این کتاب (۲۰۱۵) توضیح میدهد که چطور ما توانستیم به عنوان یک گونه زمین را تسخیر کنیم و آینده ما چطور خواهد بود. کتاب وضعیت فعلی انسانگرایی را بیان میکند، به تعریف تصمیمات فردی میپردازد و میگوید چطور ما به پرستش فرد اصرار داریم. در پایان به این مفهوم میپردازد که چطور علم و فناوری باعث میشود که در نهایت انسانها بردگان الگوریتمهای کامپیوتری شوند.
کتاب برای کیست؟
هراری استاد دانشگاه و متخصص تاریخ است. کتاب پرفورش او، انسان خردمند به 60 زبان ترجمه شده است.
در این کتاب چه میآموزیم؟
چرا انسان حاکم ابدی زمین نخواهد بود؟
پیدایش و سپس حکمرانی انسان بر زمین با توان نوآوری، آگاهی و تفکر انسان خردمند آغاز شد. دین و فلسفه تمام تلاش خود را کردند تا این حکومت قدرت بگیرد. آنها انسان را در مرکز آفرینش و تفکر قرار دادند.
با پیشرفت سریع علم و فناوری، مانند کامپیوتر و هوش مصنوعی، ما توقفناپذیر به نظر میرسیم. شاید هم تنها داریم قبر خود را میکنیم؟
این کتاب پیدایش انسان و دکترین برتری این گونه را تشریح میکند. چطور ما بر این سیاره تسلط پیدا کردیم و چرا فکر میکنیم که خاص هستیم؟ قرار است به آینده نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی سلطنت ما را تهدید میکند و حتی شاید سقوط بشریت را آغاز کند.
خواهیم آموخت که چطور دانشمندان قادرند برای موشها تصمیم بگیرند. چطور انتخابات ریاست جمهوری نمایشگر برتری انسان است و چرا لیبرالیسم و ناسیونالیسم هم دین به حساب میآیند.
پیشرفت و نوآوری برای ما انسانها چیز جدیدی نیست. میخواستیم به ستارگان دست پیدا کنیم ولی توانسیتم به ماه برسیم. ابزارهایی ساختیم که قحطی، بیماری و آثار جنگ را از بین ببریم. اما با پیشرفت ما، جاهطلبی ما هم نیز پیشرفت کرد.
بیایید ببینیم چقدر جلو آمدیم. ما امروز قادریم فجایعی که در گذشته جان بسیاری را گرفتند(مثل گسترش قطحی و بیماریها) را بررسی کنیم. مثلا در بین سالهای ۱۶۹۲ تا ۱۶۹۴ در فرانسه قحطی بزرگی شکل گرفت که باعث مرگ ۱۵ درصد از جمعیت (حدود ۲.۵ میلیون نفر) شد. یا مثلا همهگیری بدنام مرگ سیاه بین ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون نفر(یک چهارم جمعیت کره زمین) را در آسیا و اروپا در سال ۱۳۳۰ کشت.
امروز ما تا حدی بر قحطی و بیماری غلبه کردهایم. در حال حاضر احتمال مرگ ما بر اثر چاقی بیشتر از گرسنگی است.
در سال ۲۰۱۰ سه میلیون نفر در سراسر جهان جان خود را بر اثر چاقی از دست دادند. در نقطه مقابل تلفات ناشی از سوتغذیه و گرسنگی در مجموع کمتر از یک میلیون نفر بود.
پیشرفت ما به حدی بوده که امروز فجایع را در مقیاس کاملا متفاوت میسنجیم. بحران ابولا را در نظر بگیرید. این اپیدمی جدی در دنیای مدرن فقط توانست منجر به مرگ یازده هزار نفر شود(چیزی کمتر از کشتگان یک جنگ). یا مثلا در سال ۲۰۱۲ احتمال مرگ بر اثر دیابت (۱.۵ میلیون نفر) بیشتر از جنگ (۱۲۰ هزار نفر) است.
این اعداد دست کم نشان میدهند که بشر به عنوان یک گونه قادر است اهداف خود را باز تعریف کند. ما میخواهیم عمری طولانیتر داشته باشیم و شادتر و قویتر بمانیم. خواستهای که خیلی هم دور از دسترس هم نیست.
پزشکی در قرن بیستم امید به زندگی ما را تقریبا دوبرابر کرده است. این پیشرفت به حدی زیاد بوده که برخی از مردم حتی به فکر دستیابی عمر جاوید هستند. یا مثلا باعث شده ما امروز از فناوری برای تقویت بدن خود استفاده کنیم. بیمارانی که فلج میشوند امروز میتوانند اندامهای مصنوعی را از طریق فکر خود کنترل کنند.
نکته اینجاست که این تازه شروع مسیر است. ما هنوز به قلههایی بالاتر فکر میکنیم.
یک پاسخ
ابهاماتی پس از مطالعه این کتاب شکل میگیره که آقای جنت خواه تو کانال تلگرامشون به بهترین شکل پاسخش رو دادن