در این کتاب، ها جون چانگ در مورد بزرگترین اشتباهات ما در مورد جریان اصلی اقتصاد صحبت میکند. او میگوید که چطور، بر خلاف باور اکثر اقتصاددانها، نظریه بازار آزاد مشکلات زیادی دارد. این کتاب در کنار پرداختن به مشکلات کاپیتالیسم و بازار آزاد، راهکارهایی برای ساختن جهانی بهتر و عادلانهتر پیشنهاد میکند.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
ها جون چانگ یکی از منتقدینگ بزرگ نظریه بازار آزاد است. او استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج است و در مورد نهادها و اقتصاد توسعه تحقیق میکند. او آثار متعددی در زمینه اقتصاد نوشته است.
چرا در نظام سرمایهداری، بازار آزاد همان چیزی نیست که باید باشد!
اکثر کارشناسان اقتصادی در تلویزیون یا روزنامه از یک نظریه دفاع کنند: اقتصاد بازار آزاد.
با وجود این که این افراد دیدگاه مشابهی دارند، ممکن است برای یک لحظه فکر کنید که تنها یک مسیر درست برای اقتصاد وجود دارد. اما اشتباه میکنید.
نظریه اقتصاد بازار آزاد مشکلات زیادی دارد. این نظریه، یک رویکرد کامل و علمی نیست و حاوی مفروضاتی نادرست در مورد نحوه عملکرد اقتصاد و جامعه است. البته رویکردهای دیگری نیز وجود دارد، رویکردهایی که رسانهها تا حد زیادی آنها را نادیده میگیرند.
در این کتاب متوجه خواهید شد که چه مشکلاتی در سرمایهداری و بازار آزاد وجود دارد و برای یافتن جایگزینهای بهتر چه کارهایی باید انجام دهیم.
پس از خواندن استدلالهای این کتاب، درک شما از اقتصاد برای همیشه تغییر خواهد کرد.
حتما بحران مالی سال 2008 را به خاطر دارید. همچنین ممکن است به یاد داشته باشید که در آن دوران، اقتصاددانان (و بانکداران) غیرقابلاعتمادترین متخصصان در جهان بودند. با این حال، این واکنش به اقتصاددانان ناعادلانه نبود. بلکه این پاسخی منطقی به نگرش متکبرانه آنها در سالهای گذشته بود. به زبان عامیانه، اقتصاددانها لقمههایی بزرگتر از دهانشان برداشته بودند.
یکی از نشانههای اعتماد به نفس بیش از حد اقتصاددانان این بود که آنها معتقد بودند فقط خودشان میتوانند پیچیدگی نظریههای اقتصادی را به طور کامل درک کنند. همین تفکر باعث شد که آنها هر گونه انتقاد را نادیده گرفتند.
با این حال تصور آنها درست نبود و نیست. 95 درصد اقتصاد نه تنها بسیار پیچیده نیست، بلکه از عقل سلیم و ساده ناشی میشود و برای همه قابل درک است.
برای مثال وقتی به یک رستوران میروید، میدانید که به چه میزان بهداشت نیاز دارید، حتی اگر یک متخصص میکروبشناسی نباشید. در مورد اقتصاد هم همینطور است.
اصول اولیه اقتصاد میتواند توسط هرکسی درک شود. هر کسی میداند که یک کشور نباید تمام پول خود را روی سرمایهگذاریهای پرخطر قمار کند. برای فهم این موضوع نیازی نیست که حتما رئیس بانک مرکزی باشید.
این گستاخی باعث شد که اقتصاد جریان اصلی هرگونه نظریه جایگزین را نادیده بگیرد.
در چند دهه اخیر، یک نظریه اقتصادی، تفکر غالب بوده است: نظریه بازار آزاد نئوکلاسیک.
این باور فرض میکند که هر فرد در جامعه، منطقی و خودخواه است و تنها با محاسبه هزینه و فایده، یک تصمیم اقتصادی میگیرد. علم اقتصاد این نظریه را به عنوان یک حقیقت طبیعی در نظر گرفت. این امر باعث شد که اقتصاددانها به جای توجه به میزان کارایی این نظریه در عمل، بیش از اندازه بر روی مبانی نظری تمرکز کنند.
اما اقتصاد به جای اینکه یک علم عینی (مثل فیزیک) باشد، یک علم اجتماعی است. یعنی همواره نظریههای جایگزینی وجود دارد که هر کدام به اندازه رویکرد بازار آزاد، معتبر هستند.