کتاب «پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ» به برخی از اساسیترین پرسشهای بشر از دیدگاه انسان گرایی میپردازد. این کتاب که تاریخ علم را با آینده بشریت ادغام میکند، از خاستگاه کیهان و درون سیاهچالهها گرفته تا اکتشافات فضایی انسان و خطرات هوش مصنوعی را روایت میکند.
استیون هاوکینگ فیزیکدان انگلیسی و استاد سابق ریاضیات لوکاسی در دانشگاه کمبریج بود. او را یکی از برجستهترین دانشمندان نسل خود میدانند که در مارس 2018 درگذشت.
به ندرت پیش میآید که زمانی پیدا کنیم تا به عمیقترین سوالات فلسفی انسان بپردازیم. سوالاتی از جمله: از کجا آمدهایم؟ چگونه بشر به اینجا رسیده است؟ چرا کیهان اینگونه ساخته شده است؟
خوشبختانه برخی از باهوشترین افراد جهان، زندگی خود را صرف پرسیدن این سؤالات میکنند. حتی تعداد کمی از آنها درباره این سوالات کتاب مینویسند.
پروفسور هاوکینگ یکی از کسانی است که زندگی خود را صرف پاسخ دادن به چنین سوالاتی کرده است. او در آخرین کتابش، توانایی خود را در پاسخگویی به بزرگترین سوالات بشر به رخ کشیده است. او از قوانین فیزیک استفاده میکند تا در مورد سرنوشت بشر توضیح دهد. هاوکینگ با در هم تنیدن مسائل اجتماعی با منظومه شمسی، قوانین اساسی جهان و چشمانداز خود را برای آینده نوع بشر بیان میکند.
ما چرا اینجاییم؟ از کجا آمدهایم؟ چرا جهان به این شکل است؟
این سؤالات ناشی از تمایل ذاتی انسان به درک و فهمیدن جهان و جستجو برای یافتن معنای زندگی است. علم و دین هر دو به این سؤالات پاسخ دادهاند اما به جوابهای کاملا متفاوتی رسیدهاند. دین استدلال میکند که یک معنای نهفتهای در زندگی انسان وجود دارد اما علم میگوید وجود ما چیزی بیش از یک اتفاق تصادفی نیست. جای تعجب نیست که هر دو دیدگاه متفاوتی داشته باشند.
ادیان، خدایان را عامل رعد و برق، طوفان و کسوف میدانستند. اما امروزه توضیح منطقیتر، منسجمتر و علمیتری برای اتفاقات طبیعی وجود دارد. دانشمندان امروزی استدلال میکنند، جهان ما مانند یک ماشین غولپیکر است که توسط مجموعهای از قوانین طبیعت اداره میشود.
بازی ساده تنیس را تصور کنید. در این بازی توپ همواره از قوانین فیزیک مانند نیروی جاذبه و نیروی جنبشی پیروی میکند و امکان ندارد برخلاف قوانین طبیعت حرکت کند. البته متغییرهایی مانند قدرت عضلانی بازیکن یا سرعت باد نیز در حرکت توپ موثر هستند اما اینها نیز بدون استثنا از قوانین فیزیک پیروی میکنند.
این قوانین تغییر ناپذیر و جهان شمول هستند. یعنی قوانینی که در بازی تنیس صدق میکند، در مورد بزرگترین اتفاقات کیهان نیز صدق میکند. از طرفی قوانین فیزیک را نمیتوان زیر پا گذاشت. برخلاف دین که بر قدرت مطلق الهی اصرار دارد، علم معتقد است حتی خدا نیز تابع این قوانین است.
با تمام این تفاسیر ممکن است راهی برای آشتی دادن علم مدرن با ایده خدا وجود داشته باشد. در واقع میتوان خدا را به عنوان نیرو و قوانین بنیادین طبیعت دانست، نه موجودی ماورایی که آنها را خلق کرده است. انیشتین نیز مفهوم «خدا» را به عنوان یک اصطلاح مرجع برای قوانین قابل مشاهده و شکست ناپذیر کیهان میداند.
البته این تعریف از خدا برای بسیاری از مردم رضایت بخش نیست. زیرا بسیاری از ما عادت کردهایم در خدا را یک موجودی انسانمانند و بسیار باهوش بدانیم؛ موجودی که میتوانیم با آن ارتباط بگیریم.
اما از طرفی وقتی به کیهان با تمام عظمتش نگاه میکنیم و آن را با اندازه کوچک انسان مقایسه میکنیم، شانس وجود یک خالق ملکوتی ناچیز میشود!
بنابراین اگر توضیح ادیان برای خلقت جهان ناقص است، پس جهان چگونه شکل گرفت؟
یک پاسخ
خطرات هوش مصنوعی رو باید حیلی جدی بگیریم