کتاب ناپلئون کبیر (2014) به بررسی دقیق زندگی و دوران حکومت ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte)، فاتح نامدار فرانسوی، میپردازد. این خلاصه کتاب، سیر تحول شگفتانگیز ناپلئون، از یک جوان بیبضاعت تا رسیدن به مقام ژنرالی در سن 24 سالگی و سپس نقش مؤثر او در تحولات بنیادین نظامی و سیاسی فرانسه را به تصویر میکشد. تأثیرات عمیق ناپلئون بر تاریخ اروپا و جهان از جمله میراث ارزشمند این شخصیت تاریخی محسوب میشود.
اندرو رابرتز مورخ و زندگینامهنویس مشهور و برندهی جوایز مختلف در زمینهی تاریخ است. او یکی از اعضای انجمن سلطنتی ادبیات (Royal Society of Literature) است و از دیگر آثار او می توان به طوفان جنگ: تاریخ جدید جنگ جهانی دوم (The Storm of War: A New History of the Second World War) و سالزبری: تایتان ویکتوریایی (Salisbury: Victorian Titan) اشاره کرد.
کمتر کسی در تاریخ به اندازهی ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte) تأثیرگذار بوده است. او که در طبقهی اجتماعی پایینی به دنیا آمد، توانست به مقام امپراتوری برسد و بخش قابلتوجهی از قارهی اروپا را تصرف کند.
در کتاب ناپلئون کبیر، به بررسی زندگی پرفرازونشیب ناپلئون خواهیم پرداخت. از دوران کودکی و جوانی تا صعودش به قدرت و جنگهای متعددی که رهبری کرد. این داستان جذاب و طولانی، ما را به سفری هیجانانگیز در تاریخ میبرد.
ناپلئون بناپارت در پانزدهم اوت سال 1769 در جزیرهی کرسیکا (Corsica) یا کرس، واقع در دریای مدیترانه (Mediterranean)، متولد شد. اگرچه در آینده یکی از بزرگترین قهرمانان فرانسه شناخته شد، اما ریشههای خانوادگی او به ایتالیا (Italia) بازمیگشت. پدر و مادر ناپلئون، کارل (Carlo) و لتیزیا دی بوئوناپارته (Letizia di Buonaparte) اصالتی ایتالیایی داشتند.
کرسیکا جزیرهای کوچک با فرهنگی غنی و مستقل بود. بااینحال، تا زمان تولد ناپلئون، تحت سلطهی فرانسه بود.
ناپلئون که عضوی از طبقهی اشراف جزیرهی کرس بود، موفق شد در مدرسهی نظامی سلطنتی برین-لوشاتو (Royal Military School of Brienne-le-Château)، یکی از معتبرترین مدارس نظامی فرانسه، پذیرفته شود. این مدرسه بهطور سنتی پذیرای فرزندان نخبگان فرانسوی بود و ناپلئون که از یک مستعمرهی تازه الحاقشده آمده بود، در این محیط احساس غریبی میکرد. همکلاسیهای او به دلیل پیشینهی متفاوتش، مرتباً او را مسخره میکردند.
رفتارهای سختگیرانهای که با ناپلئون میشد، باعث شد او با جدیت بیشتری درس بخواند تا شایستگی خود را اثبات کند. او ساعات طولانی را به مطالعهی دروس مختلف از جمله ریاضی، لاتین، تاریخ، علوم نظامی و هنر اختصاص داد. ناپلئون در دوران تحصیل در مدرسه با زبان فرانسه آشنا شد و به آن تسلط پیدا کرد؛ اما لهجهی کرسی او تا پایان عمر باقی ماند.
تلاشهای ناپلئون نتیجهبخش بود و او با موفقیت در آزمونهای مدرسه نظامی قبول شد. بعد از آن، یک سال را در مدرسهی نظامی سلطنتی پاریس (École Royale Militaire) به تحصیل ادامه داد و در آنجا نیز به همه ثابت کرد که استعداد فوقالعادهای دارد. در سن شانزده سالگی، با پایان دورهی تحصیل، یکی از جوانترین افسران ارتش فرانسه شد و اولین مأموریت خود را در یک هنگ توپخانهی ممتاز آغاز کرد.
با آغاز فعالیت نظامی ناپلئون، تحولات انقلاب فرانسه، بر سیاست فرانسه بهشدت تأثیر گذاشته بود. در این شرایط، ناپلئون وفاداری بیچونوچرای خود را به کشور فرانسه اعلام کرد.
ناپلئون حمایت از انقلاب را انتخاب کرد. او در قلبش با بسیاری از آرمانهای انقلابی موافق بود و از سلطنت و قدرت کلیسا بر جامعه بیزار بود. اما تصمیم او برای همکلاسانش غیرعادی بود. اکثریت اشراف کرسی، مانند بسیاری از دیگر فارغالتحصیلان از مدرسهی نظامی سلطنتی، از شاه حمایت میکردند.
در بحبوحهی تحولات بعد از انقلاب فرانسه، گروههای سیاسی متعددی در سراسر کشور شکل گرفتند. ناپلئون به حزب ژاکوبینها (Jacobins) گرایش داشت که یکی از رادیکالترین مخالفان نظام سلطنتی شناخته میشدند. با ادامهی انقلاب، ژاکوبینها به قدرتمندترین جریان سیاسی در فرانسه تبدیل شدند.
ناپلئون که یکی از اعضای وفادار حزب ژاکوبینها بود، موفق شد فرماندهی یک واحد توپخانه را بر عهده بگیرد. این مسئولیت، او را در خط مقدم نبرد علیه دشمنان فرانسه از جمله بریتانیا (Britain)، اسپانیا (Spain)، پروس (Prussia) و اتریش (Austria) قرار داد و نخستین فرصت را برای کسب شهرت و افتخار به او داد.
در ماه ژوئیهی سال 1793 میلادی، نیروهای وفادار به سلطنت موفق شدند شهر بندری استراتژیک تولون (Toulon) را تصرف کنند. آنها میخواستند جای پای خود را در این شهر محکم کنند؛ پس از بریتانیا و اسپانیا کمک خواستند و از آنها دعوت کردند تا با اعزام نیرو و ناوگان دریایی، از تولون دفاع کنند.
دولت انقلابی فرانسه، پس گرفتن شهر بندری تولون را ضروری دید. بااینحال، تصرف مجدد این شهر، عملیاتی بسیار دشوار و پیچیده بود؛ زیرا نیروهای وفادار به سلطنت موقعیتی استوار داشتند. خیلی زود مشخص شد که کلید پیروزی در این نبرد، تصرف قلعهی مالگریو (Fort Mulgrave) است؛ یک پایگاه نظامی بریتانیایی در خارج از شهر تولون که بهشدت از آن محافظت میشد. در صورت تصرف این قلعه، نیروهای انقلابی میتوانستند با استفاده از توپخانه، به کشتیهای جنگی بریتانیایی مستقر در آبهای اطراف شهر، آسیبهای جدی وارد کنند.
ناپلئون طرحی دقیق برای حمله به قلعه تدوین کرد و با تلاشهای فراوان توانست نیروهای انسانی، تجهیزات توپخانهای و تدارکات لازم را برای اجرای این عملیات تأمین کند. او شخصاً به خط مقدم نبرد رفت و با شجاعتی وصفناپذیر، فرماندهی عملیات را بر عهده گرفت. در جریان این نبرد سخت و خونین، اسب ناپلئون کشته شد و بسیاری از یاران نزدیک او نیز جان باختند؛ بااینحال، او با ارادهای آهنین به پیشروی ادامه داد. سرانجام، پس از درگیریهای شدید، نیروهای انقلابی قلعه را تصرف کردند. بلافاصله پس از تصرف قلعه، توپخانههای فرانسوی به سمت کشتیهای جنگی دشمن نشانه رفتند و پیروزی نهایی برای نیروهای انقلابی رقم خورد.
استعداد بینظیر ناپلئون در برنامهریزی، شجاعت او در میدان نبرد و موفقیت چشمگیرش در عملیات تصرف قلعهی مالگریو، توجه فرماندهان را جلب کرد. گزارشهای رسیده از میدان نبرد، هوش سرشار و تواناییهای استثنایی او در جایگاه افسر نظامی را نشان میداد. همچنین، نامههای ستایشآمیز فرماندهان عالیرتبه، نشان میداد که ناپلئون قابلیتهای ذاتی یک رهبر برجسته را دارد. بعد از این پیروزی حیاتی، ناپلئون به درجهی ژنرالی ارتقا یافت و در سن 24 سالگی، به یکی از جوانترین ژنرالهای ارتش فرانسه تبدیل شد.