کتاب «مدارس خلاق» راهنمایی برای تحول در آموزش است. نکات این کتاب جنبههای گوناگون آموزش، از تاریخچه آن گرفته تا نیازهای ضروری دانشآموزان، بررسی میکند. همچنین روشهایی بیان شده که از طریق آنها، همه افراد میتوانند به کودکان خود کمک کنند تا درسهای لازم برای موفقیت در دنیای پر از تغییر را آموزش ببینند.
کن رابینسون، یکی از نویسندگان این کتاب سخنران بین المللی و مشاور آموزشی است. او سابقه تدریس علوم مربوط به تعلیم و تربیت، در دانشگاه وارویک و همچنین مشاوره به دولت بریتانیا در حوزه آموزش هنر در مدارس را دارد.
سخنرانی او در TED (سال ۲۰۰۶) با عنوان مدارس «چگونه خلاقیت را میکشند؟»، پربینندهترین سخنرانی آن سال بود.
لو آرونیکا، دیگر نویسنده این کتاب جزو ویراستاران و ناشران آمریکاست که تاکنون چندین رمان و آثار غیرداستانی نوشته است.
همه بچهها عاشق یادگیری هستند و این علاقه در ذات آنها وجود دارد. پس چرا بسیاری از کودکان از مدرسه متنفر هستند؟ آیا نباید تغییری در مدارس ایجاد کرد؟
علت اصلی تنفر بچهها از مدارس، سیستم آموزشی سنتی است که از ابتدا هم در مدارس وجود داشته است.
در این کتاب متوجه خواهید شد که هرگز قرار نبود مدارس، مکانی برای یادگیری خلاقانه و شاد باشند.
خوشبختانه جایگزینی برای این رویکرد سنتی وجود دارد: مدارس خلاق.
این اصطلاح مدارسی را توصیف نمیکند که دو ساعت کلاس هنر را به چهار ساعت افزایش دهد؛ بلکه به معنای نگاه کردن به فرآیند «یادگیری» از منظری کاملا متفاوت، با اجتناب از برنامهریزیهای سختگیرانه، دستورالعملها و ارزیابیهای مکرر است.
مدارس خلاق، مکانی است برای ایجاد محیط یادگیری مناسب برای هر دانشآموز .
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه مدارس امروزی برای اولین بار شکل گرفتند؟
مدارس امروزی در طول انقلاب صنعتی، در قرن هجدهم و نوزدهم به وجود آمدند. قبل از انقلاب صنعتی، فقط افراد خاص میتوانستند وارد مدارس شوند. اما با شکل گیری انقلاب صنعتی، این رویکرد تغییر کرد و افراد را ملزم به داشتن برخی مهارتهای اساسی از جمله خواندن، نوشتن، انجام محاسبات ریاضی و درک امور فنی کرد.
بر همین اساس، دولتهای غربی شروع به برنامهریزی آموزش همگانی با هدف فراهم کردن نیروی کار مفید برای کارخانهها کردند. از آنجایی که کار در کارخانههای صنعتی نیاز به انعطاف پذیری و اطاعت پذیری داشت، آموزش در مدارس را نیز بر اساس این نیازها طراحی کردند. به عبارت بهتری، مدارس را مانند کارخانهها طراحی کردند!
این روش حتی در دنیای امروزی با نام «جنبش استانداردها» همچنان زنده است. این جنبش تلاش میکند تا نیروی کار کشور را با دستورالعملها و استانداردهای مورد نظر خود پرورش دهد و بدون در نظر گرفتن نقاط قوت، ضعف و علایق دانشآموزان، مباحث مختلف علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی را در اولویت قرار دهد.
منشا شکلگیری جنبش استانداردها از کجا شکل گرفت؟
این جنبش ابتدا در دهه ۱۹۸۰ تشکیل شد اما در سال ۲۰۰۰، زمانی که چندین کشور غربی مانند ایالات متحده، بریتانیا و آلمان در اولین آزمون PISA (برنامه بینالمللی ارزیابی دانشآموزان) عملکرد ضعیفی داشتند، شهرت پیدا کرد.
این کشورها که از نتایج ضعیف خود شوکه شده بودند، به دنبال راههایی برای افزایش عملکرد دانشآموزان خود شدند؛ اما به جای برآورده کردن نیازهای تک تک دانشآموزان، برنامه راهاندازی مدارس را مانند راهاندازی یک کارخانه درنظر گرفتند و دقیقا مشخص کردند که دانشآموزان چه چیزی را به چه روشی باید یاد بگیرند.
مثلا تا کلاس نهم، همه دانشآموزان باید جبر پایه را یاد بگیرند و توانایی خود را با شرکت در امتحان نهایی ثابت کنند.
167 پاسخ
راهبری دیدگاهها
مخصوصا نسل دهه 60 بدترین آموزش و مربیان و معلمان رو داشتیم، چیزی به جز خشونت و تنبیه نبود، چقدر همکلاسی های داشتم که استعداد های فوق العاده ای در زمینه های مختلف ، خود من از لحاظ ایده و نوآوری و فنی خیلی علاقه مند بودم ولی اینقدر که دروس حفظ ی و تئوری و بی خاصیت رو بخاطر نمره از ما خواستن که نفهمیدیم چگونه گذشت. یکم الان بهتر شده در حد 1 درصد بازم خیلی عقب هستیم از سیستم نوین آموزشی
این کتاب دیدگاههای ارزشمندی درباره ضرورت تغییر سیستمهای آموزشی ارائه میدهد. رابینسون اعتقاد دارد که مدارس باید به گونهای طراحی شوند که خلاقیت و استعدادهای منحصر به فرد دانشآموزان را پرورش دهند، نه اینکه آنها را در قالبهای محدود و از پیش تعیینشده قرار دهند.
هیچ وقت مدرسه برام جذاب نبود
معلمی که شاگردش را کتک زد و او را برای همیشه از محیط مدرسه متنفر کرد
خود آگاهی بهترین روشه
چقدر این ۸c مهم و کاربردی هستند اگر این مهارت ها آموزش داده بشه قطعا اوضاع کشورمون متفاوت خواهد شد
اگر بخواهیم مدارس خود را متحول کنیم، نیاز به یک همکاری همگانی داریم.
سپاس از شما
امیدوارم روزی برسه که سیستم آموزش و پروزش ما لز پایه همه این اصول رو پیدا سازی کنه 👌
چقدر این کتاب درست به مهارت های مورد نیاز در جامعه امروزی اشاره کرده . واقعا هر هشت تاش نیاز مبرم هممون هست.
هر کس در مدرسه باید احساس کند که اقدامات روزمره خودش و سایر دانشآموزان قرار است به یک هدف بزرگتر کمک کند. از طرفی، مدیران حاذق باید تلاش کنند تا افراد مدرسه را تشویق به اشتراکگذاری ایدههای خود کنند تا با این کار به افزایش همبستگی و نشان دادن اهمیت آنها به دیگران کمک کنند.
این کتاب هم لازمه کامل بخونم چقدر جواب سوالهای پوسیده امو داد، ممنونم
به نظرم homeschooling باید بیشتر جا بیفته، مخصوصا تو ایران.
به عنوان یه دانشجو معلم آرزو میکنم بتونیم مهارت های هشت گانه رو به دانش اموزانمون یاد بدیم تا در اولویت سلامت عاطفی/جسمی/روانی بالایی رو تجربه کنند ، دوم شهروند های دلسوز و مسئولیت پذیر باشند و استعداد های شخصیشون رو رشد بدن . و فراموش نکنیم نقش معلم تسهیلگری هست.
چه خوب، پس میتونیم به کمک رهنمود های این کتاب، مدارس جدید رو خودمون در بین چند خانواده ایجاد کنیم و ماشاالله منابع آموزشی هم که فراوون
چقدر خوبه که والدین برای انتخاب مدرسه مناسب برای فرزندانشون در جستجوی مدارسی باشند که تا حدی به آموزش این مهارت ها اهمیت میدند و مدرسه ها رو صرفا بر اساس تعداد کلاس فوق برنامه انتخاب نکنن
متاسفانه مدارس در ایران حتی در بالاترین سطوح هم به صورت گلخانه یی عمل میکنند و عملا خلاقیت و استعداد اکثر بچه ها کشف نمیشه و این باعث میشه در بزرگسالی دچار مشکلات روحی روانی فراوانی باشند و اغلب حسترت دنبال نکردن علاقه ی واقعی شون رو دارن.مثل اکثریت نسل ما ده شصتی ها
در این شرایط بچه ها مجبورن خودشون برن سمت مهارت های چهارگانه
نداشتن این مهارت خیلی اسیب زننده هست
نباید صرفا نتیجه مهم باشه. مسیر و روند رشد بسیار مهمتره
بچه ها خودشون مشتاق یادگیری هستند و فقط باید به اون سمت هدایتشون کرد
خیلی وفته از مدرسه فارغ التحصیل شدم ولی هنوز از نداشتن مهارتهای ۸گانه رتج میبرم و تا امروز که این کتاب رو خوندم حتی از وجود این مهارتها خبر هم نداشتم :/
سلام
کلیت کتاب در اپیزود مدارس کارمند پرور توضیح داده شده بود ، اما چیزی که خیلی مهمه اینه که اون ۸c چجوری باید آموزش داده بشن ؟ ای کاش برای هرکدام یک مثال از یک مدرسه میزد تا قابل لمس تر بشه این فرایند ، اگر چه که طبق گفته خود کتاب نمیشه برای همه به نسخه پیچید
مرسی از اکوتوپیا
امیداوریم یک روز هم ایران به این نتیجه برسه و تغییر بده سبک آموزشیش و مدرسه رو جای بهتری برای فرزندانش بکنه۔
واقعا آموزش و پرورش این مدلی دنیا رو قشنگتر میکنه ، همون مثال کشاورز باشیم نجار نه. از خونه هم میشه شروع کرد و از مدرسه ها هم درخواست کنیم .
به ما که هیچکدوم از مهارت های ۸c رو یاد ندادن، ولی امیدوارم در طی زمان کم کم این cها وارد آموزش بشن دانش اموزای آینده بتونن از پس مشکلاتی که قراره تو ایران به وجود بیاد بر بیان 😑
بزرگ شدن بچه ها توی محیط های آموزشی که داریم مثل اسارت توی زندان میمونه و از همه نظر بچه های محدود و سرخورده ای رو تحویل جامعه میده
کسی که تازه مطلبی رویادگرفته بهترمی تونه یاد بده
خوب بود
متشکرم بابت زحماتتون
We dont need education …..
کتاب “مدارس خلاق” یه نگاه تازه به آموزش داره؛ میگه مدارس نباید شبیه کارخانه باشن که همه رو تو یه قالب مشخص بریزن، بلکه باید مثل یه باغ باشن که به هر دانشآموز فرصت رشد با توجه به استعدادها و نیازهای خودش رو بدن. این ایده که یادگیری باید به دنیای واقعی مرتبط باشه، برام خیلی جذاب بود. مثلاً به جای اینکه همه مجبور باشن فرمولهای پیچیده رو حفظ کنن، چرا به کسی که عاشق طراحی لباسه یاد ندیم چطور با ریاضی یه الگوی دقیق بسازه؟ یا چرا به جای حرف زدن درباره محیط زیست، بچهها رو تو پروژههای واقعی مثل بازیافت مشارکت ندیم؟
اما سوال اینجاست: آیا این حرفها آرمانگرایانه نیست؟ راستش، اجرای این ایدهها تو یه سیستم آموزشی مثل ایران که سالها با کنکور و حفظیات گره خورده، آسون نیست. طراحی برنامههایی که هر دانشآموز رو به علایقش وصل کنه، نیاز به معلمهای آموزشدیده و سیستم نمرهدهی جدید داره. این تغییرات هزینهبر و زمانبرن و نیاز به حمایت جدی سیاستگذاران دارن.
با این حال، این ایدهها غیرعملی هم نیستن. مثالهای کوچیک زیادی وجود داره که نشون میده با قدمهای ساده میشه تغییرات بزرگی ایجاد کرد. مثل یه معلم علوم که به جای درس دادن خشک، از بچهها میخواد تو حیاط مدرسه گیاه بکارن و رشدش رو مشاهده کنن. این کار، علوم رو جذابتر میکنه و مشارکت بچهها رو بالا میبره.
تو ایران، عملی کردن این ایدهها شاید سخت باشه، ولی غیرممکن نیست. میشه با پروژههای کوچیک و خلاقانه شروع کرد یا به معلمها آزادی بیشتری داد که روشهای نوآورانه رو امتحان کنن. مدارس باید فضایی باشن که بچهها با اشتیاق بیان و خودشون رو کشف کنن.
در نهایت، هرچند ممکنه ایدههای رابینسون اولش دور از دسترس به نظر برسن، ولی قدمهای کوچیک، مثل بذری هستن که میتونن یه انقلاب بزرگ تو آموزش ایجاد کنن. این کتاب برای هر کسی که دغدغه آینده بچهها و سیستم آموزشی رو داره، یه راهنمای الهامبخش و پر از ایدههای عملیه.
چقد کتاب خوبی بود چقد آموزش غلط دیدیم توی مدارس کاش چیزای بهتری بهمون یاد میدادن تا بتونیم توی جامعه مفید باشیم واقعا لذت بردم از کتابش
خواندن این کتاب برای والدین ضروریه، والدینی که با هزینه های چند ده میلیونی فقط به دنبال مدارس غیرانتفاعی با عناوین آموزشی رنگارنگ هستند،آگاه شوند که نیاز فردای فرزندان شان یادگیری مهارت های نرم و ارتباطات هست، تا زمانیکه این مطالبه از طرف والدین ایحاد نشود در مدارس هم اتفاقی نخواهد افتاد
ما هنوز از این سبک مدارس دوریم حتی مدارس غیرانتفاعی مون
سیستم آموزشی کنونی کاملا شبیه یک مزرعه پرورش خوک است.
تا زمانی که خوکها به اندازه کافی رشد میکنند و سود میدهند، مزرعهداران به بیماری حیوانات اهمیتی نمیدهند یا مثلا برایشان مهم نیست که مزرعه به محیط زیست آسیب میرساند یا خیر.
👌🏻👌🏻👌🏻
کاش سیستم اموزشی متحول بشه واسه همینه فرزند نمیخوام
تمام بحث ها دارن به این سمت سوق پیدا میکنند که هرکسی در این دنیا استعدادها و ویژگی های یونیک خودش رو داره پس باید اجازه بدیم که در راستای همون استعدادها رشد کنه و نیازی نیست که یک جامعه همشون به یک شکل هدایت و آموزش ببینند
لذت بردم از خوندن این کتاب
جالبه که الان که تقریبا یک سال و نیمه دانشجو هستم خیلی از اون مهارت های ۸ گانه رو توی خودم نمیبینم. دلیلش اگر سیستم آموزشی باشه هم انگشت اتهام گرفتن به این و اون دردی دوا نمیکنه و خود فرد باید به دنبال پر کردن خلا بیوفته
اصلا مافیای مدارس و در چشم انداز وسیعتر مافیای کنکور اجازه چنین آموزشی را در کشور نخواهند داد . آموزش و پرورش ، معلمان، مدیران و کل سیستم آموزشی به عنوان رکن اساسی هر جامعه ای محسوب مشود که متاسفانه در کشور ما سیاست های غلط موجبات فراهم آمدن محیطی کااملا بی جان و سست و خشن برای دانش آموزان بوده است . بهتر است دولتمردان و متولیان امر برای الگوبرداری از کشوری مانند سنگاپور یاد بگیرند
راهبری دیدگاهها