اپیزود شماره 14
فصل اول

شاپور بختیار

آخرین امید اصلاحات دیرهنگام

کاور اپیزود چهاردهم پادکست اکوتوپیا - شاپور بختیار

معرفی اپیزود شاپور بختیار

در این اپیزود داستان شروع اصلاحاتی دیرهنگام رو باهم بررسی میکنیم، داستان غم‌انگیز حکومت شاپور بختیار که عمر دولتش فقط به ۳۷ روز انجامیدبختیار بهترین گزینه در بدترین زمان ممکن بود!

 

فایل صوتی اپیزود 14

اگر انقلاب های مختلف تاریخ را بررسی کنیم، موضوع جالبی به نام اصلاحات را در آنها می‌بینیم. عموما حکومت‌ها در اصلاحات به مشکل برمی‌خورند.
اصلاحات زودهنگام را متصلان به قدرت، قبول نمی‌کنند اما وقتی مملکت دچار مشکلات جدی میشود، حکومت شروع به اصلاحات و تغییرات می‌کند. اما نکته این است که اصلاحات دیرهنگام نیز جوابگو نیست و مردم زیربار این اصلاحات نمی‌روند چراکه یک مدل باج تلقی می‌شود.
نکته مهم اینجاست هرچقدر اصلاحات دیرتر انجام شود، مثل فنری است که بیشتر و بیشتر فشرده می‌شود و بطور ناگهانی با فشار زیاد رها میشود‌.
اپیزود امروز نیز درمورد نمونه آی از اصلاحات است که خیلی دیر انجام شد. راجع به چند ماه قبل از سال ۵۷ صحبت میکنیم. زمانی که یک نفر آمد تا حکومت پهلوی را اصلاح کند اما بسیار دیر شده بود و عمر دولت این آدم به تنها ۳۷ روز وصال داد.
امروز درباره شاپور بختیار صحبت میکنیم.
یکی از ایرادات اساسی عموم مردم تعصب است.
تعصب روی هرچیزی و هرکاری بد است؛ به خصوص تعصب روی سیاستمداران.
برخی تصور می‌کنند حکومت پهلوی بی عیب و نقص بود و همه چیز به بهترین نحو اداره می‌شد و از اروپا و آمریکا درحال سبقت گرفتن بودیم و اگرهم حکومت پهلوی سرنگون شده بخاطر حسادت کشورهای دیگر بوده. اما واقعیت این است که هرحکومتی کارهای درست و غلط زیادی انجام داده است.
انقلاب یک فرآیند یک شبه نیست. بلکه تدریجی هستند و در اثر سالها اشتباهات سیاستمداران و مسئولین شکل می‌گیرد. سقوط پهلوی نیز از این قاعده مستثنی نبود.
پهلوی از اوایل دهه ۳۰ اشتباهاتی داشت که نارضایتی مردم را بالا برد.
سیاستمداران وقتی موفقیت های جدی بدست می آوردند توهم قدرت به آنها دست می‌دهد و فکر نمی‌کنند مدیران اجرایی خوب باعث این موفقیت ها شده اند.
یا عوامل خارجی مثل قیمت نفت‌ و… باعث خوب شدن شرایط شده است. اما فکر می‌کنند عملکرد ایده آل آنها نتیجه تصمیم های شخصی‌شان بوده نه عامل خارجی دیگری.

در دهه ۴۰، ایران موفقیت های چشمگیر زیادی داشت که نتیجه مدیریت امثال عالیخانی بود. دورانی که ایران زمان به ژاپن خاورمیانه تبدیل شده بود.تورم ۲ونیم درصدی و رشد اقتصادی ۱۱ درصدی به مدت ۱۰ سال برای ایران رقم خورد‌ خیلی از صنایعی که الان داریم، نتیجه شرایط آن زمان است.
این موفقیت‌ها باعث اتفاقی عجیب شد؛ توهم قدرت سراغ شاه آمد و او را مغرور و لجبازتر از قبل کرد.
همین عامل باعث شد اشتباهات بصورت دومینو وار تکرار شوند و اتفاقات خوب رقم نخورد.
اتفاقات اقتصادی تنها عامل شکل‌گیری انقلاب ها نیستند و تنها سرعت آنرا بالا می‌برند.
پهلوی دوم علی‌رغم کارهای مثبتی که انجام داد، اشتباهات بزرگی نیز داشت. مثلا علی امینی را که آخرین نخست وزیر نسبتا مستقل بود را کنار گذاشت و چاپلوسانی مثل هویدا را جایگزین او کرد.
یا برای مثال اشتباه دیگر این بود که در دهه ۴۰ به اسدالله اعلم، وزیر دربار؛ فردوست، وزیر اطلاعات و معینیان دستور می‌دهد که قبل از انتخابات لیست نمایندگان مجلس دوره بعد را تهیه کنند و میخواستند افراد دست‌نشانده خود را سرکار بگذارند.
پهلوی در بهمن‌۵۷ سقوط نکرد؛ بلکه زمانی سقوط کرد که در سودای ساختن کشوری مدرن بود بدون اینکه به ابتدایی ترین الزامات آن توجهی کند؛ یعنی مشارکت سیاسی عموم مردم.
حتی جائی‌که نیاز به نظر تخصصی و کارشناسانه داشت، خود شاه عقلش را از کارشناسان بالاتر می‌دانستند و روی تصمیماتش پافشاری میکرد.
محمدرضا شاه ۲۵ سال کارهای زیادی انجام داد که کارهای خوبی هم در کارنامه اش وجود دارد.  اما توهم قدرت، اجازه بقا را از او گرفت.
این نارضایتی ها تا جایی بالا گرفت که صدای اعتراض مردم به گوش شاه رسید و بالاخره، به فکر اصلاحات افتاد. ولی خیلی دیر شده بود.
حالا کار به جایی رسیده بود که شاه غرور خود را کنار بگذارد و در تلویزیون حاضر شود و صحبت خود را با این جمله آغاز کند: صدای انقلاب شما را شنیدم.

هرچند شاه متوجه اشتباهاتش شده بود؛ اما دیر بود.
نمیتوانست شرایط را به خالت قبل برگرداند برای همین اوایل پاییز ۵۷، بختیار را به دربار احضار کرد.
حالا دیگر خود شاه، شخصا از بختیار خواست تا کابینه خود را تشکیل دهد. شاه به قدری اوضاع را وخیم میدید که ترجیح میداد هرچه زودتر این دولت شکل بگیرد.
به بختیار گفت هرچه سریعتر دولت را تشکیل بده. و بختیار کمتر از ۱۰ روز کابینه خود را تشکیل داد.
بختیار سیاستمدار باهوشی بود؛ اما چطور کسی که باسواد است و سیاست و اقتصاد را میفهمد و از مشکلات جامعه باخبر است، چرا باید دولت تشکیل دهد؟
بختیار خود پاسخ میدهد: تصور میکردم وقتی مردم ببینند این دولت با دولت قبلی متفاوت است و مطالباتشان جدی دنبال میشود، آرام میشوند.
بختیار میگفت؛ یک نفر باید فداکاری میکرد. اگر از بین میرفتم؛ خودم از بین میرفتم اما اگر موفق میشدم یک مملکت موفق میشد.
بختیار وقتی دولت را در دست گرفت، از اولین وارهایی که کرد این بود که شاه راه قانع کرد مسئولیتی در اجرا نداشته باشد. ساواک را منحل کرد و زندانیان سیاسی را آزاد کرد.
حتی به شاه اجازه دخالت در انتخاب وزرا را نداد.
بختیار همان اول کار از شاه درخواست کرد ایران را ترک کند. او در خاطراتش مینویسد؛ برای پایین آوردن التهابات عظیمی که در مملکت پیدا شده و بر اثر دخالت های مستمر سلطنت در تمام امور راهی جز این ندیدم.
بختیار امید زیادی داشت؛ اما امیدی که واهی بود. او به مجلس میرود و سخنرانی میکند. او انید داشت کشور را به کشوری سوسیال-دموکرات تبدیل کند.
او بسیار به دموکراسی و ازادی بیان اعتقاد داشت.
در اولین روزای نخست وزیری، نمایندگان کیهان و اطلاعات و چندین روزنامه دیگر را به خانه خود دعوت می‌کند و به آنها میگوید شما آزادید هرچیزی بخواهید، بنویسید و تا زمانی که اینجا هستم، این آزادی را تضمین میکنم.
او در سخنرانی‌های خود میگفت؛ تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و رهایی از تنگناها و دشواری های آینده، ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی، آزادی بیان و قلم و آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت تبعیدشدگان سیاسی است که هرکدام مایل بودند می‌توانند برگردند.
او معتقد بود آدم سیاسی نباید زندانی شود چون گناهی نکرده است.
علاوه بر تمامی موارد، تلاش می‌کرد انصاف را رعایت کند و کار افراطی انجام ندهد.
مثلا میگفت؛ ساواک اشتباهات زیادی انجام داده است. افراد فاسد زیادی هم هستند که باید محاکمه شوند.
اینکه‌ بگوییم هرکس در ساواک بوده است باید مجازات و اعدام شود، درست نیست و بی انصافی است.
نباید با این کار از افراط به تفریط برسیم.

او بسیار جدی پای اصلاحات ایستاده بود و نیز به شعارهای خود واقعا عمل میکرد‌.
اما هرچقدر تلاش می‌کرد شرایط داخل را نرمال کند و وعده های خود را عملی کند، در پاریس آقای خمینی وجود داشت که وعده های دیگری میداد و مردم وعده های او را باورپذیرتر می‌دانستند.
بسیار تلاش کرد تا دیداری با آقای خمینی داشته باشد. حتی سراغ بازرگان، مطهری و بهشتی می‌رود و با آنها مشورت می‌کند و آنها نیز می‌گویند ایده بسیار خوبی است. بر همین اساس نامه ای به آقای خمینی می‌نویسد که در پاریس دیداری داشته باشند که البته این دیدار هیچوقت انجام نشد و شب قبل از رفتن به پاریس، این دیدار لغو می‌شود. خود بختیار میگوید کسانی مثل بنی صدر و منتظری تمام تلاش خود را کردند که دیدار صورت نگیرد و مسیر انقلاب آسیبی نبیند.
مردم از رژیم قبلی دل کنده بودند و زیر بار اصلاحات دیرهنگام نمی‌رفتند و دولت هرچقدر تلاش می‌کرد آزادی های بیشتر به مردم دهد، مردم دولت را به عقب نشینی بیشتر هدایت می‌کردند.
آقای خمینی به ایران بازمیگردد و با مهدی بازرگان دولت مجدد تشکیل می‌دهد. اما بختیار بیخیال نشد و پای حرفه‌ای خود ایستاده بود و میگفت کسی که یک روز بیشتر ادامه دهد، برنده است.
اما در واقعیت از وقتی آقای خمینی به ایران امد، دولت بختیار، دیگر قدرتی نداشت. قدرت واقعی در خیابان بود.
اینجا زمانی بود که قره باغی هم وارد عمل شده و ارتش هم اعلام بی طرفی می‌کند و زمان دولت از دست بختیار خارج می‌شود و چیزی به نام دولت وجود نداشت.
درنهایت بختیار به هر طریقی بود، به کمک فرانسوی ها از ایران خارج شد و از اولین منتقدان جدی بعد از انقلاب بود.
او خارج از ایران، نهضت مقاومت ملی را تشکیل می‌دهد اما خیلی کار خاصی نمیتواند‌ انجام دهد‌. در زمانی که در پاریس بود نیز ۲ بار مورد‌حمله و ترور قرار میگیرد که در نهایت در ۱۵ خرداد ۱۳۷۰، به منزل او حمله می‌شود و با ضربات چاقو، کشته می‌شود.
روی سنگ قبر او شعری را می‌نویسند که زمانی که زنده بود، زیاد میخواند:
من مرغ طوفانم؛ نیندیشم ز طوفان؛ موجم؛ نه آن موجی که از دریا گریزد.

او معتقد بود دلیل اصلی شکست دولتش این بود که خیلی دیر شده بود. او بهترین‌ گزینه در بدترین زمان‌ ممکن بود. اگر تنها ۳ ماه به نخست وزیری میرسید؛ شاید تاریخ طور دیگری رقم می‌خورد.

اکثریت مردم حتی قشر روشن فکر جامعه نیز موافق انقلاب بودند و اینطور بود که انقلاب شکل گرفت. چراکه شاه و همراهانش زیر بار اصلاحات زودهنگام هنگام را که می‌شد در دهه ۳۰ یا ۴۰ انجام داد، نرفتند. اصلاحات دیر هنگام هم که می‌خواستند انجام دهند را مردم زیر بار آن نمی‌رفتند.

به زودی منابع اضافه می گردند ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود درباره مغالطه‌ها و باورهای عمومی اشتباهی مرتبط با خیریه حرف می‌زنیم و اصول و آسیب‌های جدی بررسی می‌کنیم …
این اپیزود درباره یکی از بزرگترین خاندان‌های کارآفرینی در ایران، خاندان لاجوردی است که چهار نسل کارآفرینی کردند و صنعت …
در این اپیزود از تولد استالین و نحوه به قدرت رسیدن و شیوه حکمرانی و درنهایت استالین زدایی در شوروی خواهیم گفت. کسی که با نهایت توان تلاش کرد …
در این اپیزود درباره این صحبت می کنیم که چرا تعدد انتخاب به ما آسیب وارد می‌کند و کیفیت تصمیم و زندگی ما را کاهش می‌دهد …
لوگوی اکوتوپیا کامل