جلد کتاب مارگارت تاچر

کتاب مارگارت تاچر

خودزندگینامه یک بانوی تاثیرگذار

نویسنده:
مارگارات تاچر
(Margaret Thatcher)
1 نفر در حال مطالعه این کتاب است.

«خودزندگی‌نامه مارگارت تاچر (2013)» روایتی جامع و معتبر از زندگی و دوران نخست‌وزیری این بانوی تاثیرگذار است. این اثر، با بررسی دقیق مقاطع مختلف زندگی او از کودکی تا پایان دوران تصدی قدرت، به تحلیل تفکر و ارزش‌هایی می‌پردازد که بر تصمیمات و اقدامات او به ‌عنوان یکی از برجسته‌ترین رهبران قرن بیستم بریتانیا تاثیرگذار بوده‌اند.

مارگارت تاچر (Margaret Thatcher) در سال 1925 متولد شد. او اولین زنی بود که رهبری یک کشور دموکراتیک بزرگ غربی را بر عهده گرفت. او بین سال‌های 1979 تا 1990 نخست‌وزیر بریتانیا بود و در سه انتخابات پیاپی پیروز شد.

کالکشن‌های حاوی این کتاب

خلاصه کتاب مارگارت تاچر

حاوی 3 ایده کلیدی
Margaret Thatcher
The Autobiography
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر کتاب مارگارات تاچر

بریتانیا در زمستان سال 1978، با طوفان‌های شدیدی مواجه شد که خسارات گسترده‌ای به بار آورد. بادهای تند و طوفانی، درختان را از ریشه کند و جاده‌ها را مسدود کرد و بخش اعظمی از کشور را در تاریکی فرو برد.

اوضاع سیاسی نیز در شرایط پایداری نبود. افزایش بی‌رویه نرخ تورم، دولت را بر آن داشت تا اقداماتی برای محدود کردن افزایش دستمزدها انجام دهد. این تصمیم با واکنش شدید اتحادیه‌های کارگری و برگزاری اعتصابات گسترده روبرو شد. کارگران شهرداری اعتصاب کردند و در نتیجه، حجم قابل توجهی زباله در خیابان‌ها انباشته شد. از سوی دیگر، اعتصاب رانندگان کامیون به خریدهای هیجانی شهروندان در سوپرمارکت‌ها منجر شد و نگرانی در مورد خالی ماندن قفسه‌ها را به وجود آورد.

ماه‌های پر آشوب و دشواری که گذشت، به عنوان «زمستان نارضایتی» (Winter of Discontent) در تاریخ ثبت شد. این دوره، نقطه اوج بحران‌های یک دهه نامیمون بود. پیش از این، بحران جهانی نفت در سال 1973، با افزایش چشمگیر قیمت سوخت و تعطیلی کارخانه‌ها همراه بود که منجر به بیکاری بیش از یک میلیون نفر شد.

در طول دهه 1970، دولت‌های حزب محافظه‌کار و حزب کارگر هر دو تلاش‌های گسترده‌ای برای مقابله با بحران‌های اقتصادی انجام دادند؛ اما علی‌رغم این تلاش‌ها، روند نزولی اقتصاد بریتانیا متوقف نشد.

در انتخابات پس از زمستان نارضایتی، محافظه کاران دوباره به قدرت رسیدند. رهبر آن‌ها نقشه‌ای برای بازگرداندن بریتانیا به مسیر اصلی داشت تا روزهای سیاه دهه 1970 را پشت سر بگذارند. نام این شخص مارگارت تاچر بود. کسی که آینده بریتانیا را برای همیشه تغییر داد.

اما قبل از اینکه بفهمیم مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر چه کرد، اجازه دهید یک قدم به گذشته برگردیم و به این سوال جواب دهیم که چگونه مارگارت تاچر به رهبری حزب محافظه کار رسید؟

ایده کلیدی 1

1فصل اول

مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۴ برای نخستین بار به همسر خود، دنیس (Denis)، اعلام کرد که قصد دارد برای تصدی مقام رهبری حزب محافظه‌کار کاندیدا شود. دنیس در پاسخ گفت که احتمال موفقیت او بسیار اندک است.

البته دنیس مخالف بلندپروازی‌های سیاسی مارگارت نبود و هیچ‌کس به اندازه او از مارگارت حمایت نمی‌کرد. اما واقعیت این بود که احتمال موفقیت او را بسیار اندک می‌دید.

اولین و مهم‌ترین مانع برای مارگارات، جنسیت او بود. پیش از آن، هیچ زنی موفق نشده بود رهبری یکی از احزاب بزرگ را در دست بگیرد، چه برسد به رهبری کل کشور. ولی مارگارت تاچر به خوبی می‌دانست که زنان هم می‌توانند در عرصه سیاست بریتانیا به موفقیت برسند. خود او پیشگام این مسیر بود و در سال ۱۹۷۰ به عنوان پنجمین زن، به یکی از پست‌های ارشد دولتی رسید. با این حال، او همواره این پرسش را در ذهن داشت که آیا زنان می‌توانند به بالاترین جایگاه سیاسی در کشور دست یابند؟ زمانی که یک روزنامه‌نگار از او پرسید که آیا تصور می‌کند روزی شاهد نخست‌وزیری یک زن باشیم، او پاسخ داد که در طول عمر خود انتظار چنین اتفاقی را ندارد؛ زیرا به اعتقاد او، مردان آن زمان تعصبات شدیدی علیه زنان داشتند.

البته تبعیض جنسیتی تنها مانع سر راه او نبود. مدیریت مارگارت تاچر بر وزارت آموزش و پرورش، محبوبیت چندانی برای او به همراه نداشت. او با هدف کاهش هزینه‌ها، سیاست محبوب توزیع شیر رایگان در مدارس را لغو کرد. اگرچه تاچر تاکید می‌کرد که تنها از والدین طبقه متوسط خواسته می‌شود هزینه این شیر را پرداخت کنند و دانش‌آموزان کم‌درآمد همچنان از شیر یارانه‌ای بهره‌مند خواهند شد، اما لقب «تاچر شیر دزد» که توسط رسانه‌ها به او نسبت داده شد، در ذهن همه مخاطبان باقی ماند.

حتی اگر اعضای حزب محافظه‌کار حاضر می‌شدند زنی را که به دلیل لغو سیاست توزیع شیر رایگان در مدارس به «شیر دزد» معروف شده بود، به عنوان رهبر خود بپذیرند، همچنان موانع دیگری بر سر راه او وجود داشت. رهبران سنتی حزب محافظه‌کار معمولا دارای پیشینه اجتماعی و اقتصادی مشابهی بودند. آن‌ها اغلب افراد ثروتمندی بودند که در مدارس خصوصی تحصیل کرده و در محله های اشرافی لندن (London) زندگی می‌کردند؛ بسیاری از آن‌ها خود از طبقه اشراف بودند.

اینجا، دنیای مارگارت نبود. او دختر یک بقال بود و در خانه‌ای بالای مغازه پدرش در یک شهر دیگر بزرگ شده بود و با بردن یک بورس تحصیلی توانسته بود در یک دبیرستان متوسط تحصیل کند.

درست است که مارگارت تاچر در دانشگاه آکسفورد (Oxford University)، یکی از معتبرترین دانشگاه‌های بریتانیا، تحصیل کرده بود؛ اما پیشینه خانوادگی او در مقایسه با بسیاری از رهبران سیاسی، متواضعانه‌تر بود. به همین دلیل این پرسش مطرح می‌شد که آیا فردی با چنین پیشینه‌ای می‌تواند رهبری حزب محافظه‌کار را بر عهده بگیرد؟ با این حال، اصلی‌ترین مانع بر سر راه او، نه پیشینه اجتماعی، بلکه دیدگاه‌های سیاسی‌اش بود. مارگارت تاچر به عنوان یک فرد رادیکال شناخته می‌شد و مخالفانش او را «دگم‌گرا» می‌خواندند. همین دیدگاه‌های رادیکال بود که باعث ایجاد اختلاف میان او و بسیاری از همکاران محافظه‌کارش شد.

مارگارت تاچر در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر گرانتام (Grantham)، واقع در بیست مایلی شرق ناتینگهام (Nottingham) متولد شد. پدرش صاحب یک مغازه کوچک در این شهر بود و تاچر در توصیف دوران کودکی خود، آن را «دوران خوشی» توصیف کرد. خانواده تاچر وضعیت مالی مناسبی نداشتند، اما توانایی بالایی در مدیریت منابع داشتند. دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی، دوره‌های بسیار سختی برای مردم انگلستان بود. وقوع رکورد بزرگ (Great Depression) و سپس جنگ، کمبود شدید کالاهای مصرفی را در پی داشت.

والدین مارگارت تاچر برای استقلال و خودکفایی ارزش بسیاری قائل بودند. آن‌ها در دوران رونق اقتصادی، پس‌انداز می‌کردند تا در شرایط سخت اقتصادی از آن استفاده کنند. همچنین آن‌ها مهارت بالایی در مدیریت منابع و استفاده بهینه از امکانات محدود داشتند. در اکتبر ۱۹۴۳، مارگارت تاچر برای ادامه تحصیل در رشته شیمی به دانشگاه آکسفورد رفت. شهر آکسفورد در آن زمان، شهری سرد و سخت بود. خیابان‌های شهر پوشیده از مه بود و پنجره‌های رنگارنگ کلیساها به منظور جلوگیری از آسیب‌های احتمالی ناشی از حملات هوایی آلمان‌ها، تخته شده بود. همچنین، به دلیل جنگ، مواد غذایی و آب گرم جیره‌بندی می‌شد.

والدین مارگارت به او آموخته بودند که غنای فکری و معنوی، از آسایش مادی مهم‌تر است. دانشگاه آکسفورد، به عنوان یکی از معتبرترین مراکز علمی و فرهنگی جهان، محیطی مناسب برای پرورش چنین ارزش‌هایی بود. مارگارت تاچر در دوران تحصیل در آکسفورد، به عضویت گروه کر باخ (Bach) درآمد و همچنین گروه مطالعه‌ای را با دیگر دانشجویان متدیست (Methodist) تشکیل داد. با این حال، علاقه اصلی او سیاست بود.

سخت کوشی، استقلال و ابتکار عمل فردی، ارزش‌هایی بودند که مارگارت تاچر به آن‌ها اعتقاد راسخ داشت. هیچ گروه سیاسی در دانشگاه آکسفورد به اندازه حزب محافظه‌کار به این ارزش‌ها پایبند نبود. مارگارت تاچر با علاقه و جدیت در فعالیت‌های سیاسی دانشگاه شرکت می‌کرد. او در مناظرات شرکت می‌کرد، سخنرانی می‌کرد و در انتخابات عمومی سال ۱۹۴۵ از حزب محافظه‌کار حمایت کرد. علاوه بر این، او به مطالعه فلسفه سیاسی نیز پرداخت.

در همین دوران بود که مارگارت تاچر با آثار فردریش هایک (Friedrich Hayek)، یکی از منتقدان برجسته سوسیالیسم (socialism) در قرن بیستم آشنا شد. هنگامی که در سال ۱۹۴۶ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد، هدف خود را برای آینده مشخص کرده بود: ورود به مجلس نمایندگان و تلاش برای ایجاد جامعه‌ای آزاد و پررونق در بریتانیا. در سال ۱۹۴۶، با توجه به شرایط آن زمان، تحقق این هدف بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌رسید.

حزب کارگر در انتخابات سال 45 با یک کمپین سوسیالیستی پیروز شده بود و مشغول دگرگونی کشور بود. صنایع خصوصی در حال ملی شدن بودند و مالیات ها برای تامین مالی دولت جدید، در حال افزایش بود.

سیاست‌های حزب کارگر محبوب بود. مارگارت فکر کرد که مشکل دقیقا همین است. همانطور که هایک در کتاب خود در سال 1944 با عنوان راه بردگی نوشته بود: «محبوبیت، فقط ایده‌های بد را خطرناک‌تر می‌کند». او هشدار داد کشوری که به دولت اجازه می‌دهد زندگی اقتصادی را دیکته کند، به زودی خود را از هر گونه آزادی‌ای محروم خواهد دید.

در سال 1950، مارگارت به عنوان کاندیدای محافظه کار حوزه دارتفورد (یک ناحیه صنعتی در خارج از لندن) انتخاب شد. در این حوزه، حزب کارگر همیشه برنده بود و او واقعا شانسی نداشت. او شکست خورد، اما اکثریت مخالف خود از حزب کارگر را از 20000 رای به 14000 کاهش داد.

پیروزی مارگارت تاچر در انتخابات میان‌دوره‌ای دارتفورد، دستاوردی قابل توجه برای یک سیاستمدار جوان محسوب می‌شد و توجه بسیاری از چهره‌های ارشد حزب محافظه‌کار را به خود جلب کرد. به نظر می‌رسید که او توانایی جذب آرای مردم را دارد. کمپین انتخاباتی در دارتفورد نقطه عطفی در زندگی سیاسی مارگارت تاچر شده بود. در همین دوران، او با دنیس که یک دانشمند بود آشنا شد و ازدواج کرد. این زوج صاحب دوقلوهایی به نام مارک (Mark) و کارول (Carol) شدند. همزمان با پیشرفت زندگی شخصی، مارگارت تاچر در سلسله مراتب حزب محافظه‌کار نیز پیشرفت چشمگیری داشت. در سال ۱۹۵۹، او به عنوان نماینده مجلس از حوزه انتخابیه فینچلی (Finchley) در لندن انتخاب شد.

دهه ۱۹۵۰ کشور تحت سلطه حزب محافظه‌کار بود. پیروزی وینستون چرچیل در انتخابات سال ۱۹۵۱، آغاز دوره‌ای ۱۳ ساله از حکومت محافظه‌کاران بر بریتانیا شد. با این حال، این دوره را نمی‌توان یک انقلاب محافظه‌کارانه تمام‌عیار دانست. محافظه‌کاران برای کسب قدرت، تعهد دادند که به سیستم رفاهی ایجاد شده توسط حزب کارگر دست نزنند. این تعهد، هسته اصلی آنچه به «اجماع پس از جنگ» معروف شد را تشکیل می‌داد. اجماعی که در آن، اکثریت اعضای دو حزب اصلی بر سر برخی اصول سیاسی مشترک به توافق رسیده بودند.

هر دو حزب سیاسی، خود را متعهد به ایجاد اشتغال کامل برای همه شهروندان کرده بودند. بدین معنی که اگر بخش خصوصی نتواند به اندازه کافی شغل ایجاد کند، دولت موظف است با سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف اقتصادی، به ایجاد اشتغال کمک کند. همچنین، هر دو حزب از نظام رفاه اجتماعی حمایت می‌کردند و معتقد بودند که بخش‌هایی مانند انرژی (گاز، برق، زغال‌سنگ) و حمل‌ونقل (راه آهن) باید تحت مالکیت دولت باشند. در نهایت، هر دو حزب بر این باور بودند که اتحادیه‌های کارگری نقش مهمی در تعیین سیاست‌های اقتصادی ایفا می‌کنند.

به نظر می‌رسید توافق حاکم بر دوره پس از جنگ، دستاوردهای قابل توجهی را به همراه داشته باشد. اقتصاد به مدت دو دهه رشد مستمر را تجربه کرد، بیش از یک میلیون واحد مسکونی ارزان‌قیمت ساخته شد و نرخ بیکاری پایین و سطح دستمزدها بالا بود. کالاهایی که زمانی به عنوان تجملات گران‌قیمت شناخته می‌شدند (مانند یخچال، تلویزیون، خودرو و حتی سفرهای تفریحی)، تا دهه ۱۹۶۰ به کالاهای مصرفی رایج تبدیل شدند. به عبارت دیگر، جامعه‌ای مرفه و برخوردار از رفاه نسبی شکل گرفته بود. با این حال، از اوایل دهه ۱۹۷۰، این روند رو به بهبود متوقف شد و مشکلات اقتصادی آغاز شد.

نرخ تولید در بریتانیا نسبت به سایر کشورهای صنعتی پیشرفته، رشد قابل توجهی نداشت و در نتیجه، رشد اقتصادی کشور متوقف شد. بحران نفتی نیز بر این مشکلات افزوده و به تعطیلی بسیاری از کارخانه‌ها و افزایش چشمگیر نرخ بیکاری منجر شد. در همین دوره، دولت‌های مختلف بریتانیا مبالغ هنگفتی را صرف حمایت از صنایع دولتی ناکارآمد کردند که این امر نیز بر مشکلات اقتصادی کشور دامن زد.

مشکل دیگری که کشور با آن مواجه شد، تورم فزاینده بود. دولت برای کنترل تورم، اقدام به تعیین سقف برای افزایش دستمزدها کرد؛ اما این سیاست به کاهش ارزش واقعی دستمزدها منجر شد، چرا که نرخ افزایش دستمزدها کمتر از نرخ تورم بود. اتحادیه‌های کارگری قدرتمند که با این وضعیت مخالف بودند، با دولت مقابله کردند. از آنجا که در آن زمان، شبکه برق بریتانیا به شدت به زغال‌سنگ وابسته بود، اعتصابات کارگران معدن و حمل‌و‌نقل زغال‌سنگ، کشور را با خاموشی‌های گسترده مواجه کرد. دولت‌هایی که نتوانستند این بحران را مدیریت کنند، با شکست مواجه شدند و اغلب مجبور به عقب‌نشینی از سیاست‌های خود شدند. در نتیجه، چرخه معیوب تورم ادامه یافت. افزایش دستمزدها، تورم را تشدید می‌کرد و دولت مجبور بود بار دیگر مذاکرات تعیین سقف دستمزد را با اتحادیه‌ها آغاز کند.

نتیجه این اتفاقات، موجی از اعتصابات بر سر دستمزد بود که پشت یک دولت محافظه کار را در سال 1974 شکست. ادوارد هیث (Edward Heath) نخست وزیر وقت، نتوانست با اتحادیه‌ها مقابله کند و اعضای حزب را خشمگین کرد. آن‌ها از او می خواستند که موضع سخت تری اتخاذ کند. اما هیث به اجماع پس از جنگ متعهد ماند. او همچنین از کناره گیری خودداری کرد تا اینکه یک شورش درون حزبی او را مجبور به پذیرش رقابت بر سر رهبری کرد.

در این زمان بود که مارگارت تاچر، با وجود پیشینه ساده خود به عنوان دختر یک فروشنده مواد غذایی، با وعده مقابله قاطع با اتحادیه‌های کارگری توانست حمایت اعضای حزب محافظه‌کار را جلب کند. در سال 1975، اعضای حزب او را به عنوان رهبر خود انتخاب کردند. این پیروزی، بسیاری از منتقدان از جمله همسرش دنیس تاچر را شگفت‌زده کرد. مارگارت تاچر با پشتکار و اراده‌ای قوی، بر تمامی موانع موجود غلبه کرد و به بالاترین مقام حزب محافظه‌کار دست یافت.

در تاریخ چهارم مه ۱۹۷۹، رویدادی تاریخی در بریتانیا رقم خورد و مارگارت تاچر به عنوان اولین زن نخست‌وزیر این کشور انتخاب شد. مردم بریتانیا با رای خود خواستار تحول و تغییر در وضعیت موجود بودند. اما برای همه مردم این سوال مطرح بود که آیا مارگارت تاچر قادر خواهد بود به وعده‌های خود عمل کرده و تغییرات مورد نظر مردم را ایجاد کند؟

ایده کلیدی 2

2فصل دوم

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 3

3فصل سوم

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
نظرات و دیدگاه‌های شما
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لوگوی اکوتوپیا کامل