کتاب تصمیم گیری و استراتژی های حل مسئله (2019) به تشریح مفاهیم تصمیمگیری، حل مسئله و تفکر خلاق میپردازد. در این کتاب، دستورالعملهای عملی برای تقویت و توسعه این مهارتهای ارزشمند ارائه شده است. همچنین، اهمیت این تواناییها در گسترش ظرفیت تفکر کاربردی مورد بررسی قرار گرفته است.
جان آدر (John Adair) پژوهشگر بریتانیایی است که قبل از ورود به دنیای دانشگاهی، در مشاغل متنوعی از جمله اتاق عمل بیمارستان و کشتی ماهیگیری قطبی مشغول به کار بوده است. او تاکنون بیش از 50 کتاب تالیف کرده که برخی از آنها به بیش از 30 زبان ترجمه شدهاند.
آیا تاکنون شنیدهاید که دیگران شما را فردی منطقیتر از آنکه خلاق باشید توصیف کنند؟ یا شاید به شما لقب «خلاق» داده شده باشند، اما در عین حال بگویند که در ریاضیات چندان قوی نیستید. چرا ما اغلب تمایل داریم منطق و خلاقیت را دو ویژگی متضاد تلقی کنیم؟ آیا امکان دارد فردی همزمان هم منطقی باشد و هم خلاقیت بالایی داشته باشد؟
به این موضوع فکر کنید: بدون خلاقیت، یک مهندس قادر نخواهد بود موتوری با بازدهی بالاتر طراحی کند. از سوی دیگر، بدون منطق، یک هنرمند نمیتواند رنگ مناسب را برای سطح مورد نظر انتخاب کند. این امر ما را در وضعیتی قرار میدهد که در آن، مجبور به استفاده از موتورهای ناکارآمد و رنگهایی هستیم که هرگز خشک نمیشوند. ترکیب نامناسب رنگ و سطح میتواند به ایجاد یک لایه رنگ چسبناک و نامطلوب منجر شود که هیچکس تمایلی به مواجهه با آن ندارد.
اما اگر احساس میکنید که در تفکر خلاق یا انتقادی چندان قوی نیستید، نگران نباشید. راهکارهای عملی و مشخصی وجود دارد که میتوانید برای تقویت هر دو مهارت به کار بگیرید. همچنین، بررسی مفهوم کلی تفکر پیش از هر چیز میتواند بسیار مفید باشد. جان آدر در کتاب «تصمیمگیری و استراتژی های حل مسئله» به طور مفصل به این موضوع پرداخته است.
در این کتاب، اصول اولیه عملکرد ذهن انسان را بررسی خواهیم کرد؛ نه مغز فیزیکی، بلکه فرآیندهای ذهنی که به ما امکان تفکر میدهند. مفاهیم تصمیمگیری، حل مسئله و تفکر خلاق و ارتباط آنها با یکدیگر، موضوعاتی هستند که در این کتاب مورد بحث قرار خواهند گرفت. همچنین، بر روی توانایی شما در تفکر کاربردی و راهکارهای تقویت آن تمرکز خواهیم کرد. در پایان این کتاب، درکی روشنتر از انواع مختلف تفکر پیدا خواهید کرد و دستورالعملهای عملی برای تقویت این تواناییها در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
آیا تاکنون به این اندیشیدهاید که چگونه فکر میکنیم؟ توانایی تفکر، پیوند دادن افکار و تصمیمگیری آگاهانه، از جمله مهمترین ویژگیهایی است که انسان را از سایر موجودات زنده متمایز میکند. اما مکانیسم دقیق این فرایند چگونه است؟ بله، درست است. مغز ما یک سیستم فیزیکی پیچیده است که از سلولهایی تشکیل شده که با ارسال سیگنالهای الکتریکی به یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. اما این سیستم پیچیده، تنها زیربنای فیزیکی فرایند تفکر است. جان آدر، نویسنده این کتاب، معتقد است که ما از سه نوع تفکر کاربردی به نامهای تصمیمگیری، حل مسئله و تفکر خلاق استفاده میکنیم. هرچند این سه نوع تفکر با هم شباهتهایی دارند و در برخی موارد با یکدیگر همپوشانی میکنند، اما میتوان آنها را از یکدیگر متمایز کرد.
تصمیمگیری فرایندی است که در آن فرد از بین چندین گزینه موجود، یک گزینه را انتخاب میکند تا اقدام خاصی را انجام دهد. حل مسئله نیز به معنای یافتن راهکار یا پاسخ مناسب برای مشکلات و موانع است. از سوی دیگر، تفکر خلاق به معنای تولید ایدههای جدید یا ایجاد تغییرات در ایدههای موجود است.
ما برای انجام کارهای روزمره و عادی، اغلب نیازی به تفکر عمیق و آگاهانه نداریم. برای مثال، آخرین بار چه زمانی به صورت آگاهانه در مورد مسیر رفت و آمد روزانه خود به محل کار فکر کردید؟ یا اینکه چگونه مسواک میزنید؟ مگر اینکه اتفاق غیرمنتظرهای رخ دهد، مانند تصادفی که مسیر شما را تغییر دهد یا مسواکی که بیفتد، معمولا نیازی به تفکر درباره این کارهای تکراری نداریم. اما هنگامی که با شرایط جدید یا غیرمنتظرهای مواجه میشویم، یا زمانی که مجبور به انتخاب هستیم، ناگزیر از استفاده از یکی یا چند نوع از سه نوع تفکر یاد شده هستیم.
اما چگونه میتوانیم از توانایی تفکر خود برای مواجهه با مسائل جدید و ناشناخته استفاده کنیم؟ به عبارت دیگر، فرایند تصمیمگیری یا حل مسئله چگونه انجام میشود؟ در همین نقطه است که عملکردهای اصلی ذهن وارد عمل میشوند. مدل نویسنده از ذهن، شامل سه عملکرد اساسی به نامهای تحلیل، ترکیب و ارزشگذاری است. هرگاه ما به صورت آگاهانه به چیزی فکر میکنیم، حداقل از یکی از این سه عملکرد استفاده میکنیم.
در فرآیند تحلیل، یک موضوع یا ایده به اجزای تشکیل دهندهاش تقسیم میشود تا بتوانیم نحوه تعامل و ارتباط این اجزا با یکدیگر را بررسی کنیم. این بدان معنا نیست که ما اجزا را بهطور کامل از هم جدا میکنیم، بلکه شبیه به این است که گرهای را کمی شل کنیم تا بتوانیم نحوه پیچخوردگی طناب به دور خودش را مشاهده کنیم.
ترکیب، فرایندی است که در آن اجزای مختلف با هم ترکیب شده و یک کل واحد را تشکیل میدهند. به عنوان مثال، زمانی که لگوها را کنار هم قرار میدهیم تا یک قلعه بسازیم، در واقع در حال ترکیب اجزای کوچک برای ایجاد یک ساختار بزرگتر هستیم. یا هنگامی که ویژگیهایی مانند پر، بدن گرم، بال، منقار و گردن بلند را به هم مرتبط میکنیم، درک کاملی از یک قو به دست میآوریم.
ارزشگذاری، فرایندی است که در آن قضاوت و داوری صورت میگیرد. هنگامی که ما به صورت آگاهانه به چیزی ارزش میدهیم، از ارزشگذاری به همراه تحلیل و ترکیب استفاده میکنیم تا درباره آن چیز قضاوت کنیم. برای مثال، ابتدا با استفاده از تحلیل و ترکیب، راهحلهای مختلفی برای یک مسئله پیدا میکنیم و سپس با استفاده از ارزشگذاری، بهترین راهحل را انتخاب میکنیم.