اپیزود شماره 43
فصل اول

تقسیم ارث

چرا باید ارث را قبل از مرگ تقسیم کرد؟!

کاور اپیزود چهل و سوم پادکست اکوتوپیا - تقسیم ارث

معرفی اپیزود تقسیم ارث

یکی از باورهای غلط و راجی که وجود دارد و تقریبا همه افراد هم همین مدل عمل می‌کنند این است که میراث خود را تا زمانی که زنده هستند تقسیم نمی‌کنند و میگذارند تا بعد از مرگشان به وراث برسد.

این یک خطای بسیار بزرگ است که تبعات و مشکلات بدی هم ایجاد می‌کند در این اپیزود در مورد همین موضوع صحبت کردیم.

فایل صوتی اپیزود 43

بدون اغراق می‌توان دهه ۹۰ را در ابران دهه سیاه اقتصادی نام گذاری کرد‌. دورانی که تحریم و کرونا و سیل و زلزله انفاق افتاد و متاسفانه مدیریت ضعیفی هم داشتیم. این دو عامل به معنی واقعی باعث شکل‌گیری یک فاجعه اقتصادی به تمام معنا شد.
دورانی که عدد و ارقام نشان میدهند از ۸ سال جنگ هم بدتر بوده است.
تورم و شرایط اقتصادی در این دهه از دوران جنگ هم بدتر بود.
دورانی که شوک های اقتصادی و تحریم داشتیم؛ چند دوره جهش قیمت مسکن و ارز و خودرو و حتی خوراکی های مصرفی را دیدیم و این‌ها باعث شد در جامعه فاصله طبقاتی خیلی زیادی شکل گیرد.
کسانی که دارایی داشتند، با تورم داراییشان رشد کرد. مثلا کسی که بنز ۴۰۰ میلیونی خریده بود؛ الان ماشین او حدود ۱۵ میلیارد تومان است.
قبلا میشد برای کالاها و نیازهای ضروری مثل مسکن برنامه ریزی کرد و با برنامه ریزی درست مال می‌شد خانه خرید.
ولی کسی که دارایی نداشت فقیرتر شد.
حالا کسانی را درنظر بگیرید که در این دوران تازه وارد بازار کار می‌شوند.
یا می‌خواهند ازدواج کنند.
نمیتوانند این کارها را انجام دهند‌.
حرفهای رویا فروشان را دور بریزید؛ اگر الان کسی حامی مالی نداشته باشد، پیشرفت برای او در زندگی خیلی سخت و نشدنی است.

در این اپیزود روی صحبت ما با پدرمادرهایی است که تا جایی که می‌توانند باید هوای بچه های خود را داشته باشند.
خیلی از پدرمادرها هنوز هم باور ندارند چقدر شرایط بد است و به این فکر می‌کنند بچه‌هایشان باید مثل خودشان سختی بکشند تا موفق شوند‌.
همین تفکر باعث شده اگر هم پولی دارند به چها ندهند‌.
در این اپیزود راجع به تفکر غلطی که نهادینه شده است حرف میزدیم. راجع به مفهوم مهمی به نام ارث.
می‌خواهیم راجع به این حرف بزنیم که چرا باید ارث را قبل از مرگ تقسیم کرد.
لطفا تا آخر این اپیزود عینک تعصب را کنار بگذارید.

شرایط اقتصادی ایران همانطور که گفتیم در دهه ۹۰ آثار بدی به جا گذاشت.
با اینکه می‌دانیم تورم بالا رفته و شکاف طبقاتی بیشتر شده و قدرت خرید مردم هم به همان میزان کمتر شده ولی با این‌حال در رفتارهایمان طور دیگر نشان می‌دهیم. به خصوص نسل پدرها و پدربزرگ‌ها ما.
کسانی که هنوز فکر می‌کنند اگر خودشان توانستند با یک شغل کارمندی صاحب خانه و ماشین شوند، پس نسل الان هم می‌توانند!
خیلی از این افراد خودشان را نسل سوخته و اسطوره قناعت و پول جمع کردن می‌دانند و معتقدند جوانان ایم نسل، پررو و متوقع و تن پرور شده اند‌.
این درحالی است که چرخ روزگار برای نسل قبلی ما خیلی خوب چرخیده است. یعنی باعث شده آنها در زمان درست، در جایگاه درست باشند و شانس بیاورند.
نسلی که در دورانی وارد بازار کار شدند که در عین درآمد بالایی که داشتند، تورم خیلی زیادی را به نسبت امروز تجربه نکردند و قدرت خریدشان خوب بود.
نسل پدران را نگاه کنید. کسانی که دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ وارد بازار کار شدند. با توجه به قدرت خرید بالا و تورم نسبتا پایین آن دوران، این نسل تمام منابع را مثل سهام و طلا و دلار و ملک ارزان را خریدند و جمع کردند و قدرت را بدست گرفتند.

اواسط دهه هشتاد که کم کم بازنشسته میشدند، حداقل حقوق در سال ۸۵، ۱۸۳ هزار تومان معادل ۷ ربع سکه بود که اگر به پول امروز مقایسه کنیم، عدد آن بالای ۷۰ میلیون تومان می‌شود و این درحالی است که الان حداقل حقوق ۷میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است.
یعنی کارمند ساده ای که حداقل حقوق را میگیرد، قدرت خریدشان کمتر از یک دهم کسی است که سال ۸۵ کار می‌کرده است.
یا اگر دقت کنید میبینید تا همین ۱۰ سال پیش افراد می‌توانستند خانه بخرند اما این‌کار الان به یک رویای کاملا غیرقابل دسترس تبدیل شده است.
یک شاخص مهم در تحلیل بازار مسکن داریم که به آن طول دوره انتظار خرید مسکن می‌گویند.
این شاخص می‌گوید اگر کسی بخواهد یک خانه ۷۵ متری جای متوسط تهران بخرد و حداقل حقوق اعلامی را دریافت کند و ماهی یک سوم حقوقش را با این شرط که ارزش پولش حفظ شود کنار بگذارد، چند سال باید صبر کند تا بتواند این خانه را بخرد.

تا همین چند سال پیش این عدد حدود ۲۷ بود‌ و منطقی هم بود. یعنی یک کارگر ساده با حداقل حقوق می‌توانست با پس انداز یک سوم آن و حفظ ارزش پول؛ ۲۷ سال بعد یک خانه ۷۵ متری جای متوسط شهر بخرد و موقع بازنشستگی با پس اندازش می‌توانست این خانه را بخرد اما الان این عدد به بالای ۲۶۰ رسیده است.

یعنی شما باید ۲۶۰ سال کار کنید؛ ماهیانه ۱ سوم حقوقشان را کنار بگذارید تا شاید بتوانید خانه بخرید. حالا اگر  یک نفر کل حقوقش را دست نزند هم باید ۸۰ سال کار کند تا شاید بتواند آن را بخرد که خب این نشدنی است و رسما خرید خانه به رویا تبدیل شده.
همه اینها در کنار این است که نسل قبلی ما در کنار بازنشسته شدن با پول سنواتشان می‌توانستند خیلی کارها کنند مثلا ماشین خوب بخرند، سفر خارجی روند و…
حقوق و درآمد خوب در کنار شرایط اقتصادی با ثبات‌تر از امروز باعث شد فاصله ثروت نسل قبل با نسل مل زیاد شود.
ینی از علل اصلی تنش بین دو نسل همین است. نسلی که خود را اسطوره قناعت و تلاش می‌داند و دائما بچه‌هایش را نصیحت می‌کند ما خواستیم و توانستیم و شما تنبلی میکنید!
وگرنه شما هم می‌توانید به این دارایی ها برسید. نسلی که خودش با حقوق ثابت و بیمه دائما بچه‌هایش را نصیحت می‌کند استارتاپ ها را رها کنید؛ از رویا بیرون آیید؛ اینها برایتان نان و آب نمی‌شود و دنبال جایی باشید که بیمه شوید!

نسل فعلی نه تنها تنبلی نیستند بلکه خیلی پرکار تر و پرتلاش تر از نسل قبل خود شده اند؛ مخصوصا خانم‌ها.
قبلا یک نفر درخانه کار میکرد و خرج کل خانواده را می‌داد و ماشین میخرید و مسافرت میرفت و برای روز مبادا هم پس انداز میکرد و خانم خانه به خانه داری مشغول بود‌.
ولی الان چه اتفاقی افتاده؟

علاوه بر اینکه زن و شوهر هر دو تمام وقت کار میکنند، همه کارهایی که نسل قبل می‌کردند مثل تمیز کاری و پخت و پز هم خودشان انجام می‌دهند و نکته اینجاست آخر ماه هم چیزی برایشان باقی نمی‌ماند که بخواهند برای روز مبادا پس انداز کنند.
نسل الان خیلی از نسل قبل با سوادترند.
نسل گذشته خیلی نیازی به تحصیلات بالا نداشت و با مدارکی مثل دیپلم و سیکل وارد بازار کار شدند چون فضای کار خوب برایشان مهیا بود.
ولی الان سطح تحصیلات نسل فعلی بالاتر از گذشته است.
۵۰ درصد کارهای دنیا در دست نسلی است که فقط ۱۰ درصد ثروت را در اختیار دارد.

در ایران شرایط اقتصادی در دوران محدودی خوب بوده‌.
و همه خودشان را نسل سوخته می‌دانند که البته این را رد نمیکنم ولی نسل فعلی واقعا مظلومند‌.
کسلی که جنگ را ندیدند اما شرایط اقتصادی بدتر از جنگ را تجربه کردند.
واقعا باید هوای این نسل را داشت.

چون در این شرایط دردناک وقتی یک نفر ببیند علی‌رغم این همه تلاش و درس خواندن، منابع در دست نسل قبلی است و هر چقدر تلاش کند امکان ندارد سطح زندگی معادل پدرانش را داشته باشد، باید صبر کند تا شاید روزی به او ارثی برسد و شرایطش بهتر شود.

کتاب زندگی بدون حسرت اثر آقای بیل پرکینز:  وی جلو دین کتاب نوشته چطور از پول و زندگی بهره بیشتر ببریم؟
کتابی است که ۶۰ ۷۰ درصد مطالب آن به درد ما ایرانی ها نمی‌خورد ولی کتاب خوبی است.
به درد کسانی می‌خورد که واقعا ثروتمند هستند.
در این کتاب پژوهش‌های زیادی انجام شده است و به موارد زیادی رسیده اند که باعث می‌شود آدم‌ها از پولشان لذت نبرند.
یکی از مهمترین عواملی که به آن اشاره می‌شود ارث است.
در این کتاب می‌گوید خیلی از مردم زندگی را مثل بازی کامپیوتری می‌بینند و فکر می‌کنند هرچقدر سکه بیشتر جمع کنند بیشتر امتیاز دارند.
اما واقعیت چیز دیگری است. پول و ثروت تا حد مشخصی می‌تواند رفاه و لذت از زندگی ما را تامین کند.
بالاتر از آن خیلی در سطح رفاه ما تغییری ایجاد نمی‌شود.
آقای پرکینز می‌گوید آدم‌ها مدام سکه جمع می‌کنند؛ بدون لحظه ای فکر کردن به اینکه آن پولها قرار است چه چیز عایدشان کند؟
اگر واقعا شما زمان زیادی صرف جمع آوری سکه کنید ولی در حالی بمیرید که خیلی هم بهره ای از آن پول نکردید این سکه های اضافه تر باعث شده ساعت‌های پر ارزش عمرتان را بیهوده تلف کنید.
اگر شما در حالتی بمیرید که ۱ میلیون دلار یا ۵۰ میلیاردتومان پول در حسابتان باشد یعنی شما تجربه ها و لذتهایی در زندگی به ارزش ۵۰ میلیارد تومان را از دست داده اید.

به هر مدل حساب کنیم این وضعیت خوب نیست.
وقتی می‌گوییم لذت صرفا به این معنی نیست که این پول را برای لذت‌های شخصی استفاده کنید. ان هم هست؛ ولی واقعا یکی از لذت‌های اصلی هر پدر و مادری رشد و پیشرفت بچه‌هایش است.
ما که می‌دانیم تهش وقتی نباشیم بچها قرار است از این ارث استفاده کنند؛ چرا تا وقتی زنده هستیم لذت بردن بچه‌هایمان را نبینیم؟

آقای پرکینز معتقد است ایده آل ترین حالت مردن، مردن با جیب خالی است.
شما تمام پولتان را در راه تجربه های شخصی دلخواه، کمک کردن به خانواده یا به جا گذاشتن اثری ماندگار از خودتان صرف کرده باشید مثل خلق یک اثر هنری.
در تایید این حرفش هم به سراغ یک نوبلیست رفته و او نظریه چرخه زندگی را مطرح کرده است.
در این چرخه توضیح می‌دهد آدم‌ها چطور پس انداز و مخارجشان را مدیریت کنند تا از پولشان در طول عمرشان بهترین بهره را ببرند.
او می‌گوید بهترین روش برای بهره بردن از پول این است که شما از نزدیک شدن به مرگتان، ثروتتان هم به صفر میل کند. به عبارتی اگر بدانید دقیقا کی میمیرید باید به مدلی زندگی کنید که با جیب خالی بمیرید.
اگر اینطور نشود شما نمی‌توانید بیشترین لذت را از پولتان ببرید.
اما هیچکس از زمان مرگش آگاه نیست.
اینجا وی می‌گوید برای اینکه نه ثروت هنگفتی از شما باقی بماند و نه در فقر مطلق بمیرید کافیست بیشتری زمانی که فکر می‌کنید زنده اید را در نظر بگیرید.
مثلا آدمهایی که بیشتر از ۱۲۰ سال عمر کنند کمند.
شما‌ مخارجتان را حساب کنید ببینید در ۱ سال جقدر خرج دارید و این محاسبه را انجام دهید برای ۱۲۰ سال زندگی به چقدر پول نیاز دارید. آن مقدار را ذخیره کنید بقیه اش را خرج کنید تا از پولتان لذت ببرید.
حالا به سراغ مبحث خودمان یعنی ارث برویم.

گفتیم بهترین حالت مرگ، مرگ با جیب خالی است. اما این صحبت پیش می آید که پس بچه‌هایم چه؟
صرف نظر از اینکه با چه کسی حرف میزنیم همه این سوال را می‌پرسند.
اینجا چند نکته را در نظر بگیرید. اولا پولی که قرار است به فرزندانتان برسد را کنار بگذارید. آن پول اصلا مال شما نیست.
پس وقتی از زندگی بدون حسرت حرف میزنیم؛ منظور این است تمام پول خودتان را خرج کنید. یا به عبارتی چیزی که برای فرزندانتان کنار گذاشتید را چرا حتما باید صبر کنید از دنیا بروید و بعدا پول به بچه‌هایتان برسد؟
هر برنامه برای زندگی بدون حسرت؛ بدون شک بچه‌هایتان را هم در بر می‌گیرد.
اگر شما پول ارث را از دارایی خود تفکیک کنید خودبخود پول آنها از شما جدا می‌شود و به آن دست نمیزنید.
حالا پولی که تا قرون آخر قرار است خرج کنید دستتان است پس چیزی که برای بچها در نظر گرفتید را قبل از مرگ به آنها بدهید.
صبر کردن برای وقتی که دیگر در این دنیا نباشید هیچ مبنایی ندارد.
نکته مهم این است که شما در وضعیتی پول را به بچه‌هایتان میدهید که بیشتری نیاز را به آن دارند و بهترین اثر را روی زندگی آنها میگذارد.
یک ایراد مهم روی بحث ارث این است که وقتی والدین فوت می‌شوند بچها در مرحله ای از زندگی نیستند که آن پول تغییر معناداری برایشان بوجود اورد‌.
اگر شما صبر کنید تا از مسیر دست عجل روزی پولی به فرزندانتان برسد دارید زمانبندی که این هدیه را قرار است به بچها دهید را به بخت حواله میکنید.
اصلا یک سوال
چه تضمینی است که بچها زودتر از شما فوت نشوند؟
اگر دست روی دست بگذارید، شما پولتان را در زمان نامعلوم به دست آدمهای نامعلوم میدهید.
به نظرتان این کار درستی است؟ خیر
این رویکرد؛ رویکرد زندگی بدون حسرت است.
شما جلو جلو تصمیم میگیرید چقدر پول را در چه زمانی به فرزندانتان دهید‌.
پول ارث وقتی بچها می‌خواهند اولین خانه خود را بخرند یا اولین کسب و کارشان را راه بیندازند خیلی تعیین کنندست‌.
آقای پرکینز در این کتاب یک پژوهش جالب کرده است.
از آدم‌های مختلف پرسیده بهترین سن برای دریافت سهم‌الارث کی است؟
از بین ۳۵۰۰ نفر، حدود ۶ درصد معتقد بودند بهترین سن ۴۶ سال به بالاست.
۲۹ درصد معتقد بودند سن ایده آل ۳۶ تا ۴۵ سالگی است.
حدود ۱۲ درصد هم ۱۸ تا ۲۵ سالگی را انتخاب کردند.
ولی نتیجه جالب این بود ۵۲ درصد آدم‌ها معتقد بودند بهترین سن، بازه سنی ۲۶ تا ۳۵ سال است.
پون فارغ از ارزش زمانی پول و قدرت سود مرکب، هر چقدر زودتر پول به دست آدم‌ها در این سن برسد بهتر است.
ینی است که آدم‌ها کمی پخته تر شده و از تب و تاب جوانی گذر کردند و تقریبا مسیر خود را پیدا کرده اند و این پول می‌تواند جهشی بزرگ برایشان ایجاد کند.
باید به نکته مهم به نام سلامتی هم توجه کنید.
پژوهش ها اثبات کردند که آدم‌ها قبل از ورود به دوره ای که سلامتی‌شان کم کم دچار مشکل می‌شود از پولشان لذت بیشتری می‌برند و می‌توانند ارزش افزوده زیادی ایجاد کنند.
واقعا بازه سنی ۲۶ تا ۳۵ زمانی است که تقریبا تمام دغدغه ها را می‌توان با پول به بهترین وجه برطرف کرد‌.

هم آنقدر پخته شده اند که بشود به آنها اعتماد کرد، و هم آنقدر جوانند که منافع پول را درو می‌کنند.
البته دقت کنید جایی نوشته نشده که شما باید تمام سهم‌الارث را به بچها در یک نوبت دهید.
اگر هوشمندانه رفتار کنید میدانید باید آن را تدریجی تزریق کنید.
به تناسب نیاز در برهه های مختلف.
با خیلی از آدم‌ها که راجع به ارث حرف میزنیم استدلال جالبی می اورند.
می‌گویند من وصیت نامه نوشته ام و مشخص است بعد از آن چقدر به چه کسی برسد.
یعنی می‌گویند من در وصیت نامه ام برای آدمهای مختلف پول کنار گذاشته ام که حتی یکسری از من پیرترند مثل مادر، خواهرم برادرم.
اگر شما هم این‌کار را کردید از خود بپرسید آیا الان هم دلتان می‌خواهد چیزی به آنها دهید که الان خیلی بیشتر از آینده لذت ببرند؟

پس چه کاریه؟
همان پول را در زمان حیات به آدم‌ها بدهید.
با دادن ارث به بچها آنهم در زمان مناسب دیگر آن پول مال آنهاست نه مال ما‌.
حالا با این‌کار ذهنتان آزادتر است و می‌توانید از پولتان لذت ببرید‌.
اینجا باز مغالطه جدی وجود دارد؛ خیلی پدر و مادرها  معتقدند اگر این پول را الان به بچها دهم، بچه این پول را به باد می‌دهد.
به این توجه نمیکنند اگر همین فردا هم من نباشم، این پول به بچه برسد باز می‌تواند این رفتار را تکرار کند‌.
کلا این نکته را درنظر داشته باشید پول ارث دیگر پول شما نیست.
پولی است که به وراث رسیده و می‌توانند هرطور بخواهند آن را خرج کنند‌.
اگر همه این صحبتها را بخواهیم در یک جمله جمع کنیم این است که انتقال پول به بچه‌هایتان را در اولین فرصت انجام دهید.

اگر‌ نگران این هستید که پول را به باد دهند سعی کنید الان تا زنده هستید روش‌های درست پول خرج کردن را به آنها یاد دهید.

نکته مهم دیگر، بحث مالیات بر ارث است. یعنی شما وقتی فوت شوید کل پولی که دارید به وراث نمیرسد؛ اول دولت مالیات بر ارث از آن برمی‌دارد.
این عدد اصلا عدد کمی نیست.
خودتان دلتان نمیسوزد؟
چرا این پول را به دولت دهید؟
از طرفی توجه کنید علاوه بر اینکه پول عامل مهمی است، حس دوست داشته شدن هم برای پدر مادر هم عامل ارزشمندی است.
پس تا وقتی زنده ایم این پول را تقسیم کنیم که بچها فکر نکنند که اگر روزی پدرم فوت شد؛ من می‌توانم با پول ارث فلان کار را انجام دهم.
یا بعبارت بهتر ارث را الان تقسیم کنیم تا به جای اینکه بچها برای تاریخی که ما نیستیم روزشماری کنند، پول ارث را همین الان دهیم که تا وقتی زنده ایم جلوی روی ما بگویند دم پدر مادرم گرم!

ادمهای زیادی هستند که پول ارث به آنها رسیده و نمی‌دانند با آن چه کار کنند و در واقع الان تفاوتی در زندگی‌شان ایجاد نمی‌شود.

برعکس آن هم هست؛ ادمهای زیادی هستند که به آنها میلیاردر های فقیر می‌گویم.

افرادی که ثروتمند هستند اما پولها را نگه داشته اند برای روز مبادا! بچه‌هایشان در شرایط سختی زندگی می‌کنند.

بار ها گفتیم اقتصاد علم انگیزه هاست.

پس با تقسیم پول ارث، این انگیزه آرزوی مرگ را برای بچها درست نکنیم.

به این فکر کنید اگر خودتان زمانی که داشتید زندگیتان را شروع می‌کردید اگر با سرمایه خوب شروع می‌کردید چقدر پیشرفت بیشتر می‌کردید و چقدر میتوانستید پول بیشتر بدست اورید؟

به این فکر کنید اگر اول زندگیتان نیازهایتان تامین بود چقدر سطح زندگیتان متفاوت میشد؟

پس این کار را برای بچه‌هایتان انجام دهید چون واقعا این نسل، نسل مظلومی است.

به زودی منابع اضافه می گردند ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
در این اپیزود می‌خواهیم از تجربیات یک پوکرباز معروف به نام خانم آنی دوک استفاده کنیم و یاد بگیریم که چطور می‌توانیم با تصمیم‌گیری بهتر، زندگی …
در این اپیزود درباره مغالطه‌ها و باورهای عمومی اشتباهی مرتبط با خیریه حرف می‌زنیم و اصول و آسیب‌های جدی بررسی می‌کنیم …
این اپیزود درباره یکی از بزرگترین خاندان‌های کارآفرینی در ایران، خاندان لاجوردی است که چهار نسل کارآفرینی کردند و صنعت …
لوگوی اکوتوپیا کامل