیم و گاهی اوقات منافع خود را برای نیازهای دیگران کنار می‌گذاریم.

واضح است که همین رویکرد قدیمی کافی نیست و ما به یک روش جدید نیاز داریم. روشی که می‌تواند پیچیدگی‌های زندگی اقتصادی ما را ساده‌تر کند.

ایده کلیدی 2

2تئوری سنتی اقتصادی از درک غیرعقلانی بودن و نوع دوستی انسان‌ها ناتوان است

احتمالا مثل بسیاری از افراد، شما هم خود را فردی منطقی می‌دانید که بر اساس تجزیه و تحلیل‌های هوشیارانه و عینی تصمیم می‌گیرد.

اما آیا شما واقعا همیشه منطقی هستید؟ مثلا اگر کسی شما را هل بدهد، چه واکنشی نشان می‌دهید؟ آیا در نهایت منطق احساسات و موقعیت خود را در نظر می‌گیرید و سعی می‌کنید اوضاع را آرام کنید؟ یا بدون فکر، شما هم به او حمله می‌کنید؟

ما انسان‌ها ربات‌هایی منطقی نیستیم. بلکه ما توسط غریزه‌هایی اولیه مانند نیاز به خوردن، خوابیدن، داشتن سرپناه و تولید مثل کنترل می‌شویم.

هیچ‌کدام از این موارد را نمی‌توان به ‌طور منطقی ارزیابی کرد، زیرا ممکن است ارزش آن‌ها را با پول یا مطلوبیت ارزیابی کنیم، با این وجود، این انگیزه‌ها عوامل محرک رفتارهای ما هستند. این محرک‌ها بر فعالیت‌های اقتصادی ما هم اثر می‌گذراند.

این مثال را در نظر بگیرید:

هنگام خرید یک ماشین جدید، چگونه تصمیم می‌گیریم؟ آیا ما کم‌ مصرف ترین یا سازگارترین ماشین با محیط زیست را انتخاب می‌کنیم؟ احتمالا نه. ما به احتمال زیاد ماشینی را انتخاب می‌کنیم که موقعیت اجتماعی ما را بهبود بخشد (یا شانس ما را برای موفقیت در زوج‌یابی حداکثر کند).

از سوی دیگر میل ذاتی به انصاف ما هم بر رفتار ما اثر می‌گذارد. انگیزه‌ای که نه تنها ما را به رفتارهایی غیرمنطقی سوق می‌دهد، بلکه باعث می‌شود از منافع شخصی خود نیز چشم‌پوشی کنیم.

این مثال را در نظر بگیرید:

شما در هواپیما در کنار یک تاجر و یک زن ثروتمند نشسته‌اید. بدون هیچ دلیلی، زن ثروتمند به شما 5000 دلار می‌دهد تا بین خودتان تقسیم کنید. اما یک مشکل وجود دارد. باید تاجر تصمیم بگیرد که پول چطور تقسیم شود و شما باید تصمیم او را بپذیرید یا اینکه انتخاب کنید هیچ پولی به شما نرسد.

او به شما 10 دلار پیشنهاد می‌کند و بقیه را برای خودش نگه می‌دارد. آیا با این پیشنهاد موافقید؟ به احتمال زیاد متوجه خواهید شد که این پیشنهاد چقدر ناعادلانه است، در نتیجه پیشنهاد را رد می‌کنید.

با این حال، کار منطقی این است که همان مبلغ اندک را دریافت کنید، زیرا هر چه باشد همان 10 دلار خیلی بهتر از هیچ است.

با این وجود، میل شما به انصاف بر عقلانیت شما غلبه می‌کند، حتی زمانی که یک موقعیت ناعادلانه ممکن است برای شما بهتر باشد.

ایده کلیدی 3

3در هر جامعه انسانی، یک نظام اقتصادی وجود دارد

اقتصاد اختراع انسان است. بنابراین، اگر بخواهیم اقتصاد را درک کنیم، باید آن را از طریق تاریخ بشر مطالعه کنیم. درست مثل تکامل گونه‌های طبیعی، شکل‌گیری اقتصاد نیز روندی طولانی و کند داشته است. تقریبا 2.5 میلیون سال طول کشید تا بشریت به سطح ثروتی که امروز دارد برسد.

همه‌چیز با اولین ابزار سنگی در حدود 2.5 میلیون سال پیش شروع شد، سپس در حدود 15000 تا 35000 سال پیش بشر به یک موجود شکارچی-جستجوگر تبدیل شد. در 250 سال گذشته، توسعه ماشین‌ها، اختراع برق و آغاز جهانی شدن منجر به افزایش چشمگیر پیچیدگی اقتصاد جهانی شده است.

درست مانند تکامل، هیچ شخص خاصی نبود که این فرآیند را در یک جهت خاص هدایت کند.

حتی تمام مدیران عامل، بانک جهانی و دولت‌هایی که اقتصاد را هدایت می‌کنند، واضح است که هیچ‌کس در راس اقتصاد جهانی 3.65 تریلیون دلاری نیست.

بخش دیگری از ویژگی‌های تکاملی اقتصاد توانایی آن برای شروع مجدد زندگی از هیچ است، در واقع هرجا جامعه‌ای وجود دارد، اقتصاد نیز وجود دارد.

این موضوع در یک دنیای مجازی به نام Sugarscape نشان داده شده است. این دنیای مجازی مملو از انسان‌هایی بود که برای پیروی از غرایز اولیه در یافتن غذا و تولید مثل برنامه‌ریزی شده بودند. دیری نپایید که این انسان‌ها یک سیستم سرمایه‌داری ابتدایی شامل تجارت منابع با یکدیگر تشکیل دادند تا به آن‌ها در رفع نیازهایشان کمک کنند.

شبیه همین اثر را در دنیای واقعی هم می‌توانیم ببینیم. به عنوان مثال، یکی از بزرگترین زباله‌دان‌های خارج از شهر مانیل، اقتصاد پیچیده‌ای را در خود جای داده است: زباله جمع کن‌ها زباله‌هایی خاص را پیدا می‌کنند، سپس با کمک واسطه‌هایی زباله را به شرکت‌های بزرگ می‌فروشند و شرکت زباله را بازیافت می‌کنند. زباله جمع‌کن‌ها هم از کالاهای تولیدی توسط این شرکت‌ها استفاده می‌کنند.

همانطور که می‌بینیم، اقتصادها طبیعی و خودکار هستند: دو ویژگی که نظریه‌های قدیمی نمی‌توانند آن‌ها را توضیح دهند.

ایده کلیدی 4

4تکامل اقتصادی عمدتا توسط تغییرات در فناوری و جامعه هدایت می‌شود

چرا برخی کشورها و اقتصادها بسیار باثبات‌تر از سایرین هستند؟ چگونه است که برخی در شرایط دشوار رشد می‌کنند در حالی که برخی دیگر در این شرایط از بین می‌روند؟ یکی از راه‌هایی که می‌توانیم به این سوالات پاسخ دهیم استفاده از نظریه پیچیدگی است.

این تئوری به جای اینکه اقتصاد را به عنوان یک سیستم منطقی و قابل پیش‌بینی نگاه کند، آن را به عنوان یک شبکه پیچیده تحت تاثیر عوامل متعدد می‌شناسند. برخی از این عوامل خارج از خود سیستم اقتصادی قرار دارند و تعامل بین این عوامل است که تعیین می‌کند یک اقتصاد قرار است شکوفا شود یا خیر؟

نظریه پیچیدگی، اقتصاد را به عنوان یک پازل می‌بیند که از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است:

یک قسمت از این پازل پیشرفت‌هایی نظیر فن‌آوری‌های جدید، ماشین‌های تولیدی یا بهبود شبکه‌های ارتباطی است. سپس تحولات اجتماعی اهمیت پیدا می‌کند که نشان‌دهنده تغییراتی در نحوه سازماندهی جوامع است که از شهرنشینی مردم تا تبدیل یک تجارت خانوادگی به یک شرکت بزرگ را شامل می‌شود.

در داخل یک کسب‌وکار تحولات اجتماعی و فناوری‌ها درهم تنیده می‌شوند. به عنوان مثال، تحولات صنعتی مانند موتور بخار، با تغییرات اجتماعی همزمان می‌شود، کار در کارخانه به جای کشاورزی در مزارع. این تغییر در محیط کار منجر به تغییرات اجتماعی بزرگتری مثل صنعتی‌شدن و شهرنشینی می‌شود.

با این حال، این تغییرات خطی نیستند و به انبوهی از رخدادهای ناشی از این تغییرات بستگی دارند. به عنوان مثال، یک کسب‌ و کار کوچک ممکن است با فروش بخشی از شرکت خود به سهامداران، برای خرید یک دستگاه جدید تامین مالی کند، شرکتی دیگر ممکن است ترجیح دهد مالکیت خود را حفظ کند و در عوض وام بگیرد.

درست مشابه تکامل، این استراتژی‌ها با یکدیگر رقابت می‌کنند: موفق‌ترین‌ها باقی می‌مانند و آن‌هایی که شکست می‌خورند منقرض می‌شوند.

این روند رونق و رکود، دارای نوعی آزمون و خطا است که اقتصاد را پیش می‌برد. یعنی آن‌طور که اقتصاددانان سنتی ممکن است خیال کنند، پیشرفت دارای یک روند ثابت نیست.

ایده کلیدی 5

5ثروت به شرایط اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد

تشخیص اینکه چه کسی ثروتمند است، دشوار نیست. ثروتمندان لباس‌های مارک‌دار می‌پوشند و ماشین‌های شیکی دارند. این تصور ما از ظاهر ثروت است، اما ممکن است این ویژگی‌ها برای همه یکسان نباشد.

تصویر ثروت در فرهنگ‌های مختلف یکسان نیست. در جوامع غربی، ثروت شما با آنچه می‌توانید با موجودی بانکی خود بخرید اندازه‌گیری می‌شود. چیزهایی مثل غذا، خانه یا حتی یک ماشین اسپرت قرمز. اگر توانایی خرید این چیزها را ندارید، «فقیر» در نظر گرفته می‌شوید.

با این حال، اگر از فردی از یک فرهنگ دیگر بپرسید که ثروت به چه معنا است، ممکن است جواب کاملا متفاوتی بگیرید. در بسیاری از جوامع سنتی، ثروت بر حسب کالاهای فیزیکی یا حتی دام سنجیده می‌شود. به عنوان مثال، در یک قبیله ماسایی که در دشت‌های کنیا و تانزانیا زندگی می‌کنند، ثروت شما بر اساس تعداد گاوهایتان تعیین می‌شود.

در عشایر غرب آسیا، که برای زنده ماندن به شترها وابسته هستند، مردی که شتر نداشته باشد بدبخت محسوب می‌شود و بدون توجه به موجودی حساب بانکیش عملا نمی تواند ازدواج کند.

علاوه بر این، ثروت همیشه ثابت نیست و اگر اقتصاد دستخوش تغییرات شود، به راحتی می‌تواند نوسان کند.

به عنوان مثال، اگر تورم بالا وجود داشته باشد، ارزش پولی که در اختیار دارید کاهش می‌یابد و ممکن است ثروت شما یک شبه کاهش یابد.

تورم فقط یک پدیده مدرن غربی نیست. برای ماسایی‌ها نیز ارزش یک گاو بر اساس شرایطی مانند آب و هوا، نرخ زاد و ولد گاوها و همچنین تقاضا برای محصولات دامداری تغییر می‌کنند.

ما نمی‌توانیم تنها با بررسی پول، ماهیت ثروت را درک کنیم. بلکه باید به جامعه و فرهنگ به عنوان یک کل نگاه کنیم تا بفهمیم چه چیزی برای چه کسی ارزشمند است.

ایده کلیدی 6

6ثروت خلق نمی‌شود بلکه تکامل می‌یابد

چگونه ثروت در جوامع افزایش می‌یابد؟

موثرترین راه، ایجاد محصولات و خدماتی است که به بهترین وجه با نیازهای جامعه مطابقت داشته باشد. با چنین محصولاتی، این احتمال وجود دارد که مردم ثروتمند شوند!

خلق ثروت از سه قانون تکامل پیروی می‌کند: تمایز، انتخاب و تقویت.

در طبیعت، این قوانین به این صورت عمل می کنند: یک موجود دچار یک جهش ژنتیکی می‌شود. بدن این موجود به نوعی تغییر می‌کند که از بقیه گونه متمایز شود. وقتی این تغییرات، موجود را برای زنده ماندن و تکثیر مناسب‌تر کند، آن ژن نسبت به دیگران برتری پیدا می‌کند. به این ترتیب، افرادی که این ژن را داشته باشند، تکثیر آسان‌تری خواهند داشت. درنتیجه این جهش در سراسر سیستم پخش می‌شود.

همین قوانین در خلق یک محصول موفق حاکم است. به پیراهنی که در حال حاضر پوشیده‌اید نگاه کنید. این پیراهن به یکباره در فروشگاه به شکل نهایی خود ظاهر نشده است. بلکه این لباس محصول چند فرآیند مختلف است: ابتدا یک نفر چندین پیراهن طراحی کرد و تعدادی از آن‌ها برای تولید انتخاب شدند. سپس آن‌ها بر روی گروه‌های مختلف آزمایش شدند، سپس تصمیم گرفتند کدام پیراهن به بازار عرضه شود.

این پیراهن‌ها سپس به فروشگاه‌های جداگانه ارسال شدند. فروشگاه‌ها از تمام مدل‌ها استقبال نکردند، آن‌ها در بین طرح‌ها، موراد خاصی را انتخاب‌ کردند. در نهایت، شما تصمیم گرفتید که از بین تمام پیراهن‌های موجود در بازار کدام یک را بخرید.

اگر در هر نقطه‌ای از این مسیر، شرکت فکر می کرد که محصولش موفق نخواهد شد، آن را کنار می‌گذاشت و در نتیجه، این محصول «منقرض» می‌شد. این مثال، یک فرآیند پیچیده از انتخاب و سازگاری است که باعث ایجاد ثروت در یک جامعه می‌شود.

ایده کلیدی 7

7ما می‌توانیم با فعالیت اقتصادی خود، جامعه خود را به سمت بهتر شدن سوق دهیم

ممکن است خیلی‌ از افراد اقتصاد را پیچیده و کسل‌کننده بدانند، اما دلیل خوبی وجود دارد که اخبار اقتصادی تا این حد در رسانه‌ها پوشش داده می‌شود. این اتفاق نتیجه مستقیم اهمیت زیادی است که اقتصاد برای جامعه دارد و دقیقا به همین دلیل، ارزش آن را دارد که برای درک آن تلاش کنیم.

برای شروع، اقتصاد نقش مهمی در سیاست ایفا می‌کند. یکی از مهم‌ترین وظایف دولت‌ها بدون شک تقویت، تضمین، توسعه و بهبود اقتصادی است.

این کار آسان نیست و به ظرافت زیادی نیاز دارد: مداخله و برنامه‌ریزی بیش از حد دولت می‌تواند اقتصاد را غیررقابتی و تنبل کند، در حالی که دخالت بیش از حد اندک هم می‌تواند منجر به بحران مالی شود.

سیاست‌های اشتباه، نرخ بیکاری بالا و تمایل اندک به مصرف، منجر به نارضایتی از دولت خواهد شد. همین اضطراب منجر به توسعه سیستم‌های سیاسی شبیه به کمونیسم شد، کشوری که با یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده تلاش می‌کند تا ثروت به طور مساوی بین مردم تقسیم ‌شود.

با این حال، تاثیر اقتصاد به سیاست محدود نمی‌شود. حتی روشی که پول خود را خرج می‌کنید می‌تواند دنیا را تغییر دهد.

زیرا فرآیندهای اقتصادی به عملکرد مشتریان بستگی دارد. هرچه مشتریان بیشتری یک محصول خاص را خریداری کنند، این محصول بیشتر تولید می‌شود، برندهای شناخته شده بیشتری به وجود می‌آیند و شرکت‌ها قدرت بیشتری به دست می‌آورند.

بنابراین، اگر می‌خواهید جهان تغییر کند (مثل حفاظت از محیط زیست) باید الگوی مصرف خود را عوض کنید. یعنی باید به محصولاتی که می‌خرید و رفتار شرکتی که آن را تولید می‌کند، فکر کنید.

به عنوان مثال، خرید کالاهای حامی محیط زیست به مشاغلی که به محیط زیست آسیب می‌زنند نشان می‌دهد که مردم رفتار آن‌ها را تحمل نمی‌کنند. در نتیجه سود کمتری به دست می‌آورند. برای رقابت، آن‌ها هم باید رفتار خود را تغییر بدهند.

ما از طریق اقتصاد قدرت زیادی برای شکل دادن به جامعه داریم. اما برای انجام این کار، ابتدا باید پیچیدگی‌های آن را درک کنیم.

خلاصه نهایی

پیام کلیدی کتاب

رویکردهای سنتی اقتصاد نمی‌توانند تحولات جهان پیچیده را توضیح بدهند. برای درک اقتصاد، باید آن را به عنوان یک سیستم پیچیده و در حال تحولی نگاه کنیم که بر جامعه و سیاست تاثیر می‌گذارد.

نظرات و دیدگاه‌های شما
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر سایمون سینک
اثر بنجامین گراهام
اثر جیمز ماهافی
اثر فیلیپ کاتلر، هرماوان کارتاجایا، ایوان ستیاوان
لوگوی اکوتوپیا کامل