کتاب مثل یک انسان بفروش

حقیقت شگفت آور در مورد تاثیرگذار بودن

13 نفر در حال مطالعه این کتاب هستند.

کتاب مثل یک انسان بفروش، توضیح می‌دهد که چگونه فروش به بخش مهمی از زندگی همه ما تبدیل شده است. این کتاب ما را با ابزارها و تکنیک‌هایی اخلاقی و انسانی آشنا می‌کند که در متقاعد کردن دیگران به مراتب موثرتر از حقه‌ها و فریب‌های مرسوم هستند.

این کتاب برای چه افرادی مناسب است؟

  • هرکسی که می‌خواهد الهام‌بخش دیگران باشد.
  • هرکسی که می‌خواهد دیگران را به کاری ترغیب کند.
  • هرکسی که می‌خواهد نظر مردم را تغییر دهد(چه در کار و چه در زندگی شخصی).

دنیل اچ پینک یک نویسنده آمریکا است. او کتاب های پرفروشی مثل راندن و ذهنیت جدید را نوشته است. نشریه هاروارد بیزینس ریویو او را در فهرست 50 چهره تاثیرگذار در زمینه مدیریت قرار داده است. کتاب های او بیش از یک میلیون نسخه در آمریکا فروش داشتند.

خلاصه کتاب مثل یک انسان بفروش

حاوی 7 ایده کلیدی
To sell is human
the surprising truth about moving others
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه ای بر کتاب مثل یک انسان بفروش

امروزه فروشندگی بخشی از زندگی همه است
شاید نسل فروشندگان دوره‌گردی که محله به محله می‌رفتند و جارو و دمپایی می‌فروختند منقرض شده باشد، اما فعالیت فروش همچنان مثل قبل پرجنب و جوش است و به طور فزاینده‌ای به بخشی از زندگی همه تبدیل شده است.
در شرکت‌های بزرگ، رابطه سنتی بین فروش و سایر بخش‌ها به سرعت از بین می‌رود. در حالی که مهندسان، طراحان محصول و کارکنان بخش پشتیبانی همگی با مشتری در تعامل هستند و می‌توانند به فروش کمک کنند.
برای مثال، شرکت نرم‌افزاری سازمانی Atlassian، در سال ۲۰۱۱ بدون داشتن حتی یک کارشناس فروش، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار درآمد ایجاد کرد.
شعار «همه فروشنده هستیم» که کارآفرینان مختلف آن‌را مطرح کرده‌اند در حال تبدیل شدن به فرهنگ عمومی کار در ایالات متحده تبدیل شده است.
یک استارتاپ معمولا نمی‌تواند یک بخش فروش مجزا داشته باشد، پس همه باید بفروشند. اما در آینده نه چندان دور همین استارتاپ‌ها بخش عمده‌ای از اقتصاد آمریکا می‌شوند و این فرهنگ به همه جا راه پیدا می‌کند.
علاوه بر فعالیت‌های فروش که در بسیاری از مشاغل رخ می‌دهد، تحقیقات نشان می‌دهد که به طور متوسط، افراد حدود ۴۰ درصد از زمان خود را در محل کار صرف فروش‌های غیرفروشی یا «non-sales salling» می‌کنند.
این موارد شامل ترغیب کردن، متقاعد کردن و تأثیرگذاری بر دیگران می‌شود. به عبارت دیگر، ما تقریبا نیمی از زمان خود را در محل کار صرف تلاش برای اثرگذاشتن روی افراد می‌کنیم. این هم نوعی فروش است.
فروش غیرفروشی شاید در صنایع آموزشی و پزشکی (Ed-Med) مهمتر باشد. یک معلم دانش‌آموزان را متقاعد می‌کند که زمان و انرژی خود را صرف آموزش کنند. یا یک پزشک بیماران را متقاعد می کند تا برای سلامتی خود، شیرینی‌های لذیذ را کنار بگذارند.
با توجه به اینکه Ed-Med اکنون بزرگترین بخش شغلی در اقتصاد ایالات متحده به حساب می‌آید و به سرعت هم در حال رشد است، واضح است که اثرگذاری بر افراد، در حال تبدیل شدن به بخش مهمی از کار برای بسیاری از مردم آمریکا است.
این چشم‌انداز بیشتر از همیشه، همه ما را به نوعی فروشنده تبدیل می‌کند.

ایده کلیدی1

1صداقت و خدمت‌رسانی اصول جدید فروش است

وقتی اکثر مردم به کلمه فروش فکر می‌کنند، اولین چیزی که به ذهنشان می‌رسد، فروشنده‌ای است بداخلاق و دروغگو در یک نمایشگاه ماشین.
در گذشته، فروشندگان تقریبا می‌توانستند هر کاری دلشان می‌خواست انجام دهند، زیرا این وظیفه مشتری بود که حواسش را جمع کند و چیز بدی نخرد.
افراد مختلف هم مدام هشدار می‌دادند که «خریدارها مراقب باشند». برای مثال، در مورد خودرو به سادگی می‌شد سر مشتری کلاه گذاشت، زیرا فروشنده بیشتر از مشتری در مورد این ماشین اطلاعات داشت. به عبارت بهتری در بازار، عدم تقارن اطلاعات شدیدی وجود داشت.
اینترنت این وضعیت را به شدت تغییر داد. فرض کنید یک نیسان ماکسیما چشم شما را گرفته باشد. می‌توانید سرچ کنید و اطلاعاتی در مورد قیمت خودرو، مشخصات فنی و نمایندگی‌های معتبر نیسان پیدا کنید. همچنین شما می‌توانید یک فروشنده متخلف را در شبکه‌های اجتماعی معرفی کنید و به کسب و کارش آسیب بزنید.
امروز وضعیت در بازار تغییر کرده و «فروشنده‌ها باید مراقب باشند».
اینترنت، صداقت و شفافیت را برای فروشندگان حیاتی کرده است. از آنجایی که فروشنده دیگر نمی‌تواند اطلاعات را پنهان کند، باید صادق‌تر و خدمت‌گزارتر از همیشه باشد، از مشتری سوال بپرسد و به او کمک کند تا اطلاعات محصول را بهتر درک کند.
همین روند در مورد فروش‌های غیرفروشی نیز صدق می کند. معلمان و پزشکان امروز دیگر نباید فقط مراقب دانش‌آموزان در مورد موضوعاتی مانند جنگ کریمه و سندرم روده تحریک‌پذیر باشند، دانش‌آموزان و بیماران می‌توانند اطلاعات مورد نیاز خود را در اینترنت پیدا کنند.
از این رو، ارزش کار آن‌ها باید ناشی از خدماتی باشد که ارائه می‌دهند، نه صرفا اطلاعاتی که دارند.
این تغییر بنیادی همچنین به این معنی است که باور معروف فروش، “همیشه در حال بستن قرارداد باش” دیگر منسوخ شده است. پس یک رویکرد جدید مورد نیاز است: “همسویی، شناوری، وضوح”.

ایده کلیدی2

2همسویی: دیدگاه‌های دیگران را درک کنید تا روی آن‌ها اثر بگذارید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی3

3شناوری: قبل از مکامله، در حال مکالمه و بعد از آن، ناامید نشوید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی4

4شفافیت: با شفاف کردن مسائل روی دیگران اثر بگذارید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی5

5ارائه‌ها باید کوتاه و جذاب باشند

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی6

تکنیک‌های تئاتر را در فروش خود به کار بگیرید6

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی7

7برای اثر گذاشتن روی مردم، تلاش‌های خود را هدفمند کنید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
خلاصه نهایی

پیام کلیدی کتاب

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
کتاب‌های دیگر از دنیل پینک
2 کتاب
اثر دنیل پینک
اثر دنیل پینک
نظرات و دیدگاه‌های شما
1 دیدگاه

یک پاسخ

  1. سلام
    به شدت کتاب عالی بود ، کلی نکته برداشتم
    اون سه نکته واقعا تاثیر گذار بودن

    مرسی از اکوتوپیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر اکونومیست
اثر مارینا ادشید
اثر بث کمپتون
اثر تیموتی فریس
لوگوی اکوتوپیا کامل