کتاب عامل داستان نشان میدهد که روایت تا چه اندازه ابزار قدرتمندی است. همچنین به شما کمک میکند که بتوانید داستان خودتان را بگویید. چرا که داستانها خیلی بیشتر از آمار و نمودارها میتواند بر مردم اثر بگذارند.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
آنیت سیمونس با سابقه کار در بازاریابی و روانشناسی، در مورد هنر باستانی داستان گویی پژوهش میکند. او در زمینه داستان گویی تخصص دارد و سمینارهای مختلفی را برگزار کرده است. از دیگر آثار او میشود به کتاب «قصهگو برنده است» اشاره کرد.
با قدرت داستان، بر مردم تاثیر بگذارید.
هزاران سال است که مردم داستان میگویند و میشنوند، چه از حکایتهای دریانوردان قدیم و چه از کتابهای پرفروش امروزی.
چرا در حالی که برای تصمیمگیری درست به حقایق آماری نیاز داریم، داستانها این قدر برای ما جذاب هستند ؟
به زبان ساده، یک داستان خوب به مردم کمک میکند حقایق را تفسیر کنند و تصویر بزرگتر را ببینند. چیزهایی که مردم باور نمیکنند، نمیفهمند یا به آنها اهمیت نمیدهند، به محض اینکه از دریچه یک تجربه شخصی دیده شوند، قانعکننده و معنادار میشوند: یک داستان.
اگر شما کسی هستید که داستان تعریف میکند، میتوانید بر نحوه تفسیر مخاطبان خود از حقایق تاثیر بگذارید. این امر باعث میشود داستانسرایی به یک ابزار بسیار قدرتمند برای شما تبدیل شود.
سوال مهم این است که چگونه یک داستان خوب تعریف کنیم؟
برای اینکه یاد بگیریم که یک داستان خوب تعریف کنیم، ابتدا باید بدانیم که اصلا یک داستان خوب چیست.
به زبان ساده، داستان خوب داستانی است که دنیا را سادهتر میکند و باعث میشود احساس کنیم که میتوانیم درک بهتری از جهان داشته باشیم.
دنیای امروز پیچیده و آشفته به نظر میرسد، اما داستان این قدرت را دارد که آن را معنا کند. همین معنا، به شنوندگان طرحی برای دنبال کردن میدهد که بتوانند افکار خود را پیرامون آن سازماندهی کنند.
این ویژگی نه تنها درک حرفهای شما را برای شنونده آسانتر میکند، بلکه میتواند به او کمک کند تا مشکلات و ناامیدیهای شخصی خود را هم بهتر درک کند. به عنوان مثال، فردی را که شغل خود را از دست داده یا از همسرش جدا شده است در نظر بگیرید. روایت داستانی در مورد فردی در موقعیتی مشابه، به او کمک میکند تا راحتتر بتواند با مشکل کنار بیاید.
از این نظر داستانها، هرچند غیرمستقیم باشند، مؤثرتر از راهنماییهای مستقیم هستند. زیرا راهنمایی مستقیم فقط برای یک موقعیت خاص است و خیلی زود معنای خود را از دست میدهد، در حالی که یک داستان را میتوان با موقعیتهای مختلف و متعدد تطبیق داد.
فرض کنید یک همکار دارید که ایمیلهای بدی مینویسد، زیرا نوشتن صحیح ایمیل را بلد نیست. شما دوست دارید به او کمک کنید که رفتارش را تغییر دهد. میتوانید مستقیما به او بگویید که رفتارش را اصلاح کند، اما بهتر است به او درباره شخصی بگویید که به دلیل سوتفاهم ناشی از یک ایمیل بد شغل خود را از دست داد.
همکار شما هر بار که بخواهد ایمیل بنویسد، آن داستان را به خاطر میآورد. او حتی ممکن است از این درس در سایر ارتباطات حرفهای خود نیز استفاده کند.
هرچند داستانها روشی غیرمستقیم برای انتقال پیام هستند، اما از حقیقت مستقیم و خام بسیار مؤثرتر خواهند بود.