کتاب واقع بینی

ده دلیل که نشان می‌دهد اوضاع دنیا از آنچه به نظر می‌رسد، بهتر است

نویسندگان:
هانس رزلینگ، اولا روزلینگ و آنا روزلینگ رونلاند
(Hans Rosling, Ola Rosling and Anna Rosling Rönnlund)
1 نفر در حال مطالعه این کتاب است.

کتاب واقع‌بینی، انبوهی از آمار و حقایق در جنبه‌های مختلف زندگی را به خوانندگان ارائه می دهد تا نشان دهد جهان، مکان بسیار بهتری نسبت به چند نسل قبل است. اما نویسنده کتاب فراتر از این می‌رود و به خوانندگان راه‌هایی برای تجدید نظر در تفکر و مبارزه با غریزه ما برای «تمرکز بر بدی‌ها» ارائه می دهد.

هانس روزلینگ یکی از دانشمندان و اساتیدی بود که برای روشن کردن افکار مردم در سراسر جهان تلاش کرد. مجله تایم او را در به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد جهان معرفی کرده است. . او از چندین دهه تجربه خود به عنوان یک پزشک و استاد بهداشت عمومی، برای ارائه اطلاعات مفید و راه‌حل‌ چالش‌های روز به ویژه در جوامع کم درآمد، استفاده کرد. روزلینگ قبل از اینکه در سال 2017 از دنیا برود، سخنرانی‌های بسیار محبوبی در TED انجام داد.

اولا روزلینگ و آنا روزلینگ رونلاند، پسر و عروس هانس روزلینگ، بنیانگذاران بنیاد Gapminder هستند که به طراحی طرح‌های گرافیکی و استفاده از فناوری‌های پیشرفته برای دسترسی آسان‌تر و قابل درک‌تر به آمار و داده‌ها اختصاص دارد.

خلاصه کتاب واقع بینی

حاوی 6 ایده کلیدی
Factfulness
Ten Reasons We’re Wrong About the World – and Why Things Are Better Than You Think
ایده‌های کلیدی کتاب
ایده کلیدی 1

1 تصورات نادرست درباره جهان، بازدارنده‌ای برای داشتن دید درست و حقیقی به دنیا است.

لطفا به این سوال چند ثانیه فکر کنید: به نظر شما میزان فقر شدید در جهان، در طی ۲۰ سال گذشته چه تغییری کرده است؟ دو برابر شده؟ همانطور مانده؟ یا به نصف کاهش پیدا کرده؟
اگر حدستان این است که میزان فقر در جهان نسبت به ۲۰ سال پیش نصف شده پس جز معدود افرادی هستید که پاسخ درست به این سوال داده است.
در آمریکا، ۵٪ و در بریتانیا تنها ۹٪ افراد پاسخ درست داده‌اند. این در حالی است برخلاف انتظار عموم، بیشتر متخصصان و کارشناسان به این سوال پاسخ درستی ندادند.
این‌ نمونه‌ای از اَبَر تصورات نادرست (Mega-misconceptions) حاکم بر ذهن‌های ماست که باعث می‌شوند نتوانیم تحلیل درستی از شرایط واقعی دنیا داشته باشیم.
یکی دیگر از این ابر تصورات نادرست، تقسیم جهان به دو بخش شرق و غرب است. حتی در مکالمات روزمره هم گاهی از این تقسیم‌بندی صحبت می‌شود: غربی‌ها روابط سردی دارند، شرقی‌ها خرافاتی‌اند. آن‌ها توسعه‌یافته‌اند و برخی دیگر درحال توسعه و… .
این گونه تقسیم‌بندی، به راحتی توانسته حقیقت را از ما مخفی نگه دارد و قدرت تحلیل درست را از ما بگیرد.
نویسنده، در یکی از سخنرانی‌هایش متوجه شد که دانشجویانش، شرق را جایی می‌دانند که آمار زاد و ولد به شکل کنترل نشده‌ای بالاست و همچنین دین و فرهنگ مانعی هستند برای رسیدن به پیشرفت‌های مدرن غربی!
نویسنده اما اعتقاد دارد این تفکرات با واقعیت، از زمین تا آسمان متفاوت است. واقعا شرق دقیقا کجاست؟ آیا ژاپن هم جز شرق است؟ آیا در هند و چین نمی‌توان مدرنیته را دید؟
در سال ۱۹۶۵، آزمایش‌هایی در زمینه سنجش نرخ مرگ و میر کودکان در کشورهای مختلف دنیا انجام شد تا میزان سلامت، آموزش و سیستم‌های اقتصادی این کشورها بررسی شود. متاسفانه ۱۲۵ کشور در حال توسعه نتایج بسیار بدی داشتند. در این کشورها، ۵٪ کودکان تا قبل از ۵ سالگی می‌مردند. اما حالا، پس از گذشت بیش از ۵۰ سال، تعداد این کشورها به ۱۳ رسیده است. به عبارت دیگر نمی‌توان گفت سطح سلامت در شرق جهان بهتر است یا غرب.

ایده کلیدی 2

2علت اَبَر تصورات نادرست، غریزه منفی‌گرایی انسان است.

این بخش را هم با یک سوال دیگر شروع می‌کنیم: به نظر شما چند درصد زنانِ کشورهای کم‌درآمد، تحصیل در دبیرستان را به پایان می‌رسانند؟ ۲۰درصد؟ ۴۰ درصد؟ یا ۶۰ درصد؟احتمال اینکه این سری پاسخ مثبت‌تری بدهید بالاست. بله پاسخ ۶۰٪ است. به طور میانگین همه‌ی زنان ۳۰ ساله‌ی این کشورها، ۹ سال را برای تحصیلات پایه گذرانده‌اند.
همین موضوع نشان‌دهنده پیشرفت جوامع با سطح پایین درآمد است اما خیلی از ما نسبت به این پیشرفت آگاه نیستیم. اما چرا به این نکات مثبت توجه نمی‌کنیم؟
یکی از علل این عدم آگاهی، غریزه‌ی منفی‌نگر ماست که باعث می‌شود فکر کنیم وضع جهان در حال بدتر شدن است.
اما اگر واقع‌بینانه به آمارها نگاه کنیم شرایط جهان رو به بهبود بوده و هست؛ از امید به زندگی گرفته تا سطح رفاه. با این حال ما انسان‌ها انگار دوست داریم روی قسمت بد ماجرا تمرکز کنیم!
در سال ۱۸۰۰میلادی، ۸۵٪ مردم کره زمین در فقر شدید به سر می‌بردند. امروزه این عدد به ۹٪ رسیده و در کشورهای کمی شاهد فقر شدید هستیم اما رسانه‌های خبری نه تنها صحبت زیادی درباره این پیشرفت نمی‌کنند بلکه بیشتر اخبار خود را روی بلایای طبیعی یا جنایات بشری متمرکز کرده‌اند. چرا؟ چون آن غریزه منفی‌گرای بشر به اخبار منفی علاقه بیشتری نشان می‌دهد و هر رسانه‌ای که خبر بد دسته اولی منتشر کند، طرفدار بیشتری هم خواهد داشت!
در دهه ۱۹۸۰، رسانه‌ها مانند امروز گسترده نبودند و بیشتر اخبار محلی را منتشر می‌کردند؛ درنتیجه اگر نسل‌کشی در یک کشور یا فروپاشی اقتصاد جهانی هم اتفاق می‌افتاد، کسی مطلع نمی‌شد. اما امروزه، افراد در سراسر دنیا به سرعت از اخبار بد مطلع می‌شوند. همین باعث می‌شود تصور کنیم اوضاع بدتر از قبل شده است.

به یاد داشته باشید در این روزها، به ازای هر فردی که در زلزله یا سیل جان خود را از دست بدهد، تعداد زیادی هستند که موفق می‌شوند نجات پیدا کنند. این هم به دلیل پیشرفت در زمینه ساختمان‌سازی و استحکام بیشتر مصالح ساختمانی است. به لطف این پیشرفت‌ها آمار تلفات جانی در بلایای طبیعی، نسبت به ۱۰۰ سال پیش کاهش زیادی یافته است.
اما تا به حال این خبر و تحلیل را در رسانه‌ها مشاهده کرده‌اید؟

ایده کلیدی 3

3غریزه ترس، غریزه اندازه و غریزه خط مستقیم، علت درک نادرست ما از جهان هستند.

فرض کنید نموداری به شکل خط مستقیم رو به افزایش است. اگر از افراد مختلف بخواهیم مسیر حرکت این نمودار را پیش‌بینی کنند، بیشترشان خواهند گفت این خط همچنان به مسیر مستقیم خود ادامه خواهد داد. دلیل این پیش بینی‌های اشتباه ما، غریزه خط مستقیم (straight-line instinct) در وجود انسان است.
اما می‌دانیم کمتر نموداری است که به مسیر قبلی خود ادامه دهد. به عنوان مثال، نمودار رشد قد خود را تصور کنید. این نمودار تا سال‌ها در یک مسیر مستقیمی رو به افزایش است؛ اما از یک سنی به بعد قد شما رشد نمی‌کند و ثابت می‌ماند و در سنین بالاتر حتی کاهش می‌یابد.
حالا نمودار رشد جمعیت جهان را تصور کنید. این نمودار را هم رو به افزایش می‎بینید؟ بر اساس پیش‌بینی سازمان ملل، جمعیت جهان در سال‌های ۲۰۶۰ تا ۲۱۰۰ به دلیل کاهش تمایل به فرزندآوری، ثابت خواهد ماند.
صدها سال پیش، به دلیل بالا بودن نرخ مرگ، خانواده‌ها تمایل داشتند فرزند بیشتری داشته باشند تا برای کار و تولید، نیروی کافی در اختیارشان باشد.
اما امروزه به دلیل کاهش میزان فقر، بالا رفتن سطح آگاهی و بهداشت و همچنین برنامه‌های کنترل جمعیت، تمایل به داشتن فرزند کمتر شده و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۶۰، جمعیت جهان به ۱۱ میلیارد نفر برسد و دیگر ثابت بماند.
ترس از افزایش جمعیت و به غریزه اندازه در انسان باز می‌گردد. در واقع جمعیت جهان برخلاف تصور ما در حال انفجار نیست و در آینده به تعادل خواهد رسید.
در گذشته‌های دور، اجداد انسان ترس از حمله حیوانات، قبایل دیگر و بلایای طبیعی داشتند و این ترسِ منطقی، باعث واکنش در زمان خطر میشد. این غریزه ترس حالا به ما رسیده ولی آیا امروزه لازم است ما همان ترس‌ها را داشته باشیم؟ ما به اندازه اجدادمان در ناامنی نیستیم پس نیازی نیست نگران تهدیدهایی باشیم که وجود ندارند.

غریزه اندازه و غریزه ترس، با همکاری هم باعث می‌شوند اخبار منفی رسانه‌ها را بیشتر از آنچه که گزارش می‌کنند، برای خود تهدید حساب کنیم و شرایط روحی و جسمی خود را در خطر ببینیم.
در سال ۱۹۹۰، در ایالت متحده نزدیک به ۱۴.۵ میلیون جرم گزارش شده بود اما در سال ۲۰۱۶ این میزان به ۹.۵ میلیون کاهش پیدا کرد. آیا میزان امنیت بیشتر نشده؟

ایده کلیدی 4

4تمایل به اغراق در تعمیم دادن شرایط و کل‌نگری

تصور کنید در روزنامه خبری با این تیتر ببینید: در سال گذشته، ۴ میلیون کودک جانشان را از دست دادند. ممکن است به این فکر کنید که در چه دنیای بی‌رحمی زندگی می‌کنیم. ولی صبر کنید. بیایید نگاهی بندازیم به آمار سال‌های گذشته. در سال ۱۹۵۰، تعداد کودکانی جانشان را از دست داده بودند حدود ۱۴.۵ میلیون بوده است. یعنی در ۷۰ سال گذشته، میزان مرگ و میر کودکان ۱۰ میلیون کاهش داشته است. 

پس برای تحلیل و قضاوت درست، علاوه بر اینکه باید به آمار و ارقام درست دست پیدا کنید، لازم است که تاریخ و پیشینه‌ی آن ارقام را هم مطالعه کنیم.

اشتباه دیگر ما انسان‌ها تعمیم دادن و کلی‌نگری است. به طور مثال، غذاهای ژاپنی و غذاهای انگلیسی با هم فرق دارند اما نمی‌توان گفت عقاید و خصوصیات اخلاقی همه ژاپنی‌ها شبیه هم است. تمرکز روی برخی ویژگی‌ها مانند جنسیت و نژاد و تعمیم آن‌ها به کل یک گروه، مانع تحلیل درست می‌شود. مثال واضح‌تر این بحث، تعمیم دادن یک صفت به مردم یک شهر است. 

بیاید به این سوال فکر کنیم: چند درصد کودکان در سراسر دنیا واکسینه شده‌اند؟ ۲۰درصد؟ ۵۰ درصد؟ یا ۸۰ درصد؟ بله تقریبا بیش از ۸۰٪ کودکان دنیا واکسینه شده‌اند و از مراقبت بهداشتی اولیه بهره‌مند شده‌اند. تا چند سال قبل، این آمار عملا غیرممکن بود ولی حالا پیشرفت در زمینه بهداشت کودکان را به چشم داریم می‌بینیم. 

یکی دیگر از تعمیم‌های اشتباه در دنیا، باور به نبود بهداشت در آفریقا و خاورمیانه است. خیلی از افراد فکر می‌کنند این کشورها امکانات لازم برای ارائه خدمات بهداشتی و سلامتی را ندارند و در نتیجه کودکان در محرومیت و فقر به سر می‌برند. 

دلیل این قضاوت شاید توجه به فرهنگ یا نژاد باشد ولی برای بررسی اوضاع کشورها بهتر است به میزان درآمد آن‌ها را تحلیل کنیم و این را در نظر بگیریم که اگر کشوری توانسته میزان درآمد خود را افزایش دهد، صرف نظر از فرهنگ یا نژاد، می‌تواند زیرساخت‌های آموزشی و بهداشتی خود را ارتقا دهد. 

ایده کلیدی 5

5برای دیدن واقعیت دنیا، قضاوت و سرزنش دیگران را کنار بگذارید.

یکی از بهترین راه‌ها برای پرهیز از تعمیم دادن افراطی و قضاوت نادرست، سفر و دیدن فرهنگ‌های دیگر شهرها و کشورها است. یک راه دیگر برای جهان‌بینی درست، شنیدن و دیدن عقاید و دیدگاه‌های گوناگون در سراسر دنیاست چرا که دیدگاه محدود، مانع دیدن واقعیت‌هاست. 

اگر به افغانستان بروید، جوانان بسیاری می‌بینید که تلاش می‌کنند به شکل مدرن زندگی کنند. این در حالی است که افغانستان از معدود کشورهایی است که هنوز برای رهایی از فقر شدید و درآمد پایین تلاش می‌کند. پس نمی‌توان شرایط شهروندان افغانستانی را قضاوت کرد.

به کره‌جنوبی در سال ۱۹۷۰ برویم. کره جنوبی در آن زمان تحت سلطه‌ی حکومت مستبدی بود اما توانست درآمد خود را از سطح پایین به متوسط برساند. قبل این شاید فکر می‌کردید رشد اقتصادی فقط در حکومت‌های دموکراتیک اتفاق می‌افتد ولی کره جنوبی ناقض این تفکر است.

در سال ۲۰۱۶ تحقیقات نشان داد از بین ۱۰ کشوری که سریع‌ترین رشد را داشتند، ۹ کشور دارای حکومت کاملا دموکراتیک نبودند. 

جهان امروز آنقدر پیچیده است که برای درک آن باید دیدگاه‌های محدود خود را کنار بگذاریم و از سرزنش دیگر ملت‌ها و گروه‌ها عقب بکشیم. پیچیدگی جهان و اتفاقاتش به دلیل پیچیدگی روابط بین افراد و سیستم‌هاست و در نتیجه نمی‌توان یک فرد یا گروه خاصی را علت یک مشکل دانست. 

 

مثال دیگر این بحث، شرکت‌های دارویی هستند. بیشتر این شرکت‌ها روی بیماری‌هایی مانند مالاریا، اختلال خواب و بیماری‌های دیگری که کشورهای فقیر با آن‌ها درگیر هستند، تحقیقات انجام نمی‌دهند. شاید فکر می‌کنید که باید مدیر این شرکت‌ها را سرزنش کرد ولی آن مدیر هم قطعا از هیئت مدیره دستور می‌گیرد و تصمیمات هیئت مدیره هم به عوامل دیگری بستگی دارد.

 

مثال دیگر درباره پناهجویانی است که قصد دارند از طریق قاچاق وارد کشورهای اروپایی شوند ولی به دلیل غرق شدن، ناکام می‌مانند. در وهله اول شاید قاچاقچی‌ها و قایق‌های فرسوده‌شان را مقصر بدانید اما عوامل بسیار زیاد دیگری وجود دارد که از چشم ما پنهان مانده‌اند. یکی از این عوامل شرایط بد کشورهای مبدا است که باعث مهاجرت این افراد شده است. عامل دیگر قوانین کشورهای اروپایی هستند. در واقع پناهنده‌هایی که ویزا ندارند نمی‌توانند وارد کشتی یا هواپیما شوند بنابراین تصمیم می‌گیرند از قایق‌های فرسوده‌ای که قابل ردیابی نیستند برای مهاجرت استفاده کنند.

ایده کلیدی 6

6تصمیم‌های عجولانه و افراطی نگیرید.

غریزه اضطرار و فوریت (Urgency Instinct)، آخریت غریزه دردسرساز ماست که ما را به تصمیم‌های عجولانه ترغیب می‌کند. تصمیمات عجولانه و افراطی‌ای که اغلب هم باعث قضاوت و تحلیل اشتباه می‌شوند.
در مثال شرکت‌های دارویی و پناه‌جویان غیرقانونی دیدیم که این مشکلات، عوامل زیاد و پیچیده‌ای دارند و درنتیجه تحلیل این شرایط نیازمند بررسی دقیق است. اینجا بهتر است بگوییم کمتر مشکلی در دنیا وجود دارد که راه حل روشنی داشته باشد.
قضاوت، نتیجه‌گیری و تصمیم‌گیری سریع، تنها باعث می‌شود که جهان‌بینی اشتباهی داشته باشیم.
نکته بسیار مهمی که نویسنده در این کتاب به آن اشاره می‌کند همین است؛ اینکه به جهان‌بینی مبتنی بر حقایق پایبند باشید و قبل از تصمیم‌گیری، همه‌ی نتایج و پیامدهای ممکن را در نظر بگیرید.
این دقت به حقایق باید در همه‌ زمینه‌های زندگی از جمله امور شخصی، آموزش، تجارت، خبررسانی و روزنامه‌نگاری مورد توجه باشد. خیلی از اطلاعاتی که معلم‌ها و اساتید دانشگاه در زمان تدریس بکار می‌برند، اطلاعات منسوخ شده‌ و منفی مانند همان تفکیک غرب و شرق است. در حالی که به روز کردن اطلاعات شخصی و تدریس درست و صادقانه، از وظایف اولیه هر معلم و مربی باید باشد چرا که نقش این افراد در تحلیل و قضاوت درست، جهان‌بینی دیگران و نداشتن نگاه منفی به دنیا بسیار موثر است.
تاجران و سرمایه‌گذاران نیز باید از جهان‌بینی درست و واقع‌نگری در جهت کسب‌وکار خود استفاده کنند. به طور مثال، همه‌ نشانه‌ها حاکی از این است که آفریقا سرزمینی در حال رشد است و پیشرفت تجارت و درآمد را در آینده‌ای نزدیک شاهد خواهد بود. بنابراین حالا زمان مناسبی برای سرمایه‌گذاری در این کشورهاست چون در عین کمک به توسعه اقتصادی بیشتر این کشورها، از مزایای بیشتری نسبت به دیگران برخوردار خواهید شد.

از سوی دیگر، روزنامه‌نگاران ممکن است برای جذب مخاطب بیشتر برای خبرهایشان و تاثیر غرایز انسانی، در اخبار منفی اغراق کنند و همه‌ زوایای که اتفاق را به شکل صادقانه نشان ندهند. پس مخاطبان این رسانه‌ها باید با هوشمندی، به یک منبع خبری متکی نباشند و از رسانه‌های دیگر هم خبرها را بررسی کنند تا بتوانند قضاوت بهتری انجام دهند. به یاد داشته باشید که در نظر گرفتن دیدگاه‌های گوناگون، کلید درک واقعیت اتفاقات است.

خلاصه نهایی

جمع‌بندی

به دلیل برخی غرایز انسانی و البته تفکرات غلط اساسی رایج در دنیا، واقع‌نگری و دیدن حقایق از مواردی است که کمتر مشاهده می‌شود. همه‌ی ما هنوز هم ممکن است فکر کنیم دنیا روز به روز بدتر می‌شود ولی در هر بعد زندگی که قابل آمارگیری است، می‌بینیم اوضاع از ۲۰۰، ۱۰۰ یا حتی ۵۰ سال پیش بهتر شده؛ از دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی گرفته تا آموزش و صنعت ولی ما روز اخبار منفی رسانه‌ها متمرکز شده‌ایم و بابت اتفاقاتی که از زوایای پنهانش مطلع نیستیم، استرس داریم. 

یک توصیه: اگر می‌خواهید فرزندانتان بیشتر از قبل به حقایق دنیا توجه کنند، به آن‌ها از کمبود‌های گذشته و پیشرفت‌های حال حاضر بشر بگویید. به آن‌ها آموزش دهید که چگونه افکار کلیشه‌ای غلط را تشخیص دهند، چگونه دیدگاه‌های مختلف را بشنوند و تحلیل کنند و همچنین چگونه اخبار را دنبال کنند تا حس ناامیدی و اضطراب جای فکر و تحلیل واقع‌گرایانه را در ذهنشان نگیرد.

مصاحبه

مصاحبه بیل گیتس در مورد کتاب واقع‌بینی

هانس رزلینگ در سال‌های اخیر به دلیل تحقیقات، کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش در TED آن هم درباره استفاده از داده‌ها و آمارها برای مدیریت بهتر فقر و بهداشت جهانی، شناخته شد. بیل گیتس به دلیل علاقه‌اش به فعالیت‌های مسئولیت اجتماعی در باب کاهش فقر و بهبود بهداشت، کتاب “واقع گرایی” رزلینگ را یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی می‌داند که مطالعه کرده است.
مجله تایم درباره این کتاب مصاحبه‌ای با بیل گیتس انجام داده که در ادامه می‌خوانیم:

شما کتاب «واقع‌بینی» روزلینگ را یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها نام‌ برده‌اید. چه چیزی در این کتاب باعث شده انقدر قابل توجه شما شود؟
گیتس: رزلینگ در این کتاب سعی کرد به همه نشان دهد که جهان در حال پیشرفت است. این کتاب آخرین تلاش برای او برای کمک به شناسایی رشد در حوزه‌های مختلف است. این کتاب توضیح می دهد که چرا درک پیشرفت و رشد برای مردم دشوار است. همچنین رزلینگ در کتابش راهکارهای عملی و واضح ارائه می دهد که چگونه بر تعصب‌ها ذاتی خود غلبه کنیم و جهان را با واقع بینی بیشتری ببینیم. این یکی از آموزنده‌ترین کتاب‌هایی است که تاکنون خوانده‌ام و فکر می‌کنم همه می‌توانند از راهکارهای کتاب بهره مند شوند.

اگر واقعاً جهان با سرعتی بالاتر از آنچه مردم تصور می‌کنند در حال پیشرفت است، چرا تصورات نادرست افراد درباره آن مهم است؟
گیتس: اگر بدانیم هم‌اکنون در کجا هستیم و چه پیشرفت‌هایی داشته‌ایم، آنگاه سرعت بخشیدن به پیشرفت آسان‌تر می‌شود. اگر به پیشرفت دنیا باور نداشته باشید ممکن است حس کنید فاجعه‌ای در حال رخ دادن است که برایش هیچ کاری نمی‌توان کرد؛ اما کسی که به پیشرفت آگاه است، می‌تواند به در یک وضعیت بد هم با خودش بگوید:«چگونه می توانیم این مورد را بهتر کنیم؟»

هانس رزلینگ خود را «امکان‌گرا» می‌دانست. او معتقد بود که امکان‌گرایی (اعتقاد به احتمالات) راهی مناسب برای توصیف جهان پیرامونمان است. هانس اعتقاد داشت همه چیز «می تواند بهتر شود» نه اینکه «بهتر خواهد شد». فرد امکان‌گرایی مانند هانس منتظر پیشرفت نیست بلکه او به دنبال حوزه‌هایی است که پیشرفت در آن اتفاق می افتد و راهی برای تکثیر آن در موقعیت‌های دیگر هم پیدا می‌شود.

روزلینگ در کتابش به غریزه‌‌هایی اشاره می‌کند که می‌توانند باعث منحرف شدن فکر ما از پیشرفت‌های دنیای پیرامونمان شود. به نظر شما باید بیشتر نگران کدام یک از این غرایز باشیم و چرا؟
گیتس: به نظر من بیش از هر چیزی، غریزه سرزنش نگران‌کننده است. البته این جز ذات انسان است که وقتی اتفاقی می‌افتد به دنبال فرد مسئول بگردد اما باید دید که این کار چگونه انجام می‌شود. غریزه خطرناک دیگر، قهرمان‌سازی است که می‌تواند مانع بزرگی برای رشد و پیشرفت باشد.
باید قبول کنیم وجود قهرمانان باعث بهتر شدن اوضاع جهان نمی‌شود. ۱۰۰۰ سال پیش هم قهرمانانی وجود داشتند ولی اوضاع جهان افتضاح بود. معجزه اصلی امروز ما مدرنیته است. جوناس سالک (کاشف واکسن فلج اطفال) دانشمند شگفت انگیزی بود اما نمی‌توان گفت که تنها دلیل ریشه‌کن شدن فلج اطفال اوست. ما نمی‌توانیم تلاش‌های کادر درمان، سازمان‌های دولتی و غیر دولتی را برای تسهیل واکسیناسیون سراسری نادیده بگیریم. وقتی به جای ساخت سیستم‌ بهتر به دنبال قهرمانان می‌گردیم، شانس پیشرفت را از دست می‌دهیم. اگر می‌خواهید چیزی را بهبود ببخشید به دنبال ساخت سیستم‌های بهتر باشید.

کدام واقعیت در این کتاب بیشتر برایتان جالب بود؟
گیتس: چارچوبی که رزلینگ برای توصیف جهان به کار برده است، برای من الهام‌بخش بود. او در این کتاب افراد را بر اساس چهار سطح درآمدی طبقه بندی می‌کند و بر اشتراک‌هایی که در هر یک از این طبقه‌ها وجود دارد تأکید می‌کند. سازماندهی جمعیت براساس نحوه زندگی افراد و نه محل زندگی آن‌ها (تعمیم ندادن و قضاوت نکردن براساس کشور زندگی افراد و فرهنگ آن‌ها)، روش دقیق‌تری برای صحبت در مورد جهان است.

سخن آخر؟
گیتس: هانس رزلینگ همیشه به مرد داده‌ها و آمار شهرت داشت اما او خیلی بیشتر از این‌ها بود. در پایان کتاب، هانس می‌گوید که بیشتر چیزهایی که در مورد جهان می داند «نه از طریق مطالعه داده‌ها بلکه از طریق صرف وقت با افراد دیگر به دست آمده». او درک عمیقی از انسانیت و مهارت عجیبی در داستان سرایی داشت که فراتر از توضیحات او درباره اعداد و ارقام بود. من امیدوارم که که دیگران هم از این کتاب الهام بگیرند و با ذهنی کنجکاو و پذیرنده، جهان اطرافشان را بهتر از قبل درک کنند.

 

منبع: https://time.com/5224618/bill-gates-hans-rosling-factfulness

نظرات و دیدگاه‌های شما
1 دیدگاه

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر دیوید ایگلمن
اثر پیت کاملی
اثر دنیل پینک
اثر مالكوم گلدول
لوگوی اکوتوپیا کامل